باورهای ایلامیان‌ باستان

پیامهای‌ چُغازنبیل‌ – عظمت‌ ایلام‌
۳-۱- تا این‌ اواخر از دیانت‌ و مذهب‌ ایلامیها آگاهیهای‌ چندانی‌ به‌ دست‌ نبود. امّا با کشف‌ چوغازنبیل‌ «تل‌چون‌سبد» از سالهای‌ ۱۹۴۰ میلادی‌ به‌ بعد که‌ در جنوب‌ غربی‌ ایران‌ در صحرایی‌ خشک‌ قرار دارد تا اندازه‌یی‌ در این‌ مورد آگاهی‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌. در آغاز کتیبه‌یی‌ منقوش‌ بر آجر در اطراف‌ تل‌ به‌ دست‌ آمد که‌ به‌ خط‌ و زبان‌ ایلامی‌ بود و حاکی‌ از بنای‌ شهری‌ مذهبی‌ بود که‌ به‌ فرمان‌ اونی‌تاش‌گال‌ Unitashgal بنا شده‌ بود و این‌ پادشاه‌ در حدود ۱۲۵۰ پیش‌ از میلاد زندگی‌ می‌کرده‌ است‌. 

این‌ تل‌ چنان‌ که‌ از نامش‌ پیداست‌ همچون‌ سبدی‌ است‌ که‌ واژگونه‌ بر زمین‌ نهاده‌ باشند. تاکنون‌ باستان‌ شناسان‌ توانسته‌اند تنها مکان‌ مقدّس‌ این‌ شهر بزرگ‌ را از دل‌ خاک‌ بیرون‌ آورند. آن‌ چنان‌ که‌ پیش‌ از این‌ در ظاهر بر می‌آمد ایلامیان‌ به‌ ساختن‌ زیگورات‌ Ziggurat علاقه‌ و توجّهی‌ نداشته‌ و این‌ امر میانشان‌ متداول‌ نبوده‌ است‌. امّا کشف‌ این‌ شهر کهن‌ و مکان‌ مذهبی‌ بلند، بازیگورات‌ آن‌ این‌ توهّم‌ را از میان‌ برد. صحن‌ این‌ مکانِ عبادت‌ یک‌صد و بیست‌ و یک‌ متر مربع‌ می‌باشد و چهارگوش‌ است‌. اطراف‌ این‌ چهار گوشه‌ به‌ وسیله‌ی‌ دیواری‌ محصور شده‌ است‌ که‌ دارای‌ غرفه‌ها و اطاقکهایی‌ است‌ که‌ ویژه‌ی‌ عبادت‌ و نیایش‌ بوده‌ است‌، امّا مراسم‌ عمومی‌ مذهبی‌ چنان‌ که‌ شواهدی‌ ارائه‌ می‌دهد، در صحن‌ حیاط‌ انجام‌ می‌شده‌ است‌. امّا بنای‌ زیگورات‌ را درست‌ وسط‌ این‌ مربع‌ یا صحن‌ حیاط‌ بنا کرده‌اند که‌ سیزده‌ و نیم‌ متر مربع‌ مکان‌ را زیر خود دارد. این‌ زیگورات‌ دارای‌ پنج‌ طبقه‌ بوده‌ و بلندی‌اش‌ در حدود پنجاه‌ متر بوده‌ است‌. در طبقه‌ی‌ پنجم‌ فوقانی‌، پرستشگاه‌ خدای‌ بزرگ‌ و خدای‌ خدایان‌ ایلامی‌ به‌ نام‌ این‌شوشی‌ناک‌ Inshushinak قرار داشته‌ است‌. امّا جای‌ تأسّف‌ است‌ که‌ در حدود دو متر نیم‌ از قسمت‌ فوقانی‌ این‌ زیگورات‌ در اثر حوادث‌ طبیعی‌ خراب‌ شده‌ و فرو ریخته‌ است‌ و این‌ ریزش‌ و خرابی‌ به‌ قسمتهای‌ دیگر نیز صدماتی‌ وارد کرده‌.

قسمتهایی‌ از این‌ بنا که‌ پس‌ از گذشت‌ سه‌ هزار سال‌ هنوز سالم‌ مانده‌اند، عظمت‌ ایلام‌ را نشان‌ می‌دهد. از جانبی‌ دیگر تکامل‌ فن‌ آجرسازی‌ در ایلام‌ موجب‌ شگفتی‌ است‌. آجرهایی‌ که‌ به‌ دست‌ آمده‌ و دیواره‌های‌ بیرونی‌ زیگورات‌ را با آنها می‌پوشانیده‌اند از لعابی‌ نقره‌یی‌ به‌ همواری‌ پوشیده‌ شده‌ است‌ که‌ در جهات‌ مختلف‌ تابش‌ نور نمایانیهایی‌ چون‌ طلا و نقره‌ی‌ درخشان‌ دارد. آنچه‌ که‌ مهم‌تر است‌، درهایی‌ است‌ که‌ به‌ وسیله‌ی‌ چوب‌ ساخته‌ و با شیشه‌ ریزه‌نگاریهایی‌ بسیار جالب‌ بر آنها کرده‌اند. شیشه‌ها به‌ رنگهای‌ مختلف‌ می‌باشند و این‌ امر نشان‌ می‌دهد که‌ شیشه‌گری‌ در ایلام‌ تا چه‌ اندازه‌ تکامل‌ یافته‌ بوده‌ است‌، تکاملی‌ که‌ در هیچ‌ منطقه‌یی‌ نظیرش‌ دیده‌ نشده‌ و ماورای‌ گمان‌ محقّقان‌ و کاوندگان‌ قرار دارد.
شاید مجسمه‌ی‌ خدای‌ بزرگ‌ این‌شوشی‌ناک‌ Inshushinak در طبقه‌ی‌ پنجم‌، یعنی‌ بلندترین‌ نقطه‌ی‌ زیگورات‌ قرار داشته‌ است‌. امّا آنچه‌ که‌ مسلّم‌ است‌ مراسم‌ عبادت‌ عمومی‌ در محوطه‌ی‌ زیگورات‌ انجام‌ می‌شده‌ و به‌ نظر می‌رسد که‌ در مواقعی‌ که‌ شاه‌ به‌ عبادت‌ می‌آمده‌، پیکره‌ی‌ خدای‌ خدایان‌ را از طبقه‌ی‌ فوقانی‌ به‌ پایین‌ می‌آورده‌اند. در دیواره‌های‌ بعضی‌ از طبقات‌ زیگورات‌، اطاقهایی‌ کشف‌ شده‌ که‌ مورد استفاده‌ و کاربرد آنها هنوز به‌ درستی‌ روشن‌ نشده‌ است‌. در یکی‌ از این‌ اطاقها مصالحی‌ ساختمانی‌ به‌ رنگ‌ سرخ‌ یافت‌ شده‌ که‌ گویا جهت‌ آرایش‌ طبقات‌ فوقانی‌ به‌ کار می‌رفته‌ است‌، امّا ما بقی‌ اطاقهای‌ طیقه‌ی‌ دوم‌ خالی‌ است‌.

قراین‌ و طرز ساختمان‌ نشان‌ می‌دهد که‌ قربانی‌ در این‌ مذهب‌ اهمیّتی‌ فراوان‌ داشته‌ است‌. مراسم‌ مذهبی‌ ایلامی‌ در حیاط‌ داخلی‌ انجام‌ می‌شده‌ است‌. در این‌ حیاط‌ دو ردیف‌ سکوی‌ کوتاه‌ بنا شده‌ که‌ هر ردیفی‌ هفت‌ سکّو است‌ و جمعاً چهارده‌ سکّو می‌شود که‌ جوی‌ کوچکی‌ میان‌ آن‌ حفر کرده‌اند. این‌ سکّوها قربانگاه‌ بوده‌ است‌ که‌ در مواقعی‌ معیّن‌ که‌ مراسم‌ قربانی‌ در حضور شاه‌ و ملکه‌ انجام‌ می‌شده‌، جانواران‌ قربانی‌ را روی‌ این‌ سکّوها قرار داده‌ و به‌ وسیله‌ کاهنان‌ ضمن‌ انجام‌ مراسم‌ و تشریفاتی‌، قربانی‌ می‌شده‌اند، و خون‌ آنها نیز از جوی‌ وسط‌ دو ردیف‌ سکّو می‌گذشته‌ است‌.
در قسمت‌ فوقانی‌ دو ردیف‌ سکّوهای‌ قربانگاه‌، دو نشیمن‌ متمایز وجود دارد که‌ بدون‌ شک‌ متعلّق‌ به‌ شاه‌ و شه‌بانو بوده‌ است‌. چنان‌ که‌ از روی‌ مدارک‌ و قراین‌ بر می‌آید، پس‌ از انجام‌ مراسم‌ قربانی‌ از برای‌ خدایان‌، شاه‌ و شه‌بانو از جلو حرکت‌ کرده‌ و کاهنان‌ نیز در التزام‌ بوده‌اند تا به‌ طبقه‌ی‌ تحتانی‌ معبد می‌رسیده‌اند. در این‌ مراسم‌ شاید شه‌زادگان‌ و امیران‌ و سرداران‌ و سپه‌ سالاران‌ نیز حضور داشته‌ و شاید بر آنکه‌ جمله‌ی‌ مردم‌ و عوام‌النّاس‌ نیز شرکت‌ کرده‌ و آزاد بوده‌اند تا به‌ طبقه‌ی‌ تحتانی‌ معبد از برای‌ پرستش‌ خدای‌ بزرگ‌ بروند.

جای‌ و مکان‌ عمومی‌ در این‌ زیگوراتها تنها حیاط‌ آجرفرش‌ معبد بوده‌ است‌، امّا حلقه‌ها و برجهای‌ پنج‌گانه‌ی‌ زیگورات‌، ویژه‌ی‌ کاهنان‌ بوده‌ است‌ که‌ از لحاظ‌ رتبه‌ و مرتبت‌ در طبقات‌ و اطاقهای‌ مختلف‌ آن‌ رفت‌ و آمد و یا سکونت‌ داشته‌اند. دیواری‌ که‌ قسمت‌ حیاط‌ را دور زده‌، شامل‌ هفت‌ در وازه‌ است‌ که‌ به‌ طرز مجلّلی‌ ساخته‌ شده‌اند و طبقات‌ عامّه‌ی‌ مردم‌ شاید از یکی‌ یا چند دروازه‌ی‌ به‌ خصوص‌ حق‌ رفت‌ وآمد داشته‌ بودند.

زیگوراتها که‌ بودند؟
۳-۲- اصولاً درباره‌ی‌ زیگوراتها این‌ پرسش‌ پیش‌ می‌آید که‌ آیا این‌ ساختمانها چه‌ نوع‌ بناهایی‌ هستند، آیا همچون‌ هرمهای‌ مصری‌، اهرامی‌ می‌باشند که‌ عنوان‌ مقبره‌ را دارند و یا معابدی‌ هستند؟ هرودوت‌ Herodotos مورّخ‌ یونانی‌ در پنج‌ قرن‌ پیش‌ از میلاد، یعنی‌ صد سال‌ پیش‌ از آنکه‌ آخرین‌ پادشاه‌ بابل‌ سقوط‌ کند، به‌ این‌ شهر سفر کرده‌ است‌ و گزارش‌ می‌هد که‌ برج‌ بابل‌ مقبره‌ی‌ زِئوس‌ Zeus] ژوپیتر [Jupiter خدای‌ خدایان‌ یا رب‌النّوع‌ ستاره‌ی‌ مشتری‌ است‌،- و از همین‌ رهگذر و مواردی‌ دیگر است‌ که‌ پرسش‌ و شک‌ فوق‌ مطرح‌ می‌شود.
با در نظر گرفتن‌ این‌ موضوع‌، پژوهشها و گفتگوها و کاوشهایی‌ بسیار در مدّت‌ نزدیک‌ به‌ یک‌ قرن‌ رخ‌ داده‌ است‌ و بسیار گفته‌اند و بسیار نوشته‌اند. با جمع‌ و تلفیق‌ این‌ نظرات‌ و گفته‌ها بایستی‌ طبعاً این‌ عقیده‌ پیش‌ آید که‌ زیگورات‌ هم‌ معبد و پرستشگاه‌ بوده‌ است‌ و هم‌ مقبره‌ و گور.
اغلب‌ اقوام‌ و ملل‌ ساکن‌ این‌ قسمت‌ از مشرق‌ زمین‌، رسمی‌ مشترک‌ و عقیده‌یی‌ عمومی‌ داشته‌اند درباره‌ی‌ مردگان‌ و زندگی‌ پس‌ از مرگ‌. البته‌ این‌ اشاره‌یی‌ که‌ به‌ لفظ‌ مشترک‌ و عمومی‌ می‌شود، جنبه‌ی‌ تأکیدی‌ حرفی‌ ندارد، چه‌ هر چه‌ که‌ باشد اختلافها و تفاوتهایی‌ در جزئیات‌ امر میان‌ اقوام‌ و ملل‌ مذکور مشهود است‌، امّا از لحاظ‌ اصولی‌ و آنچه‌ که‌ زیربنای‌ موضوع‌ را می‌سازد در عقاید و روشها اشتراک‌ دارند. به‌ هر انجام‌، اقوام‌ و مللی‌ چون‌: سومریان‌ ، بابلیان‌، آشوریان‌ و ایلامیان‌ مردگان‌ خود را در منازل‌ خود و کف‌ اطاقهایشان‌ دفن‌ می‌کرده‌اند و بر آن‌ عقیده‌ بوده‌اند که‌ روح‌ پس‌ از مرگ‌ همچنان‌ به‌ زندگی‌ ادامه‌ می‌دهد و احتیاجات‌ و نیازمندیهای‌ زمان‌ حیات‌ را دارد، و می‌پنداشتند که‌ مردگان‌ در زندگی‌ آنها همچون‌ دوران‌ زندگی‌ شرکت‌ می‌کنند. امّا در لوحه‌هایی‌ که‌ متعلّق‌ به‌ قسمتهایی‌ فوقانی‌ زیگورات‌ «چوغازنبیل‌» است‌ به‌ این‌ امر تأکید شده‌ است‌ که‌ در آخرین‌ طبقه‌ی‌ بالایی‌، محرابِ مقدّسِ خدای‌ بزرگ‌ و سرورْ خدایِ این‌شوشی‌ناک‌ Inshushinak قرار داشته‌ است‌. همچنان‌ ملاحظه‌ شد که‌ عادت‌ مردم‌ و روش‌ کاهنان‌ مبتنی‌ بر آن‌ بود که‌ در طبقه‌ی‌ زیرین‌ به‌ عبادت‌ و نیایش‌ می‌پرداخته‌اند؛ پس‌ می‌توان‌ نتبجه‌ گرفت‌ که‌ محراب‌ در بالا و گور یا مقبره‌ در پایین‌ قرار داشته‌ است‌.
اینک‌ با موضوعی‌ که‌ در فوق‌ مطرح‌ شد، این‌ نقطه‌ی‌ ابهام‌ برای‌ کسانی‌ پیش‌ می‌آید، چه‌ می‌اندیشند مگر خدایان‌ را ناجاوادنگی‌ و مرگی‌ هست‌؟! در این‌ باره‌ لازم‌ به‌ یادآوری‌ است‌ که‌ آری‌، و این‌ موضوعی‌ است‌ در تاریخ‌ ادیان‌ که‌ مبحثی‌ شیرین‌ و جالب‌ توجّه‌ می‌باشد. خدایانی‌ که‌ رب‌النّوعهای‌ حاصلخیزی‌، نعمت‌، و فصلها می‌باشند دچار چنین‌ سرنوشتهایی‌ می‌شوند. اغلب‌ در کشورهایی‌ که‌ فصول‌ تمام‌ و متمایز هستند، این‌ گونه‌ اعتقادات‌ به‌ وجود می‌آید، چون‌: مصر، یونان‌ و مناطق‌ بسیاری‌ از آسیای‌ کوچک‌ و آسیای‌ غربی‌. در مصر اوزیریس‌ Osiris ، در یونان‌ دیونی‌سوس‌ Dionisos در آسیای‌ کوچک‌ آتیس‌ Attis و در بسیاری‌ از نقاط‌ دیگر این‌ گونه‌ خدایان‌ وجود دارند. هنگامی‌ که‌ پس‌ از بهار و رویش‌ نباتات‌ و گیاهان‌ و شکفتگی‌ طبیعت‌، پاییز و زمستان‌ فرا می‌آید و دشت‌ خاموش‌ شده‌ و نباتات‌ پژمرده‌ و رخت‌ زندگی‌ از اندام‌ درختان‌ بیرون‌ می‌شود، این‌ خدایان‌ نیز به‌ خوابی‌ مرگ‌ گونه‌ فرو می‌روند، و در واقع‌ این‌ قیاسی‌ است‌ که‌ انسان‌ از طبیعت‌ برای‌ خدایان‌ و خود می‌نماید و در اینجا نیز خدایان‌ را به‌ طبیعت‌ قیاس‌ کرده‌ و برای‌ آنان‌ مرگها و زندگیهایی‌ دورانی‌ قائل‌ می‌شود، و بنابراین‌ به‌ هنگامی‌ که‌ بهار فرا می‌رسد، طبیعت‌ از خفته‌گی‌ به‌ درآمده‌ و زندگی‌ از سر می‌گیرد، خدایان‌ نیز از خوابِ موقتِ مرگ‌ بیدار شده‌ و دگرباره‌ زندگی‌ آغاز می‌نمایند.

باستان‌شناسان‌ اینک‌ به‌ این‌ فکر شده‌اند که‌ در فرصتی‌ مناسب‌ نقبی‌ به‌ مرکز زیگورات‌ بزنند تا شاید از این‌ راهگذر و مشاهدات‌ و ملاحظاتی‌ که‌ خواهند کرد، آگاهی‌ حاصل‌ نمایند که‌ در مرحله‌ی‌ اوّل‌ یا طبقه‌ی‌ زیرین‌ پرستشگاه‌ چه‌ مراسم‌ و عباداتی‌ انجام‌ می‌گرفته‌ است‌، و این‌ برنامه‌ی‌ باستان‌شناسان‌ هر گاه‌ عملی‌ شود، بی‌شک‌ کمکی‌ شایسته‌ و بسیار می‌نماید به‌ تاریخ‌ ادیان‌ که‌ در پرتو آن‌ مجهولاتی‌ چند که‌ دیرگاهی‌ است‌ در این‌ زمینه‌ باقی‌ مانده‌، بر طرف‌ می‌شود.

پس‌ از شک‌ و یقینهایی‌ درباره‌ی‌ اینکه‌ زیگورات‌ موردنظر و یا به‌ طور اَعَمّ این‌ گونه‌ بناها یا زیگوراتها معابد و ستایشگاهها و یا مقابری‌ بوده‌اند، مسئله‌یی‌ دیگر قابل‌ طرح‌ و اندیشه‌ است‌ که‌ جنبه‌ی‌ نمادین‌ و کنایه‌یی‌ این‌ بناها را بیان‌ می‌کند. در این‌ مورد شکّی‌ نیست‌ که‌ این‌ بناهای‌ بلند و مرتفع‌، انگیزه‌ و محرّکی‌ داشته‌اند و این‌ انگیزه‌ نیز جز خواست‌ و تمایل‌ درونی‌ انسان‌ چیزی‌ نبوده‌ است‌، تمایل‌ و آرزویی‌ که‌ به‌ این‌ شکل‌ در قالب‌ هستی‌ ریخته‌ شده‌ و موجب‌ تشفّی‌ و ارضای‌ خاطر و تمایلاتی‌ شده‌ است‌. خواست‌ درونی‌ انسان‌ جز راه‌ یافتن‌ از عالم‌ پایین‌ و جهان‌ سفلا به‌ جهان‌ و دنیای‌ علیا چیزی‌ نیست‌. آدمی‌ همواره‌ در این‌ آرزو بوده‌ است‌، منتها این‌ آرزو و تمایل‌ در هر دوره‌ و زمانی‌ به‌ شکلی‌ تجلّی‌ نموده‌ است‌ و در آن‌ دوران‌ این‌ بناها که‌ در حد خود آسمان‌سای‌ بوده‌اند، رمزی‌ بوده‌ از این‌ آرزوی‌ طلایی‌ و کهن‌ بشری‌.
از دیدگاه‌ کلمه‌ و واژه‌ نیز زیگورات‌ چنین‌ مفهومی‌ را می‌رساند و پرده‌ از کنایه‌ واپس‌ می‌زند. اصل‌ کلمه‌، سومری‌ است‌ که‌ در «آشوری‌ – بابلی‌» Ziqquratu تلفّظ‌ می‌شده‌ و معنی‌ آن‌ « صعود به‌ آسمان‌ » بوده‌ است‌. این‌ پندار یا توهّم‌ میان‌ آن‌ مردم‌ عتیق‌ وجود داشته‌ است‌ که‌ خدایی‌ که‌ از فرازینگاه‌ آسمان‌ پایین‌ می‌آید و نزول‌ می‌کند، پیش‌ از آنکه‌ موهبت‌ دیدار و مجالست‌ خود را بر بندگان‌ به‌ روی‌ زمین‌ ارزانی‌ دارد، در بلندترین‌ نقطه‌ی‌ زیگورات‌ فرود می‌آمده‌. روش‌ این‌ مردم‌ کهن‌ زیاد نبایستی‌ به‌ نظر ما اعجاب‌آور و شگفتی‌زا نمایان‌ شود، چون‌ میان‌ فکر آن‌ مردمان‌ و بنا کنندگان‌ کلیساهای‌ مرتفع‌ قرون‌ میانه‌ و معابد بلند دیگر نیز هیچ‌ تفاوتی‌ موجود نیست‌، این‌ فکری‌ بوده‌ که‌ همواره‌ آدمیان‌ را به‌ خود مشغول‌ می‌کرده‌ است‌، و نردبان‌ یعقوب‌ که‌ پایه‌یی‌ بر زمین‌ و سری‌ به‌ آسمان‌ داشته‌، نه‌ داستان‌ دیروز است‌ و نه‌ افسانه‌ی‌ امروز، بلکه‌ همواره‌ این‌ پندار وجود داشته‌ و قدمتی‌ دارد همپای‌ عمر آدمی‌.
گِرد این‌شوشی‌ناک‌ Inshushinak سرورْ خدایِ ایلامی‌ را یک‌ عدّه‌ کهتر خدایان‌ فرا گرفته‌ بودند که‌ جای‌ و مکانشان‌ گرداگرد زیگورات‌ در غرفه‌های‌ ویژه‌یی‌ بوده‌ است‌. این‌ غرفه‌ها نیایشگاههای‌ خدایانی‌ بوده‌ است‌ که‌ همچون‌ نزدیکان‌ رئیس‌ و بزرگی‌، خانه‌هایی‌ اطراف‌ کاخ‌ او داشته‌اند. تاکنون‌ «سال‌ ۱۹۶۱» تعداد یازده‌ نیایشگاه‌ از زیر خاک‌، از اطراف‌ زیگورات‌ بیرون‌ آمده‌ است‌ که‌ هر یک‌ ویژه‌ی‌ خدایی‌ بوده‌ است‌ و به‌ احتمالی‌ بسیار نیایشگاههایی‌ دیگر نیز در آینده‌ از زیرِدستِ کاوندگان‌ بیرون‌ خواهد آمد که‌ کمک‌ بسیاری‌ می‌نماید به‌ شناخت‌ سلسله‌ مراتب‌ خدایان‌ و وظایف‌ آنان‌ و شیوه‌ی‌ پرستششان‌. در ایلام‌ در گوشه‌یی‌ از معبد مربع‌، نیایشگاهی‌ کشف‌ شده‌ است‌ که‌ دارای‌ چهار غرفه‌ می‌باشد که‌ هر یک‌ به‌ شکل‌ مستقلی‌ یک‌ نیایشگاه‌ است‌. قراین‌ نشان‌ می‌دهند که‌ این‌ نیایشگاه‌ متعلّق‌ بوده‌ است‌ به‌ دو – مِهتر خدای‌ و دو – ایزدبانو، چون‌ در این‌ نیایشگاه‌ دو سکّوی‌ قربانی‌ وجود دارد که‌ هم‌ قربانگاه‌ است‌ و هم‌ جای‌ تقدیم‌ هدایا می‌باشد و معابدی‌ که‌ مختص‌ یک‌ خدا بوده‌ است‌، بیش‌ از یک‌ سکّو نداشته‌ و معمولاً نام‌ و عنوان‌ هر خدایی‌ روی‌ آجرهای‌ نیایشگاههایشان‌ نوشته‌ شده‌ است‌.

مذهب‌ ستایش‌ طبیعت‌، با خدایانی‌ طبیعی‌
۳-۳- از روی‌ هدایایی‌ که‌ به‌ خدایان‌ داده‌ می‌شده‌، و روش‌ ستایش‌ و نیایششان‌ آشکار شده‌ است‌ که‌ مذهب‌ ایلامیان‌ براساس‌ ستایش‌ طبیعت‌ و عناصر طبیعی‌ استوار بوده‌ و خدایانِ آنان‌، خدایان‌ و ربّالنواهای‌ حاصلخیزیِ زمین‌ و وفور نعمت‌ و مردم‌ کره‌ی‌ زمین‌ بوده‌ است‌. هدایا اغلب‌ از سفال‌، طلا، نقره‌ و مفرغ‌ می‌باشد که‌ به‌ شکل‌ ظروف‌ و تندیسه‌هایی‌ ساخته‌ می‌شده‌ است‌ و قربانیها از گوسفند، بز و احشامی‌ دیگر بوده‌. اغلب‌ حاجتمندان‌ برای‌ برآورد نیازمندیها و حاجات‌ خویش‌، به‌ عنوان‌ رشوه‌ و باج‌ از برای‌ جلب‌ رضای‌ خاطر خدایا خدایان‌ این‌ قربانیها و هدایا را در معبد، مقابل‌ محراب‌ خدای‌ خود می‌گذارده‌اند و از سویی‌ دیگر این‌ هدایا به‌ کیسه‌ی‌ فراخ‌ کاهنانی‌ که‌ خزانه‌ی‌ معابد و درآمدهای‌ خاصله‌ از آن‌ را متعلّق‌ به‌ خود می‌دانستند، گردآوری‌ و ضبط‌ می‌شد و از برای‌ آنان‌ زندگانی‌ در کمال‌ فراخی‌ معیشت‌ و رنگین‌ سفره‌یی‌ فراهم‌ می‌کرده‌ است‌. هرگاه‌ درست‌ بیندیشیم‌، بعد از گذشت‌ حدود سه‌ هزار سال‌ از زمان‌، در عقاید مردم‌ متمدّن‌ این‌ زمان‌ هنوز تغییر و تحوّلی‌ ایجاد نشده‌ است‌ و توده‌یی‌ عظیم‌ از مردمان‌ عصر ما هنوز به‌ همانسان‌ فکر می‌کنند که‌ نیاکانشان‌ در سه‌ هزار، چهار هزار و پنج‌ تا شش‌ هزار سال‌ پیش‌ از این‌ می‌اندیشیده‌اند. هنوز همان‌ مردمان‌ وجود دارند، و همان‌ معابد و همان‌ کاهنان‌ به‌ کار خود سرگرم‌اند. علاوه‌ بر جوامع‌ متمدّن‌، الگو و ساخت‌ چنان‌ روش‌ و باور و اندیشه‌هایی‌ به‌ صورت‌ زنده‌ و گویا، هنوز میان‌ اقوام‌ ابتدایی‌ در بسیاری‌ از نقاط‌ جهان‌ قابل‌ مطالعه‌ و کاوش‌ است‌. مردم‌ شناسان‌ در بسیاری‌ از فرهنگهای‌ اقوام‌ بدوی‌ که‌ در آمریکا «سرخ‌پوستان‌» زندگی‌ می‌کردند، نیز میان‌ اقوامی‌ که‌ در استرالیا، اوقیانوسیه‌، آفریقا، آسیا – نیز میان‌ اسکیموها چنین‌ باورها و عاداتی‌ را که‌ هزاران‌ سال‌ بر آنها می‌گذرد، تحقیق‌ کرده‌اند.
من‌ باب‌ مثال‌ بایستی‌ از ایزدبانویی‌ نام‌ برد به‌ نام‌ پی‌نی‌ کِر Piniker که‌ مظهر آفرینش‌ بوده‌ است‌. نام‌ این‌ زن‌ خدا در لوحه‌یی‌ ذکر شده‌ که‌ کتیبه‌یی‌ حاکی‌ از پیمانی‌ که‌ میان‌ شاهان‌ ایلام‌ و بابل‌ منعقد شده‌ است‌، متن‌ آن‌ لوحه‌ بوده‌. تندیسه‌یی‌ از این‌ الاهه‌ در کاوشهای‌ انجام‌ شده‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌، در حالی‌ که‌ کودکی‌ شیرخواره‌ را به‌ آغوش‌ دارد و این‌ تندیسه‌ در نیایشگاهی‌ یافت‌ شده‌ که‌ ویژه‌ی‌ عبادت‌ همین‌ الاهه‌ بوده‌ است‌. در این‌ نیایشگاه‌ هدایایی‌ بسیار یافت‌ شده‌ که‌ در تأیید سمت‌ و عنوان‌ این‌ زن‌ خدا می‌باشد که‌ مظهر آفرینش‌ بوده‌.
در اطراف‌ معابد بازارها، فروشگاهها و کارگاهها و صنعت‌کاران‌ و دوره‌گردانی‌ بوده‌اند که‌ نیازهای‌ نذور را می‌ساخته‌اند و از این‌ راه‌ امرار معاش‌ می‌کرده‌اند. بدون‌ شک‌ صنعت‌کاران‌ و هنرمندانی‌ چیره‌دست‌ و توانا در حوالی‌ معبد یا معابد سکنا داشته‌اند که‌ کارشان‌ و درآمدشان‌ وابستگی‌ داشته‌ به‌ قدرت‌ هنری‌ و صنعتیشان‌. این‌ مردمان‌، مجسمه‌ها و ظروف‌ سفالین‌، تندیسه‌ها و ظروف‌ نقره‌یی‌ و طلایی‌ ساخته‌ و این‌ اجناس‌ اغلب‌ به‌ وسیله‌ی‌ کاهنان‌ به‌ زیارت‌ کنندگان‌ فروخته‌ می‌شده‌ است‌، چنان‌ که‌ امروزه‌ نیز در بسیاری‌ از جاها معمول‌ است‌ گرد زیارتگاهها را صنعت‌کاران‌ و پیشه‌ورانی‌ فرا گرفته‌اند که‌ کالاهایشان‌ تنها ویژه‌ی‌ برآورد نذور می‌باشد.

سرانجام‌ پایان‌ عظمت‌ این‌ شهر با زیگورات‌ عظیم‌اش‌ هم‌ زمان‌ با انهدام‌ ایلام‌ فرا رسید. به‌ سال‌ ۴۶۰ پیش‌ از میلاد آشوربانی‌پال‌ Ashur Bani pal با سپاهیان‌ فراوانش‌ به‌ ایلام‌ حمله‌ کرد، شوش‌ را تسخیر و ویران‌ نمود. شهرهای‌ سر راهش‌ جملگی‌ به‌ ویرانی‌ افتادند. شاه‌ ایلام‌ فرار کرد و تا دوردستها تعقیب‌اش‌ کردند. از جمله‌ شهرهایی‌ که‌ به‌ وسیله‌ی‌ آشوریان‌ منهدم‌ شد، شهر مورد گفتگو، یعنی‌ شهر « دوراون‌ تاشی‌ Dur untashi » بود که‌ به‌ خرابی‌ سپرده‌ شد. در یکی‌ از اطاقهای‌ معبد، آشوریان‌ بیش‌ از دویست‌ تکه‌ از وسایل‌ رزمی‌ خود را بجا نهاده‌اند که‌ اغلب‌ آنها عبارت‌ است‌ از نشانهای‌ افتخار که‌ از مفرغ‌، آهن‌ و مرمر می‌باشد. در اطاقی‌ دیگر اشیایی‌ دیگر که‌ قیمتی‌ و زینتی‌ بوده‌ به‌ دست‌ آمده‌ که‌ متعلّق‌ به‌ معبد است‌. شاید عدّه‌یی‌ از سربازان‌ آشوری‌ در اینجا به‌ استراحت‌ پرداخته‌ بوده‌اند که‌ بر اثر حادثه‌یی‌ با شتاب‌ خارج‌ شده‌اند، پیش‌ از آنکه‌ فرصتی‌ پیدا کنند تا لوازم‌ خود را ببرند.
به‌ هر انجام‌ پس‌ از قرونی‌ بسیار و گذشتِ زمانی‌ بعید، به‌ وسیله‌ی‌ کشف‌ این‌ شهر تاریخی‌، از روی‌ یکی‌ از گرههای‌ فروبسته‌ی‌ تاریخ‌ ادیان‌ پرده‌ بر کنار زده‌ شده‌ و در زمینه‌یی‌ که‌ آگاهیهای‌ قابل‌ ملاحظه‌یی‌ نداشته‌ایم‌، اطلاعاتی‌ به‌ دست‌ آمده‌ که‌ با اتمام‌ کاوشهای‌ در این‌ منطقه‌، این‌ آگاهیها به‌ نسبت‌ بسیاری‌ افزونی‌ خواهد یافت‌.
منبع

عضویت
اطلاع از
guest

5 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
zahra

سلام،مرسی خوب بود اگه براتون میسر هست در مورد چگونگی تصفیه آب در ایلام باستان مثلا در چغازنبیل از گریشمن یا کتابها و مقالات دیگه مطلبی دارید لطفا برام بفرستید
پیروز و سرافراز باشید

شاهین

درود بر شما … با به اشتراک گذاری دانش خود پیرامون این موضوع، کمک شایانی به من کردید . صمیمانه سپاسگزارم.

فهام

با سلام موضوع پایان نامه من در مورد معماری قوم کرد هستش خیلی خیلی خوشحال میشم اگه در این خصوص کمکم کنین

صمد پروین

سلام اگه میشه در مورد کتیبه های ایلامی و نقش برجسته های ایلامی برای من مطالبی بفرستین. ممنون میشم هر مطلبی در این رابطه بود برام بفرستین arjan122@mailfa.com

sahar

با سپاس..مطلب خوب بود لطفا عکس را هم ضمیمه بفرمایید.