لولوبی ها (لولوبیان)

نویسنده: یزدان صفایی

تمدن لولوبی که حاصل اتحادیه‌ای متشکل از اقوام ساکن در کوه‌های غربی فلات ایران بوده است، در هزاره‌های دور، حکومتی تشکیل داده بود که بر بخش نسبتاً وسیعی از نیمه‌ی غربی ایران حکومت می‌کرد.

نام‌شناسی

در روزگار آشوریان، سرزمین لولوبیان، زاموآ خوانده می‌شد. در زبان هوریانی، واژه «لولو» Lullu به «بیگانه و دشمن» گفته می‌شد [۱] و به روایتی دیگر این معنی نام آن‌ها در زبان اورارتویی بود و در زبان هوریانی، لولو به معنی کوهستانیانی بود که از میان آنان برده می‌گرفتند.[۲] (Lulu (inili در زبان اورارتویی، علاوه بر معنی «سرزمین بیگانه» معنی «صدمه زدن» نیز می‌دهد. [۳]
اصطلاح اکدی لولوبوم Lullubum یا لولوپوم Lullupum و بعد‌ها، در اصطلاح آشوری لولومه Lullume ترکیب یافته از ریشه‌ی لولو و علامت جمع عیلامی ب «B-» یا پ «P-» و پسوند اکدی –اوم Um-، ویا ریشه‌ی لولو و علامت اسم جمع عیلامی مه «me» است. اصطلاح «لولو» در زبان اکدی بدون پسوند مزبور نیز به کار رفته است.[۴]

خاستگاه

لولوبیان ناحیه‌ای را که در سراسر جاده‌ی قدیم قرار دارد – و اکنون هم از بغداد و کرمانشاه به همدان و تهران می‌رود- اشغال کردند. یکی از چند مدخل طبیعی به سوی نجد ایران مورد استفاده‌ی جاده‌ی مزبور است، و آن چند هزار سال پیش وجود داشته است. [۵] از گستره‌ی قلمروی پادشاهان لولوبی آگاهی چندانی در دست نیست [۶] اما همینقدر می‌داینم که اتحادیه‌ی ایشان در سده ۲۲ پیش از میلاد سرزمین‌های وسیعی را در اختیار خود داشت. چنان که آنوبانی نی، پادشاه لولوبیان، از دریای پایین (خلیج فارس؟) و دریای بالا (ارومیه یا وان؟) به عنوان حدود سرزمین زیر فرمانروایی خود یاد کرده است. و در این که عنصر لولوبی در این ماطق دارای قدرت بوده، شکی نیست. [۷]
لولوبی‌ها در هزاره‌ی سوم پیش از میلاد، دارای حکومتی بودند که از کوه‌های بخش علیای رود دیاله تا دریاچکوه‌ها ارومیه ادامه داشته است. [۸] آن‌ها در نواحی جنوب دریاچه‌ی ارومیه مستقر بودند [۹]
لولبیان در زمان نارام‌سین، پادشاه بابلی، در دشت حاصلخیزی در درون کوه‌ها، یعنی شهر زور که در زمان‌های جدید از شهر سلیمانیه اداره می‌شد در امنیت زندگی می‌کردند. [۱۰]
لرستان نیز بخشی از قلمرو لولوبیان به شمار می‌آمد و برخی بر این باورند که آنان، نیاکان اصلی مردم لر امروزی هستند. [۱۱] اصطلاح لَر Lar، به معنی کوه است که می‌توان گفت واژه‌ای لولوبئی است. [۱۲]

تاریخ

لولوبی‌ها که در هزاره‌ی سوم پیش از میلاد تحت فشار دولت‌های میان رودانی قرار داشتند، [۱۳] و نام سرزمینشان در رساله‌ای جغرافیایی که دبیران بعد از ساراگن درباره‌ی گستره‌ی امپراتوری او نوشته‌اند، به چشم می‌خورد. [۱۴] در زمان نارام‌سین، پادشاه بابلی که پادشاهان شیموروم Shimurrum و نمر Namar را شکست داده بود، با بابل، همسایه شدند. میان لولوبیان و نارام‌سین در دره‌ی تنگی به نام «کوه سیاه» که امروزه «گذرگاه کفار Pagan s pass» خوانده می‌شود و در جنوب شهر زور نهاده است، جنگ رخ داد و لولبیان شکست سختی خوردند. [۱۵] نارام‌سین در کتیبه‌ی خویش از پیروزی خود بر لولوبیان چنین یاد می‌کند: «سید و [رو] [Siduru که] کوهستانیان لولوبیوم را گرد آورد…» لشگر کشی علیه لولوبیوم پایان یک سلسله عملیات جنگی بود که آن پادشاه به کوهپایه‌های زاگروس کرد. [۱۶]
از آنجا که قدرت نارام‌سین و پسرش شارکالی شاری Sharkalisharri به ضعف گرایید و پوزور – اینشوشیناک Puzur – Inshushinak عیلامی کوشید تا «سلطنت چهار کشور جهان» را تشکیل دهد، لشکریان عیلامی یک سلسله عملیات جنگی انجام دادند که بیشتر در خاک هوریانی‌ها و لولوبیان بود. [۱۷]
احتمالاً کتیبه آنوبانی نی پادشاه لولوبی بر صخره‌ی پل زهاب، تقریباً متعلق به همین دوره است (سده‌ی بیست و دوم پیش از میلاد)، نوشته‌ی کتیبه می‌رساند که لولوبی‌ها در نیمهٔ دوم هزارهٔ سوم پیش از میلاد دارای دولتی بوده‌اند و در نتیجه، جامعه‌ای طبقاتی داشتند. [۱۸]
لولوبی‌ها بر اثر پیشرفت‌های پوزور- اینشوشیناک در میان رودان، به همراه گوتی‌ها، یکی پس از دیگری از دره‌های مرتفع فرود آمده به سوی بابل حمله بردند.[۱۹]
علت لشکرکشی‌های شاهان سومر و اکّد به کوهستان‌های زاگروس تمایل آن‌ها به گرفتن اسیران بود که به بردگی وادارشان کنند. لولبیان از دیرباز با نواحی پیشرفته‌تر، که روابط طبقاتی در آن‌ها پدید آمده بود، تماس داشتند و بیش از دیگران ترقی کرده بودند. منابع آشوری سده‌ی نهم پیش از میلاد، از وجود پیشه‌های فلز کاری بسیار پیشرفته در میان آن‌ها نام می‌برد. [۲۰]

زبان

لولوبی‌ها به زبانی که با عیلامی خویشاوند اما از آن متمایز بوده، صحبت می‌کردند. [۲۱]

سنگ‌نوشته‌ها

لولوبی ها

نقش برجسته‌ای در دو نسخه، در بالای صخره‌ی مدخل دهکده «سرپل» حجاری شده است. این نقوش، شاه آنوبانی نی Annubanini پادشاه لولوبی را نشان می‌دهد با ریشی طویل و مربع، کلاهی مدور، جامه‌ای کوتاه مسلح به کمانی و قمسی تبر بدوی. او پای خود را بر دشمنی که بر زمین افتاده نهاده است. در برابر او ربه النوع نی نی Ninni ایستاده، با کلاهی بلند و جامه‌ای پشمین و پرزدار و شرابه دار که تا پای وی می‌رسد. او یک دست را به سوی شاه دراز کرده، و در دست دیگر انتهای طنابی را گرفته که در نسخه‌ی فوقانی دو اسیر را – و در نسخه‌ی تحتانی شش اسیر را- به هم بسته و همه‌ی آنان برهنه‌اند و دست‌هایشان از عقب بسته شده. [۲۲] از کتیبه‌ای که به خط اکدی نقر شده است می‌توان دانست که تاریخ این نقش مربوط به زمان نارام سین Naram –sin پادشاه مقتدر اکّد است. [۲۳]
در نقش برجسته‌ی دوم، تصویر رییس محلی دیده می‌شود در حالی که کمانی در دست دارد و در زیر پا دشمنان مغلوب را که تقاضای عفو دارند- پایمال می‌کند کتیبه که بیشتر زیان دیده اسم او را تارلونی Tar-Lunni ذکر می‌کند. [۲۴]
سومین نقش برجسته که بر صخره‌ی کل – گارا نقش شده، تنها پادشاه را در حالی نشان می‌دهد که دشمن در زیر پای او افتاده و ستاره بر فراز سرش قرار دارد. در بخش زیرین این نقش، کتیبه‌ای طولانی به خط اکّدی دیده می‌شود که به سختی آسیب دیده است. [۲۵]
چهارمین نقش که با فاصله‌ای پنجاه متری در سمت دیگر صخره‌ی کل – گارا نقش شده بی‌شباهت به نقش آنوبانی نی و دومین نقش نیست. با این تفاوت که در زیر نقش ستاره، هلال ماه هم دیده می‌شود. [۲۶]
در شمال در بندر گاور Gaur در جنوب غربی سلیمانیه، نقشی با سبکی مشابه کشف شده است. در اینجا پادشاه بر روی دشمن کشته‌شده‌ی بر زمین افتاده، ایستاده است. اسیران دارای موهای بلند و بومی سرزمین به شمار می‌روند، در صورتی که پادشاه یک فاتح بیگانه یعنی خود نارام سین است، زیرا بر روی سنگ یادبودی که به نام استل پیروزی است و در حفاری شوش کشف شد و هم اکنون در موزه‌ی لوور قرار دارد و در آن، غلبه‌ی خود را بر لولو‌ها ذکر می‌کند،‌‌ همان گروه کشته شده را می‌یابیم. این نقوش احتمالاً یک واقعه‌ی تاریخی را نشان می‌دهند. [۲۷]
در شمال غربی سر پل زهاب در دربند شیخان زندیک هوریان Horin، نقش دیگری دیده می‌شود که از لحاظ سبک زیبا نیست، ولی حاکی از یک پیروزی است. پادشاه در دست راست کمانی دارد، و در دست چپ مشته‌ای سنگی گرفته، و یک تبر فلزی با دسته‌ای از کمربند خود آویخته است. لنگی ساده بر کمر بسته و گردنبندی به صورت قرص ماه بر گردن دارد. این نقش نیز نوشته‌ای دارد که با آنچه که آنوبانی نی به کار برده است فرق می‌کند. [۲۸]

نژاد

لولوبیان از نظر انسان‌شناسی بیشتر مدیترانه‌ای خالص هستند تا آشوری [..] اسم لولوبی به «لر» بی‌شباهت نیست اگر لولوبی جمع باشد (p و b در ایلامی-کاسی- لولوبی به صورت جمع به کار آمده) لولو می‌تواند به لور تبدیل شود. اقوام آریایی لولی هم در شرق ایران وجود دارند! در مناطق لرنشین فعلی و لولوبی‌نشین سابق، کلماتی که از بیگانگی تبار لولوبیان حکایت کند و یادگار آن دوران باشد دیده نمی‌شود. [۲۹]
لولوبیان از لحاظ قومیت از قبیله‌های هوریانی – اورارتویی نبوده، اما به گمان غالب، با عیلامیان نزدیکی داشته‌اند. [۳۰]

پوشاک

در دو اثر نارام سین و نقش برجسته‌ی آنوبانی نی تا اندازه‌ای سیما و لباس مردم ماد به چشم می‌خورد. در لوح نارام سین، لولوبیان لباسی سبک و یا دامن بر تن دارند و پوست ابلقی بر شانه افکنده‌اند و این خود، در هزاره‌ی اول پیش از میلاد، لباس مردم مانّا، و و ماد غربی و کاسپی‌ها (به قول هرودوت) بود. در سمت شرقی جبال زاگروس، لباسی که لولوبیان در هزاره‌ی سوم می‌پوشیدند عبارت بوده است از: پیراهنی آستین کوتاه که در بر می‌کردند و علاوه بر نیم تنه، پوستی بر شانه‌ی چپ می‌افکندند و گاهی هم پوست را از زیر کمربند رد می‌کردند. مو‌ها را با نواری به رنگ سرخ می‌بستند و ریش را می‌زدند و کلاه نمدی درازی بر سر می‌گذاشتند و پاپوش مخصوص ایشان موزه‌های نرم و نوک برگشته بود. [۳۱]

پانویس
۱- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۳.
۲- تاریخ ماد، رویه ۱۰۰.
۳- زبان اورارتو، رویه ۸۷.
۴- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۳.
۵- ایران از آغاز تا اسلام،، رویه ۴۰ و ۴۱.
۶- ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۴۶.
۷- پادشاهی ماد، رویه ۹۹.
۸- تاریخ ماد، رویه ۱۰۰.
۹- پادشاهی ماد، رویه ۶۶.
۱۰- ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۳۰-۳۱.
۱۱- لرستان و تاریخ قوم کاسیت، رویه ۵۹.
۱۲- تاریخ ماد، رویه۴۷۷
۱۳- ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۳۸
۱۴- ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۲۶.
۱۵- ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۳۰-۳۱.
۱۶- تاریخ ماد، رویه۱۰۱.
۱۷- تاریخ ماد، رویه۱۰۱.
۱۸- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۶-۱۹۷.
۱۹- ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۴۰
۲۰- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۶.
۲۱- ایران در سپیده دم تاریخ، رویه ۳۰
۲۲- ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۴۱-۴۲.
۲۳- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۵
۲۴- ایران از آغاز تا اسلام، رویه ۴۱.
۲۵- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۶.
۲۶- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۶.
۲۷- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۶.
۲۸- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۶.
۲۹- نیاکان سومری ما، رویه ۱۰۳.
۳۰- ؛ تاریخ ماد، رویه ۱۰۱.
۳۱- قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، رویه ۱۹۷.

کتاب‌نامه
رقیه بهزادی، ۱۳۸۶. قوم‌های کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، انتشارات طهوری.
اقرار علی‌یف، ۱۳۸۸. پادشاهی ماد، ترجمه‌ی کامبیز میربهاء، انتشارات ققنوس.
دیاکونوف، ۱۳۵۷. تاریخ ماد، دیاکونوف، ترجمه‌ی کریم کشاورز، انتشارات پیام تهران.
رومن گیرشمن، ۱۳۵۵.ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه‌ی محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
جرج کامرون، ۱۳۷۲. ایران در سپیده دم تاریخ، ترجمه‌ی حسن انوشه، انتشارات علمی و فرهنگی.
محمد سهرابی، ۱۳۷۶. لرستان و تاریخ قوم کاسیت، انتشارات افلاک.
میلیکشویلی،۱۳۸۷. زبان اورارتو، ترجمه‌ی حمیده بحرانیان،انتشارات پازینه
محمدعلی سجادیه، ۱۳۶۵. نیاکان سومری ما، تهران: انتشارات بنیاد نیشابور.

عکس ها توسط بیزن۱۳۵۱ گرفته شده است.

عضویت
اطلاع از
guest

13 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
صادق

خیلی جالب است من علاقه زیادی به تاربخ طبری ایران دارم و امید وارم نویسنده محترم جزئیات بیشتری از نویسندگانی مانند هرودوت و تاریخ نویسان ایران حاصل نمایند

کیان آزادی

در منطقه ی ماهنوز برای ترساندن کودکانی که زیاد گریه می کنندتا ساکت شوند،از این عبارت استفاده می کنند:اگه ساکت نشی لولو میاد سراغت.

اتابک

من نمی دونم وقتی ما از زبان یک ملت اطلاعی نداریم چطور می تونیم با جدیت بگیم که زبان ماد فلان بوده و فلان و این در حالی که از زبان مادی هیچ سندی بر جا نمانده،حالا بعضی ها میان می گن زبان کردی با مادی مرتبطه و فلان،هیچ مدرکی وجود نداره و مزخرفات زیاده فقط

ناشناس

این و دیگه زبان شناسان تشخیص میدن!

شهرام

دیدگاه شما نیز مانند بسیاری دیگر که از تاریخ و زبانشناسی چیزی نمیدانند است و بماند که شیوه نگارش و توهین آمیز شما نیز خبر از تعصب و ستیزه گری میدهد زبان مادها و هخامنشی ها و پار ها یکی بوده و تنها خوانش آنها فرق داشته است و در هیچ یک از نوشته های آشوری، بابلی، عیلامی، ایرانی و یونانی درج نشده که آنها زبان همدیگر را نمیدانسته اند بلکه چنان با هم درآمیخته بوده اند در کشورداری و ارتش مادها و هخامنشیان پیوند نزدیک و یکسان داشته اند، چنانکه داریوش در سنگ نگاره بیستون میگوید زبان «د اریه»… مطالعه بیشتر »

علاقه مند به دانستن

تو چقد تحقیق کردی و دنبال این موضوع رفتی که با این صراحت نظر میدی؟

محمد

بین نژاد ها به هیچ وجه رابطه خطی وجود نداره.
لک و لر و کرد هم صرفا گروه های زبانی هستند همان طور که فارسی و انگلیسی گروه های زبانی اند.

محمد

قابل توجه دوستی که لک هارو لولوبی خوانده بود

از جایی دور

از شما دوست عزیز کمال تشکر رو دارم برای ویرایش این مقاله مفید و ذکر منابع

پیروز باشید

esmaeil

خیلی جالب است ومن هیشه دعا گوی گرداندگان تاریخ ما هستم

آرش

لولوبی ها اجداد لک ها-کاسی ها اجداد لرها-گوتی ها اجداد کردها هستند.

فرزاد

لولوبیان اجداد لرها هستند و کاسی ها اجداد لک ها

علاقه مند به دانستن

لر خودش طایفه ای کردهاست