پیدایش مزدک

Mazdak.jpg (570×672)

مزدک پسر بامداد[۱] است و به همین دلیل به مزدک بامدادان[۲] در منابع تاریخی معروف است. در زبان پهلوی ساسانی و در متون فارسی میانه «مزدک یابامداتان[۳]» نامیده شده است.

    نام واقعی او را نیز همانند مانی نمی دانیم و آن گونه که از نامش بر می آید او مردی دانا و صاحب نظر در امور اجتماعی و اقتصادی بوده است. به روایتی وی از خانواده ای روحانی و پدرش بامداد موبدان در خراسان بزرگ عهد باستان بوده است و بدیهی است که وی نیز با توجه به این روایت دارای اطلاعات دینی و اخلاقی جامعۀ ساسانی بوده است.

    مزدک از واژه «مزدا»[۴] یا «مزده»[۵] به معنای دانا و حرف «ک» تصغیری در زبان فارسی از دیرین ترین زمان تاکنون به کار برده می شود و در واژه های کهن و نومانند در مورد نامها به ویژه مانند «مهرک»[۶]، «دانک»[۷]، «مردک»[۸]، «حسنک»[۹] و «شهرک»[۱۰] و امثال آن کاربرد فراوان و آشنا برای همگان دارد.

    مزدک را یک «اصطلاح گر اجتماعی»[۱۱] یا در یک واژه «مصلح»[۱۲] عصر ساسانی دانسته اند. مزدک به احتمال زیاد اهل خراسان بوده و در نیشابور[۱۳] چشم به جهان گشوده است. برخی او را اهل فارس و از شهر ساسانی «بیشاپور»[۱۴] که منتسب به شاپور اول ساسانی است می دانند. گروهی او را اهل «استخر»[۱۵] فارس و پاره ای از مورخان او را آذربایجانی و به دنیا آمده در شهر «تبریز» نوشته اند. شباهتهای نوشتاری نیز موجب شده است تا چنین اشتباهی رخ دهد، مانند واژه های «تبریز» در آذربایجان و «نیریز» در فارس و یا «نسا»[۱۶] در خراسان بزرگ هد باستان و «فسا» شهری هنوز باقی در خطّۀ فارس، ولی با توجه به شواهد تاریخی و مطالبی و گزارشهایی که در نوشته های متعددی تحت عناوین «مزدک نامه»[۱۷] که اثری از آن در دست نیست، مزدک خراسانی الاصل و اهل «نیشابور» بوده است. این گونه به نظر می رسد که مزدک از خانواده ای مرفّه همانند مانی نقاش نبوده است و به سخن دیگر او در منطقه ای از ایران ساسانی پرورش یافته است که بیشتر مردم تهیدست بوده و به این ترتیب خود مزدک نیز طعم فقر را چشیده و به قول مزدک شناسان مزدک پابرهنگان را نظاره می کرده و از جوانی تصمیم به نجات آنان از منجلاب فقر گرفته است، و به هنگام بلوغ فکری و یافتن راه به سوی پادشاه ساسانی، آن را به منصۀ ظهور و در قالب اجرا و عمل درآورد.

    مزدک در مقطعی از عمر حکومت ساسانیان جهت اصلاح امور و رفع مشکلات طبقات بی چیز و ناتوان جامعه قد برافراشت که حکومت از پیروز[۱۸] به پسرش کوات[۱۹] (قباد) رسیده بود. پیروز علیرغم جنگهای خانمان سوزی را که از جمله با هیاطله[۲۰] (هفتالیان) پشت سرگذاشته بود، خزانه کشور را به گونه ای آبرومند به پسر و جانشین خود واگذار کرد و انبارهای غلاّت نیز پر از گندم و سایر مواد بود، ولی بیشتر مردم در گرسنگی به سر می بردند.

    براساس نامۀ «تنسر»[۲۱] ارکان مهم جامعۀ ساسانی را مالکیت و خون تشکیل داده و زمام داران ساسانی دست در دست موبدان ساسانی این دو رکن را پایه و مایه استواری جامعه و حاکمیت ساسانی دانسته شده است.

    مزدک بر این باور بود که رفع نفاق و دشمنی به جامعه آرامش و بردباری می بخشد و برعکس نابرابری و کینه آسایش را سلب و تشنج را به بار می آورد. این خود نکته ای است که از مزدک نامه ای که در دست نیست مستفاد شده است. افزون بر این به مزدک به روایت این گونه نوشته ها مطالب زیر نسبت داده می شود.

    هیچ کس نباید بی برگ[۲۲] باشد. از توانگران باید گرفت و به تهیدستان باید داد. زن و خواستۀ دادۀ خدا است و برای همگان باید یکسان باشد. خانواده رکن اساسی و پایه و پایگاه جامعه است و زن و مرد باید بتوانند آن را تشکیل دهند و به جامعه فرزندان سالم و آگاه تحویل دهند. هیچ چیز را نباید از مهمان دریغ داشت، مهمان می تواند از هر طایفه، نژاد و ملیت باشد. عطوفت نسبت به دشمنان، الفت و آشتی را به دنبال می آورد.

    هر که نان و آب را از گرسنگان و تشنگان دریغ کند، سزایش مرگ است. برخلاف نظر برخی از مدّعیان مزدک شناسی، مزدک هیچگاه ازدواج و نکاح رسمی و قانونی را منسوخ نکرد[۲۳]، بلکه بسیاری از قید و بندها در این زمینه را برطرف کرد و از پیش پای جوانان برداشت. کریستن سن مزدک را یک اصلاح گر واقعی و معتقد و قاطع می داند، ولی بسیاری از خطاها، لغزشها و تندرویها را به برخی از پیروان محرومیت کشیده مزدک نسبت می دهد. اظهارات این مورخ و پژوهشگر دانمارکی در اثر ارزشمند او کتاب ایران در زمان ساسانیان بدین گونه است : مزدک خود شخصی معتدل و متین و عاقل بود، پاره ای از پیروان گستاخ او به خانۀ اشراف و نجبا تاختند، حریم حرمت و ناموس را دریدند، زمینهای زراعی و کارگاهها را تصاحب و مصادره کردند، بی آنکه وقوفی از فلاحت و تولید داشته باشند. البته خود مزدک، بر این باور بود که قباد را وادار کند تا برای درهم شکستن کبر و غرور و نافرمانی اشراف و اعمال رحم، شفقت و محبت و رفع نیازمندیهای بی نوایان توسط اغنیا اقدامی جدی، قاطع، پی گیر و مؤثر بنماید تا اقشار آزرده و ناتوان جامعه بیاسایند و شورش نکنند و به جای طغیان و عصیان آرام گیرند.

    تئودور نولدکه[۲۴]، خاورشناس و نیز کارشناس تاریخ ایران باستان از جمله تاریخ، تمدن و فرهنگ ایران ساسانی، قباد را پادشاهی دلاور، نیرومند و لرزانندۀ رومیان دانسته است. وی بر این باور است که قباد از روی اعتقاد مزدکی شد تا بتواند قدرت اشراف را در هم بشکند. گفتنی است که به قول خواجه نظام الملک در سیاست نامه : آنگاه که قباد ساسانی مزدکی شد و نظریه مزدک را درباره اصلاح امور کشور پذیرفت، اشراف گروه گروه مزدکی شده و به پادشاه خود پیوستند و از جمله سیاوش[۲۵] سپهسالار قباد نیز مزدکی[۲۶] شد.

    برخی از مورخان بر این عقیده اند که قباد از روی تزویر و نیرنگ و ترس به مزدک و عقاید او پیوست و به راهنمایی های او گردن نهاد. طبری نیز اظهار داشته است که قباد پیش از آنکه فریفتۀ مزدک شود، از بهترین شهریاران بود. مزدک عدم توزیع عادلانه و نابرابری حاکم میان مردمان را از مهمترین علل و عوامل نارضایتی جامعۀ ساسانی عصر قباد می داند. مزدک عامل نابسامانی ها در جامعۀ ساسانی را نخست پادشاه ساسانی در رأس جامعه و سپس موبدان و به ترتیب اشراف، نجبا، زمین داران و مالکان بزرگ و صاحب منصبان و فرصت طلبان و آنان که به دنبال جاه و مقام هستند می داند.

    بجاست که چند بیت از فردوسی حکیم بزرگ طوس در شاهنامه در این فرصت آورده شود :

بیامد    یکی     مرد     مزدک  به  نام           سخنگوی و با دانش و رای و کام

گرانمایه     مردی    و   دانش فروش           قباد     دلار    بدو    داد    گوش

بپیچاند     از   راستی     پنج      چیز           که   دانا    بر آن  پنج  نقزود  نیز

کجا خشم و کین است و رشک و نیاز           به پنجم  که گرد  و بر او چیره آز[۲۷]

به     نزد    شهنشاه      دستور گشت           نگهبان   آن   گنج  گنجور  گشت

همی      گشت   درویش با   او یکی           اگر   پیر   بود   و   اگر    کودکی

گشادند    هر  جای   رودی   پر  آب           زمین شد همه جای آرام و خواب

 محققان، مورخان و پژوهشگران بی شماری در طول تاریخ به بررسی احوال و شخصیت مزدک و اوضاع و احوال ایران عصر ساسانی و فرجام او و تعالیمش به نحو گسترده پرداخته اند و هنوز سخن نهایی و قانع کننده دربارۀ مزدک گفته نشده است.

 از جمله مورخان و پژوهشگران در این زمینه عبارتند از : ابن قتیبه دینوری در کتاب المعارف و عیون الاخبار، اوتیخیوس مسیحی[۲۸] در اثر ارزشمند خود بنام «نظم الجوهر» تاریخ ثعالبی و از جمله در «حدود العالم»، ابن البلخی در «فارسنامه» خواجه نظام الملک در «سیاستنامه»، مسعودی در «مروج الذهب» و «التنبیه و الاشراف»، عبدالکریم شهرستانی در «الملل و النحل»، احمد ابی یعقوب ملقب به یعقوبی در «تاریخ یعقوبی»، حمزۀ اصفهانی در «تاریخ سنی ملوک الارض و ابتیائهم» محمد بن جریر طبری در «تاریخ الرُسل و الملوک»، محسن الفانی در «دبستان المذاهب» و مورخانی چون ابوعیسی الوراق و آرتورکریستن سن[۲۹] و اتوکارکلیما[۳۰] و … .

    مزدک ناظر بر اعمال فشارهای مالیاتی، اجتماعی و فرهنگی در جامعۀ ساسانی بود و به تدریج خزانه شاهی نیز به وضع بحرانی و نابسامانی دچار شد و قحطی و تنگدستی برای اکثریت مردم بروز کرد و از سویی جنگهای بی وقفه و فرسایشی در شمال، شرق و غرب ایران، دولت را نیز دچار بحران مالی گسترده ای کرد و وقتی قباد به دنبال راه چاره ای برای مشکلات و معضلات کشور بود، مزدک فرصتی یافت که دیدگاههای خود را جهت حل مشکلات کشور که پادشاه مسئول به وجود آمدن آن تلقی می شد، مطرح کند و همان گونه که فردوسی در قالب نظم شیوا و شیرین آورده است، مزدک مردی پرمایه، دانا، هوشیار و دردشناس بود و به این دلیل قباد به سخنان او با دقت گوش داد و او را خزانه دار و مشاور خود در امور مهمه کشور کرد و مزدک وقتی این اختیار را به دست آورد، انبارهای گندم را به روی مردم گرسته گشود و کشور آرام گرفت. در همین راستا چشمه های آب که تا آن زمان در انحصار و اختیار اشراف و زمین داران و بزرگ مالکان بود، برای همگان قابل استفاده نمود و به قول فردوسی چنین آورده است : وقتی قباد مزدکی شد، مردم آشکار و نهان به آیین مزدک گرویدند، حتی نجبا به پیروی از قباد تغییر دین دادند و به آیین مزدک درآمدند. گفتنی است که به زودی وضعیت به همین منوال نماند و شماری از پیروان مزدک برخلاف توصیه ها و خواست مزدک دست به اعمال ناشایست زدند. برخی از پیروان مزدک از خود او بس تندروتر و حریص تر بودند و شریعت مزدکی را به بیراهه کشاندند و مزدک و تعالیم او را بدنام نمودند. گویا همین گروه تندرو و نامتعادل مال را به زور از مردم ستاند و به ناحق تصاحب کرد و مردمان عامی و فرومایه را مسلط گردانید[۳۱]. اینان نکاح دسته جمعی معمول در میان ماساژتها[۳۲] را متداول کردند و رذالت را اشاعه دادند و همۀ این اعمال زشت و خلاف اخلاق و عفت عمومی به نام مزدک در تاریخ ثبت گردید. ناگفته نماند که اصلاحات پیشنهادی مزدک در قلمرو اقتصاد، نظام مالیاتی، و حتی تقسیمات لشگری و اینکه خسرو یکم (انوشیروان، ۵۳۱ تا ۵۷۹ میلادی)[۳۳] ارتش را به چهار رکن فرماندهی تقسیم کرد و هر رکن و فرماندهی هر منطقه را به یک سپهسالار سپرد، از جمله این اصلاحات بود و همین طور خسرو مالیات را بر اراضی و تولیدات کشاورزی را بر مبنای میزان تولید و مرغوبیت زمین دریافت کرد نه براساس مساحت زمین و به ویژه در موردی که که آب برای کشت و زرع در اختیار همگان نبود و به سخن دیگر خسرو انوشیروان از پیشنهادات اصلاحی مزدک بهرۀ فراوان برد. ناگفته نماند که هم اکنون نتیجه تحقیقات در زمینۀ تاریخ، تمدن و فرهنگ هخامنشیان، صاحب نظران را بر آن داشته است که باور کنند، بیشتر اصلاحات و اقدامات گسترده داریوش که کشور ایران را در قرن ششم پیش از میلاد مسیح بسیار متحول و قانونمند و مرفه کرد، نتیجه کاستن از قدرت اشراف، اصلاح قوانین، اصلاح نظام مالیاتی، قانونمند کردن کشور، اصلاح قوانین موجود که خود این کار تضمین کنندۀ نظم و امنیت در هر جامعه ای است، تا حدودی مرتبط با پیشنهادات و اقدامات مقدماتی گئومات مغ یا به اصطلاح همان بردیای دروغین است.

[۱]  . Bamdad.

[۲]  . Mazdak – e Bamdadan.

[۳]  . Mazdak –i- Bamdatan.

[۴]  . Mazda.

[۵]  . Mazdah.

[۶]  . Mehrak.

[۷]  . Danak.

[۸]  . Mardak.

[۹] . Hassanak.

[۱۰]  . Sahrak.

[۱۱]  . Sozialreformist.

[۱۲]  . Reformist.

[۱۳]  . Nisabur.

[۱۴]  . Bisapur گفتنی است که میان نیشابور و بیشاپور شباهت نوشتاری وجود دارد.

[۱۵]  . Estakhr.

[۱۶]  . Nessa, Neθa.

[۱۷]  . Mazdak – Nameh.

[۱۸]  . Peroz.

[۱۹]  . Kawadh.

[۲۰]  . Hephtaliten.

[۲۱]  . Tansar – Brief.

[۲۲] . یعنی «بی آذوقه باشد».

[۲۳]  . کریستن سن، آرتور، امانوئل. ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، ص ۳۶۸ و ۳۶۹.

[۲۴]  . Theodor Noldeke

این نکته نیز باید یادآور شود که مقولۀ ازدواج و تشکیل خانواده براساس اندیشه مزدک توسط برخی از پژوهشگران درست فهمیده نشده است.

[۲۵] . در این مورد باید گفت که سیاوش (سیاوخش) به تبعیت، حمایت و احترام نسبت به قباد به او پیوست و مزدکی شد ولی سرانجام پادشاه قدرناشناس ساسانی حکم اعدام سپهسالار خود سیاوش را که به خاطر مزدکی شدن و برگشتن از دین رسمی کشور، به اعدام محکوم شده بود، امضاء کرد.

[۲۶] . کریستن سن، آرتور : پیشین، ص ۸۵ – ۳۶۵.

[۲۷] . مراد از «خشم»، نظامیان ساسانی به فرماندهی قباد، «کین» موبدان آشتی ناپذیر ساسانی که هیچ عقیده ای جز دکترین خودشان را نمی پذیرند و «رشک»، مقام پرستان و جاه طلبانی است که برای رسیدن به اهداف خود به هر اقدام زشتی دست می زنند. «نیاز» تهیدستان و مستمندان جامعه که شمار آنها فوق تصور است و نهایتاً «آز» که زراندوزان و ثروتمندان برای انباشتن اموال خود اعمال می کنند.

[۲۸]  . Eutychios der Christ.

[۲۹]  . Arthur Emmanuel Christensen.

[۳۰]  . Ottokar Klima.

[۳۱] . کریستن سن، آرتور، پیشین (ایران در زمان ساسانیان، ص ۸۵-۳۶۵) به روایت هرودت، سکاها و تیره های متعلق به قوم سکایی را عادت این بود که هر مرد سکایی یک زن را به عنوان همسر اختیار می کرد، ولی این زن متعلق به همۀ مردان قبیله بود. در جامعه شناسی این نظام را پولیاندری (Polyandrie) می گویند.

[۳۲]  . Massagetten  ماساژتها تیره ای از سکاها بودند

[۳۳]  . Khosrow I. (Auserwan, 531-79 n.ch).

منبع : کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها