فروشگاهها در چین

Meister_nach_Chang_Hsüan_001.jpg (2048×1259)

کارهای دستی – ابریشم – کارخانه‌ها – اصناف – باربران – راهها و ترعه‌ها – بازرگانان – پول و برگ اعتبار – سکه‌ها – تورم پول کاغذی

تا سده هجدهم که اروپا به صورتی صنعتی درآمد، هیچ سرزمین از لحاظ صناعت به پای چین نمی‌رسید. هر چه در تاریخ چین به عقب رویم، باز، در خانه‌ها بازار صنایع دستی، و در شهرها بازار تجارت را گرم می‌بینیم. صنایع اصلی، پارچه‌بافی و ابریشم‌سازی بودند، و هر دو به دست زنان در کلبه‌ها یا کارگاهها اداره می‌شدند. بافتن قماش ابریشمین از فنون دیرین چین بود و حتی در هزاره دوم ق‌م رونق داشت. چینیان با برگ توت، کرم ابریشم را تغذیه می‌کردند و

دنیای کلاسیک (یونان و روم)، در اعصار قدیم، از پیله کرمهای ابریشم وحشی نخ می‌تابید. ولی اروپا فن پرورش کرم ابریشم و تهیه پارچه‌های ابریشمین را در ۵۵۲ میلادی، به وساطت راهبان نسطوری، از چین فرا گرفت. این فن در قرن دوازدهم از قسطنطنیه به سیسیل، و در سده پانزدهم به انگلیس رسید.

نتایجی شگفت به دست می‌آوردند؛ به برکت مواد غذایی برگ توت، ۷۰۰۰۰۰ کرم ابریشم به وزن یک پوند (۴۵۳ گرم)، پس از چهل و دو روز وزنی برابر ۹۵۰۰ پوند می‌یافتند. کرم پروران کرمها را در چادرهای کوچک حصیری قرار می‌دادند تا در کناره‌های آن پیله بتنند. سپس پیله‌های ابریشم را در آب جوش می‌انداختند و ابریشم را از آنها جدا می‌کردند و می‌تابیدند، و سرانجام با نخ ابریشم، ماهرانه، برای ثروتمندان جهان، انواع لباس و فرشینه و پارچه‌های مزین و گرانبها می‌ساختند. اما آنان که کرم ابریشم می‌پروردند و پارچه‌های ابریشمین می‌بافتند، خود جامه پنبه‌ای بر تن داشتند!

قرنها قبل از میلاد، محصولات ابریشم که در خانه‌ها فراهم می‌آمد، در دکانهای شهرهای چین به فروش می‌رسید. در نتیجه، حتی در ۳۰۰ ق‌م، در شهرها اصنافی مرکب از کارگران و کارفرمایان به وجود آمد. بر اثر ازدیاد دکانها، شهرها از کسانی که دست‌اندر کار صناعت ابریشم بودند، پرشد، و چین در عصر قبلای قاآن از لحاظ صنعت با اروپای قرن هجدهم برابری کرد. مارکوپولو می‌نویسد: «برای هر صنعتی هزار کارگاه وجود دارد، و عده کارگران هر کارگاه به ده یا پانزده یا بیست و در مواردی به چهل می‌رسد. صاحبان توانگر این دکه‌ها خود دست به کار نمی‌زنند، بلکه برعکس با قیافه‌هایی آراسته به خودنمایی می‌پردازند.» این اصناف، مانند سازمانهای منظم صنعتی امروزی، رقابت را محدود می‌ساختند و دستمزدها و ساعات کار و قیمتها را تنظیم می‌کردند و گاهی، برای جلوگیری از پایین آمدن قیمتها، مانع توسعه تولید می‌شدند. می‌توان گفت که محافظه‌کاری اصناف و متابعت آنان از پیشینیان، انقلاب صنعتی چین را، که تنها در این اواخر بر اثر گسستن همه قیود کهن در گرفت، مدتها به عقب انداخت و علم را از پیشرفت بازداشت.

اصناف از اختیارات فراوانی که مردم مغرور مغرب زمین روزگاری به دولت واگذاردند، برخوردار بودند، چنانکه برای خود قوانینی وضع می‌کردند و منصفانه به موقع اجرا می‌گذاشتند و، به قصد حل و فصل اختلاف کارگران و کارفرمایان و تقلیل اعتصابها، هیئتهایی مرکب از دو عده متساوی از نمایندگان کارگران و کارفمایان تشکیل می‌دادند و به رفع مشکلات می‌گماردند. بر روی هم، اصناف چینی دستگاههای مستقل و خودمختاری برای رتق و فتق امور صناعت شمرده می‌شدند، و چینیان در پرتو آنها توانستند، برخلاف ما، نظریه «اقتصاد بی‌بندوبار» را از پیوند با اقتصاد متمرکز دولتی برکنار نگاه دارند. این سازمانهای صنفی تنها به بازرگانان و صاحبان صنایع و کارگران اختصاص نداشتند، بلکه پیشه‌وران افتاده‌تری از قبیل سلمانی و باربری و آشپز را هم دربر می‌گرفتند. حتی گدایان میان خویش اخوتی داشتند و از مقررات سازمان خود سخت فرمان می‌بردند. اقلیت کوچکی از کارگران شهری برده بودند و در تمام عمر یا سالیان معین در خدمت خداوندان خود به سر می‌بردند و معمولا به کارهای خانگی می‌پرداختند. دختران و یتیمان را در مواقع قحط و غلا به سکه‌ای چند می‌فروختند، و پدران در همه حال حق فروش دختران خود را داشتند. اما چین، در زمینه بردگی، هیچ‌گاه به پایه یونان و روم نرسید. اکثر کارگران، افرادی آزاد یا اعضای سازمانهای صنفی بودند؛ بیشتر برزگران برای خود زمینی داشتند و در اجتماعات

میزبانان چینی گاهی پارچه‌های زیبای خود را به میهمانان نشان می‌دادند و گاهی ظرفهای چینی یا گنجینه تصاویر یا خطوط خوش خویش را در معرض مشاهده آنان می‌گذاشتند.

روستایی، که چندان زیر نفوذ حکومت مرکزی نبود، خودگردانی می‌کردند.

کالاها بر پشت انسان حمل می‌شد. باربران بردبار تخت روانها را بر شانه‌های مجروح و پینه بسته خود می‌نهادند و به اینسو و آنسو می‌بردند یا چوبی بر پشت گردن می‌گذاشتند و بارها یا سطلهای سنگین را به دو طرف آن می‌آویختند و حمل می‌کردند. گاریها را به وسیله خر یا آدم می‌کشیدند. بهای آدم به قدری نازل بود که استفاده از دامها و وسایل ماشینی مقرون به صرفه نبود، و سادگی وسایل حمل و نقل ابتدایی هم توسعه و اصلاح جاده‌ها را ایجاب نمی‌کرد. در سال ۱۸۷۶، که اروپاییان نخستین بار یک راه‌آهن ۱۶ کیلومتری بین شانگهای و ووسونگ کشیدند، چینیان دهان به اعتراض گشودند که روح زمین از راه‌آهن آسیب می‌بیند! اعتراض چنان شدت یافت که حکومت چین ناگزیر راه‌آهن را خرید و وسایل آن را به دریا ریخت. در عصر شی‌هوانگ‌تی و قبلای قاآن، شاهراههایی سنگفرش، که اکنون فقط آثار آنها به جا مانده است، ساخته شد. معمولا خیابانهای شهرها بیش از ۲.۵ متر عرض نداشت و آفتابگیر نبود. در هر سو پلهای بسیار به چشم می‌خورد، و برخی از آنها، مانند پل «کاخ تابستانی»، سخت زیبا می‌نمود. ۰۰۰،۴۰۰ کیلومتر ترعه، که مانند خیابانها محل تردد مردم و حمل کالاهای بازرگانی بود، جانشین راه‌آهن به شمار می‌رفت. «ترعه بزرگ» که در سال ۳۰۰ میلادی بین هانگ‌چو و تی‌ین‌تسین کشیده شد و در عصر قبلای قاآن پایان پذیرفت، دارای ۱۰۵۰ کیلومتر درازا بود، و هیچ یک از شاهکارهای مهندسی چین، جز دیوار بزرگ، از حیث عظمت به گرد آن نمی‌رسید. زورقهای بسیار روی رودها رفت و آمد می‌کردند، و نه تنها وسیله حمل و نقل ارزانی محسوب می‌شدند، بلکه هزاران هزار بیخانمان را در خود خانه می‌دادند.

چینیان به بازرگانی رغبت فراوان دارند و ساعات متمادی را به داد و ستد می‌گذرانند. از نظر جامعه، بازرگانی کاری پست است، و فغفورهای دودمان هان بر درآمد تاجران خراج عظیم بستند و آنان را از پوشیدن جامه‌های ابریشمین و نشستن در ارابه‌ها بازداشتند. همچنانکه زنان مغرب زمین کفشهایی با پاشنه بلند می‌پوشیدند، مردم درس خوانده چین نیز ناخنهای خود را کوتاه نمی‌کردند تا همه بدانند که آنان «دستکار» نیستند و به کارهای بدنی اشتغال ندارند. در میان چینیان مرسوم بود که دانشوران و معلمان و کارمندان رسمی را طبقه اول، کشاورزان را طبقه دوم، صنعتگران را طبقه سوم، و بازرگانان را طبقه چهارم اجتماع بشمرند. می‌گفتند که بازرگانان از همه مردم فرومایه‌ترند، زیرا از طریق مبادله دسترنج دیگران مال می‌اندوزند. با این حال، سوداگران چینی با توفیق رفیق بودند. فراورده‌های کشتزارها و کارخانه‌های چین را به همه زوایای آسیا می‌رساندند، و بالاخره کارشان به جایی رسید که حکومت بر قدرت مالی آنان تکیه زد. اما تجارت داخلی از مالیاتهای سنگین، و داد و ستد خارجی از مزاحمت گردنه‌گیران و دریازنان در امان نبود. با اینهمه، سوداگران چینی از آبهای شبه جزیره ماله یا راههای کاروانرو ترکستان می‌گذشتند و امتعه خود را به هند و ایران و بین‌النهرین و سرانجام به روم می‌بردند. ابریشم و چای و ظرفهای چینی و کاغذ و هلو و زردآلو و باروت و ورق بازی صادرات عمده، و علوفه و شیشه و هویج و بادام زمینی و تنباکو و تریاک واردات چین بود.

دادن اعتبارات مالی و رواج مسکوکات، که سابقه‌ای دراز داشت، کار داد و ستد را آسان

می‌کرد. بازرگانان چینی، با بهره هنگفتی که به حدود سی و شش درصد می‌رسید، به یکدیگر وام یا اعتبار می‌دادند، اما این نرخ از نرخ معمول یونان و روم بیشتر نبود. رباخواران در وام دادن خطر می‌کردند و، در مقابل، بهره کلان می‌خواستند و می‌گرفتند. ولی مردم، جز در وقت وام گرفتن، به آنان حرمتی نمی‌نهادند، و مثلی زبانزد آنان بود: «دزدان بزرگ صراف می‌شوند.» در ابتدا صدف و چاقو و ابریشم به جای پول به کار می‌رفت. با این وصف، قدیمترین مسکوکات فلزی چینی حداقل به قرن پنجم ق‌م می‌رسد. در عصر دودمان چین، طلا معیار رسمی پول چین گردید، ولی سکه‌های کم‌ارزش، که از ترکیب مس و قلع ساخته می‌شد، بتدریج به جای طلا نشست. پس از آنکه مسکوکات عصر ووتی، که مرکب از نقره و قلع بود، مورد تقلید جاعلان قرار گرفت، چندگاهی نوارهای چرمین رواج یافت. این نوارها، که در حدود سی‌سانتیمتر طول داشت، مقدمه پول کاغذی بود. همان طور که در عصر ما طلا به قدر کفایت موجود نیست، در سال ۸۰۷ نیز تولید مس چین نتوانست پایاپای مبادلات روزافزون بازرگانی افزایش یابد. پس، پول مسی کم شد، و فغفور شی‌ین‌تسونگ فرمان داد که مردم تمام پولهای مسی خود را به حکومت بسپارند و در مقابل آن رسید بگیرند. چینیان آن زمان، که ظاهراً همانند امریکاییان در سال بحرانی ۱۹۳۳، با شوخ‌طبی به استقبال مشکلات مالی خود رفتند، این رسیدها را «پول پرنده» نامیدند. پس از رفع این بحران، «پول پرنده» از رواج افتاد، ولی اختراع چاپ مهری حکومت را به تهیه پول کاغذی برانگیخت. در حدود ۹۳۵ میلادی ایالت نیم مستقل سچوان، و در ۹۷۰ حکومت مرکزی در چانگان پول کاغذی صادر کرد. در عهد دودمان سونگ، بر اثر تورم پول کاغذی، جمع کثیری ورشکسته شدند. مارکوپولو درباره ضرابخانه قبلای قاآن چنین می‌نویسد: «ضرابخانه فغفور در شهر خانبالغ واقع است، و بحق می‌توان گفت که وی، با داشتن ضرابخانه، رمز کیمیاگری را کاملا در اختیار دارد، زیرا به این وسیله پول می‌سازد!» سپس مارکوپولو، با آب و تابی که همشهریهای او را به استهزا وامی‌داشت، جریان ساختن کاغذ پوست از درخت توت را شرح می‌دهد و می‌گوید که مردم چگونه آن را به جای طلا قبول می‌کردند. چنین بود آغاز کار پول کاغذی که هنوز گاه به گاه دچار تورم می‌شود و اقتصاد جهان را به خطر می‌اندازد.

منبع : , جلد اول : مشرق زمین

نویسنده :

نشر الکترونیکی سایت

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها