ساسانیان از دیدگاه مورّخان غربی

خطۀ پارس[۱] (امروز استان فارس) به عنوان گهوارۀ سیاست و فرهنگ مردم ایران و خاستگاه دو سلسله مقتدر در ایران باستان بوده است. در پارس مرکز و پایگاه امپراطوری هخامنشیان، سنت ملی و فرهنگی ایرانیان زنده نگهداشته شد. این ملیت و فرهنگ سده ها پس از فروپاشی دولت هخامنشی، یکبار دیگر به وسیلۀ ساسان زندگی دوباره یافت و این گاهواره آن گونه که از نامش بر می آید بستر این تجدید حیات ملی و فرهنگی ایرانیان بود. نام ساسان به عنوان جد بزرگ همۀ شاهان این سلسله و احتمالاً پدربزرگ بنیانگذار سلسله ساسانی، بر امپراطوری نیرومندی گذاشته شده است که اندکی کمتر از پنج سده یعنی از ۲۲۶ تا ۶۵۲ میلادی پرچمدار این ملیت و فرهنگ بوده و زمام داران آن به استناد آثار مکتوب به جای مانده ولی بسیار پراکنده و نامنسجم آن مقطع زمانی خود را برپادارندۀ سنن و آیین کهن ایرانی و معارض و مخالف فرهنگهای بیگانه و غیر ایرانی دانسته اند.

    بسیاری از پژوهشگران تأسیس سلسله ساسانی را ناشی از تقویت عِرق ملی- دینی ایرانیان و به ثمر رساندن این اندیشه توسط اردشیر بابکان می دانند. وی سرنوشت ایران و ایرانیان را با سازماندهی حکومتی دینی که مبتنی بر اندیشه های سنتی بسیار کهن ایرانیان آریایی بود به کمک مشاورش تنسر[۲] رقم زد. ساسان سرپرست[۳] معبد آناهیتا[۴] در استخر بود که در نزدیکی تخت جمشید[۵] قرار داشته است. این مکان مذهبی از دیرباز رونق یافته و از اواخر دورۀ هخامنشی از اعتبار فرهنگی و سنتی ویژه ای برخوردار گردیده است. در روایاتی که دربارۀ نخستین پادشاه سلسله ساسانی شده و به نسلهای پس از او رسیده است، نشانه هایی از پیوند دودمانی و سیاسی وی با کوروش بزرگ بنیانگذار سلسله هخامنشی[۶] به روشنی به چشم می خورد.

    مشروعیت این سلسله نو در بی واسطه بودن خویشاوندی نزدیکش با سلسله هخامنشی دانسته شده است. شکل گیری سلسله ساسانی به استناد چنین روایاتی به تعبیری بازیافتن حیاتی نوین به ویژه از نظر فرهنگی- دینی که در ایران عصر هخامنشیان پایدار و استوار برقرار بود. ساسانیان بر این باور بودند که اشکانیان بیگانگانی بوده اند که با توسل به زور بر ایران و ایرانیان فرمانروا شده و تنها دستاوردشان بیرون راندن گروهی دیگر از بیگانگان یعنی سلوکیان یونانی[۷] از این سرزمین بوده است. ساسانیان با گسترش و تقویت اندیشه های دینی و عرق ملی موجب شدند تا ایرانیان ساسانی افزون بر چهار سده در کنار و نیز در مقام دشمن با رومیان دست و پنجه نرم کند و رقیب نیرومند و تاریخ سازی برای آنان باشد. همان گونه که هخامنشیان با یونانیان بودند و در منابع تاریخی تأیید شده است. تاریخ ایران سدۀ سوم میلادی تا سدۀ هفتم میلادی و سده های پیش از آن در عصر پارتیان در پیکار مستمرّ علیه روم و سپس بیزانس[۸] (روم شرقی) اعتبار و برجستگی ویژه ای یافته است. دلیل و انگیزه این رویاروییهای طولانی تنها به خاطر رقابت بر سر تسخیر سرزمینها نبوده است، بلکه هر دو امپراطوری اندیشه قدرت برتر بودن و مقام و منزلت بین المللی یافتن را مدّ نظر داشته اند.

    اندیشه برتری طلبی ایرانیان ساسانی به جوهر سیاسی- نظامی استوار نبوده بلکه انگیزه دینی- فرهنگی اهمیت و اولویت ویژه ای در آن داشته است. رویدادهای بیشمار و از سویی دائماً در حال گسترش و تغییر، به وسیلۀ مسیحیت پیوسته ابعاد تازه ای در میان دو امپراطوری که رقیبان سرسختی با یکدیگر بوده اند، می یافت. افزون بر این قدرتهای پراکنده و اقوام و قبایلی که عمدتاً دارای دولت یا حکومتی متمرکز و سازمان یافته و قوانین و نظام سیاسی مشخصی نبودند نیز افزایش ناآرامیها و ناامنیها را در مرزهای هر دو امپراطوری دامن می زدند و تهدیدی جدی برای روم و ایران به شمار می آمدند. سکاها (سکیتها)[۹] هونها (خیونیها)[۱۰]، اسلاوها[۱۱]، ژرمنها[۱۲]، عربها[۱۳] و ترکان[۱۴] برجسته ترین و سرشناس ترین این اقوام و قبایل در تاریخ ثبت شده اند. گفتنی است که اقوام و قبایل دیگری نیز در ایجاد این ناامنیها و ناآرامیها در مرزهای دو امپراطوری نقش داشته اند.[۱۵]

    خطری که از جانب این اقوام و قبایل گهگاه متوجه یکی از طرفین یعنی ایران ساسانی یا امپراطوری روم می شد، می توانست موجبات وقفه های کوتاه مدت را در درگیریهای بین دو دولت بزرگ و رقیب ایجاد کند. با توجه به نشانه های جغرافیایی تاریخی اسلاوها و ژرمنها و تا حدودی ترکها بیشتر برای رومیان مظاهر ایجاد ناآرامی و خطر به شمار می آمدند و هونها و سکاها و عربها بیشتر قلمرو ایرانیان را تهدید می کردند. هونها و ترکها و سکیتها (سکاها) اصولاً برای هر دو دولت ایران و روم مزاحماتی به شمار می آمدند. چنان که آتیلا[۱۶] فرمانروای هیاطله که به خان خیونیها در تاریخ ثبت است در آغاز قرن پنجم میلادی آنگاه که بهرام پنجم[۱۷] ملقب به گور بر ایران ساسانی فرمانروا بود (۴۲۰ تا ۴۳۸ میلادی) از آنجایی که به خود اجازه و جرأت نمی داد به قلمرو ایرانیان دست اندازی کند، تاخت و تاز خود را به سوی اروپا و مراکز رومیان و مناطق حاصلخیز و ثروتمند زیر سلطه دولت بیزانس و شمال اروپا برنامه ریزی کرد و با به جای گذاشتن ویرانیهای سرسام آور به قلب اروپا تاخت و این امر موجب غافلگیر شدن رومیان و تحمل زیانهای هنگفت توسط دولت بیزانس شد.

    آثار ویرانگریهای آتیلا و افراد زیر فرمان او قرنها در اروپا همچنان برجا بود. نبردهای رومیان و ساسانیان در این مقاطع زمانی، گرچه گهگاه موجب می شد تا رومیان سرزمینهای کوچکی را نیز در مرز مشترک روم با ایران، به تصرف رومیان درآید، ولی این امر تأثیری حتی ناچیز در استحکام دولت ساسانی نداشت و تزلزلی را در آن دولت به وجود نمی آورد. ایستادگیهای زمام داران ساسانی به تأیید منابع متعدد تاریخی در برابر رومیان، عرق ملی گرایی و وطن پرستی را در شهروندان ساسانی احیاء و تقویت می کرد و آنان را به روزگار هخامنشیان همانند جلوه می داد. افزون بر این عناصر ملی، عناصر و جاذبه های فرهنگی و سنتی نیز این امر را بیش از پیش تقویت می کرد و موضع ایرانیان ساسانی را در برابر رومیان به موضع ایرانیان عصر هخامنشی و ستیز آنان با یونانیان و مقدونیان یکبار دیگر متجلّی می کرد. با رسمی شدن دیانت زرتشت در عصر ساسانی به عنوان دین رسمی و دولتی ایران از سدۀ سوم تا قرن هفتم میلادی شرایط جهت استحکام حکومتی متمرکز حول محور شاه و تأسیسات و عوامل دینی را فراهم می کرد و این شرایط روز به روز تقویت بیشتری می یافت. نظام حکومتی مبتنی بر دیانت فوق مصلحت خویش را در آن یافت که پیروان ادیان و مذاهب دیگر را سخت زیر فشار بگذارد که حتی به ترک خاک ایران راضی و مجبور شوند. البته با این سیاق همۀ شهریاران ساسانی همنوا و موافق نبودند. ساسانیان با تحت پیگرد قرار دادن مانویان به عنوان بدعت گذاران و معاندان و معارضان با دین ساسانیان یعنی دیانت همۀ ایرانیان، خشت بنایی را گذاشتند که پیروان همۀ ادیان و مذاهب دیگر با دشواریهای زیاد روبرو می شدند. این واقعیت در کتیبه ها و نوشته ها و روایات مربوط به ایران ساسانی به صراحت تأیید و تأکید شده است. دیانت مانوی که به تفصیل به آن خواهیم پرداخت با بهره گیری از عناصر گنوستیکی، تأثیر قابل توجه و ضمناً نامطلوبی بر اعتقادات ساسانیان گذاشت.

    ساسانیان نه تنها مانویان، بلکه مسیحیان را نیز تحت پیگرد و آزار قرار می دادند، ولی نه همۀ شاهان ساسانی پیروان ادیان دیگر را مورد بی مهری و اهانت قرار می دادند، منتها مانویت[۱۸] در تمام طول عمر حکومت ساسانیان منفور ایرانیان و به ویژه طبقه روحانی ایرانی بود. دیانت رسمی ساسانیان یعنی آیین زرتشت نیز با گذشت قرنها از زمانی که به بنیانگذار آن نسبت داده می شود یعنی هزارۀ نخستین پیش از میلاد و به طور دقیق تر سده های هفتم و ششم پیش از میلاد مسیح تا سدۀ سوم میلادی که زمان شکل گیری دولت ساسانی است، تغییرات گسترده را تجربه کرده و شامل دیگر گونیهای زیادی در برخی از ابعاد صوری و اعتقادی شده است. ادیان و مذاهب پس از این دیانت بر این دین بی تأثیر نبوده و شرایط اجتماعی، اقتصادی و مهاجرتها و از جمله تحولات سیاسی و برخوردهای نظامی میان اقوام، ملل، حکومتها و دولتها این دین را از تغییر پذیری مصون نداشته است. این تغییرات و رنگ پذیریها به ویژه در مناطق غربی ایران به وقوع پیوسته و تاریخ آن را به وفور و وضوح گزارش کرده است. آیینهای مشترک آریاییان مانند کیش مهر که میان ایرانیان و هندوان رواج داشته از این عناصر معتبر است.[۱۹]

    این دگرگونی به وسیله مغانی[۲۰] که قشری روحانی به شمار می آمدند و اصالت مادی داشته اند صورت گرفت و هوشیارانه و عامرانه به اجرا درآمد. در مقام و درجه نخست سنت آتش پرستی و مراسم مربوط به این عنصر بود. بزرگداشت و پرستش آتش از دیرباز با ربّ النوع مهر[۲۱] (میترا) در ارتباطی تنگاتنگ دانسته شده است. پرستش میترا پیوسته با نام آناهیتا[۲۲] الهه آب و باروری همراه بوده است. در همین ارتباط جاذبه های بین النهرینی و از جمله هماهنگی با آیین بزرگداشت و ستایش به ایشتار[۲۳] الهه نعمت و باروری بابلیان اصلی انکارناپذیر است. این تنها نزدیکی جغرافیایی را به ثبوت نمی رساند، بلکه مناسبات فرهنگی در این زمینه نقش آفرین بوده است. در آداب و رسوم هخامنشیان نشانه هایی از عناصر اعتقادی غیر ایرانیان به وفور قابل تشخیص بوده است.

گزنوفون[۲۴] در کوروشنامه[۲۵] وقتی از زندگی کوروش سخن می گوید، اظهار می دارد که کوروش با خدایان بیگانه سر عناد و دشمنی نداشته، بلکه به آنان به دیدۀ احترام می نگریسته و پیروان این گونه خدایان را مورد محبت خود قرار می داده است. دیگر یونانیان نیز آن را تأیید کرده و در منابع یهودیان همان گونه که در مجموعه سوم (هخامنشیها) به آن پرداخته شد با احترام به این موضوع معضلاً پرداخته شده است. آیین ناهیدپرستی[۲۶] توسط اردشیر دوم هخامنشی ملقب به منمون (۴۰۴ تا ۳۵۸ پیش از میلاد) وارد دیانت هخامنشیان شده است. این آیین از آن زمان وارد دوره اشکانیان شد و پارتیان نیز سنت ناهیدپرستی را نه تنها رها نکرده، بلکه آن را گرامی داشتند و در عصر ساسانیان نیز جذب دیانت زرتشت شد و پایگاه معظمی یافت.

    فرمانروایانی که از سال ۳۰۰ تا ۱۹۰ پیش از میلاد مسیح در خطّۀ پارس زمام امور را در دست داشته اند، بر روی سکه هایشان نقش آناهیتا به کثرت دیده شده است. در رابطه با پرستش و بزرگداشت آتش یعنی یکی از عناصر چهارگانه که گرامی می داشته شده است، یعنی آتش، همین تأیید وجود دارد. عنوان فرتادا[۲۷] را به عنوان حامل آتش یا نگهبان آتش که همزمان والی آن محل نیز می توانست باشد، مؤید این نظریه است. احتمالاً ساسان جد اردشیر بابکان یکی از این چهره های تاریخ ایران باستان در دورۀ انتقالی اشکانی- ساسانی بوده است. در اینجا مورخان سخن از پادشاهان روحانی[۲۸] به میان آورده اند که در منابع تاریخی مقر حاکمیت این گونه سلاطین دینی یا پادشاهان روحانی در خطّۀ پارس و در محدودۀ زمانی یکصد و پنجاه سال پیش از میلاد مسیح تا اواسط سدۀ سوم میلادی از آنان یاد شده است.

    به روایتی از این گونه منابع این زمام داران گهگاه لقب شاه – شاه یا[۲۹] به تعبیری شاهنشاه نیز داشته اند. توضیح چنین است که این سلاطین محلی، حاکم و فرمانده والیان کهتری نیز که پیرامون آنها مجری اوامرشان بوده اند، نیز قلمداد شده اند. پادشاهان روحانی در طول عمر حکومت ساسانیان و یا بهتر بگوییم از همان آغاز شکل گیری دولت ساسانی دیگر اعتبار و مشروعیت خود را نتوانستند حفظ کنند. با طبقاتی شدن جامعۀ ایرانی همزمان با تأسیس سلسلۀ ساسانی، طبقه روحانی بزرگترین و بالاترین طبقه در جامعه ایرانی بود و نظامیان در طبقۀ دوم جای داده شدند و به این ترتیب پادشاهان ساسانی رجال سیاسی- نظامی بودند که احکام دینی را اجرا کرده و از فرمانهای سازمانها و تأسیسات دینی که روحانیون آن را اداره کرده و در دست داشتند، تبعیت می کرده اند.[۳۰]

    در دورۀ زمام داری ساسانیان روحانیت به دو طبقۀ بزرگ تقسیم شده بود که عبارت بودند از مگوپتان[۳۱] و هرپتان[۳۲] (هیربدان) طبقۀ نخست روحانیان برجسته و عالی رتبه و طبقۀ دوم دارای مشاغل و مناصب مذهبی و متولّیان و مسئولان مراسم آیینی و آداب و رسوم بوده اند. مراسم عبادی عمدتاً بر این اصل استوار است که عناصر چهارگانه از جمله آتش، آب، باد و نیز خاک از آلودگی و ناپاکی به دور نگهداشته شوند. از جمله آداب مهم و قابل توجه در دیانت ساسانیان مراسم تطهیر بسیار پیچیده و چند بُعدی در جامعه است که روحانیون ویژه و متخصص بر اجرای آن نظارت می کرده اند. در عصر ساسانیان در سرتاسر کشور آتشکده هایی با شیوه های معماری مخصوص این گونه اماکن به تعداد زیاد برپا داشته شده بودند.

    بالاترین منزلت را در میان آتشکده ها سه آتشکدۀ مهم به نامهای آتورفرنیغ[۳۳]، آتورگشنُسب[۳۴] و آتور برزین مهر[۳۵] دارا بوده اند.[۳۶] این امکان عالی مرتبه دینی در مناطق مهم جغرافیای کشور ساسانیان برپا داشته شده بودند از جمله آتشکده کاریان[۳۷] در خطّۀ پارس[۳۸]، در تخت سلیمان[۳۹] آذربایجان[۴۰] و در کوه ریوند[۴۱] در نیشابور[۴۲]. هر منطقه یا استانی آتش ویژه خود را داشته است که به آتش بهرام[۴۳] معروف بود. شمار آتشهای بزرگ در کشور زیاد نبود و آتشهای کوچک زیرنظر آتشهای بزرگ قرار داشتند و بر آنها نظارت دقیق و مستمر می شد. برخی از خاندانهای بزرگ نیز دارای آتشی ویژه آن خاندان بودند[۴۴]. دور نگهداشتن عناصر مقدس از هر گونه آلودگی و ناپاکی در همۀ شئون جامعه توسط آحاد مردم به اجرا درآمده و جدی تلقی می شد و به عادات روزمرۀ مردم تبدیل شده بود. مردگان را بر برجهای سکوت[۴۵] قرار داده و به اصطلاح در دخمه ها[۴۶] می گذاشتند تا توسط کرکسها[۴۷] خورده شده و از بین بروند. قلمرو دیگر فعالیتهای دینی و انجام تکالیف مذهبی روحانیان خواندن متون مذهبی ساسانیان شش جشن سالیانه داشتند که هر کدام پنج روز به درازا می انجامید، و گاهنبار می گفته اند. در خلال این روزها سرودهای مذهبی از کتاب گاتها[۴۸] که به روایتی منتسب به خود زرتشت است قرائت شده و در طی این مراسم نذورات به مستمندان داده می شود. از کارهای مهم ساسانیان در عرصه فعالیتهای دینی شان گردآوری متون دینی پراکنده و قرار دادن آن در کانونی ویژه است.

    روایاتی نیز در دست است که نخستین گردآوری این متون توسط هخامنشیان صورت گرفته است. به استناد همین روایات بخش قابل توجهی از همین متون در آتش سوزی تخت جمشید[۴۹] به خاکستر تبدیل شده است. مرحلۀ دوم این گردآوری به استناد همین روایات توسط اشکانیان[۵۰] صورت گرفته است. گردآوری اوستا توسط ساسانیان به اردشیر بابکان و اقدامات قاطعانه وی نسبت داده شده است. وی نسخه اصلی کتاب نامبرده را در بایگانی سلطنتی نگهداشت و از آن دو نسخه دیگر تهیه نمود که یکی را در آرشیو مرکزی تحت نظارت مسئولان گنجینه های پادشاهی و دیگری را در یکی از مراکز دینی بزرگ کشور[۵۱] نگهداری کردند. روایاتی درست و پذیرفتنی از آن زمان به دست رسیده است که بازنگری و تدوین این متون دینی به وسیلۀ آگاه ترین و مسلط ترین روحانیان که در مراکز ویژه ای گردهم آمده بوده اند، تحقق یافته است. بیشترین تلاشها در این زمینه در عصر زمام داری اردشیر یکم (بابکان)، شاپور یکم و یزدگرد دوم صورت گرفته است. تجدید حیات سُنن ایرانیان با تکیه بر روایات به ارث رسیده در عصر ساسانی از این نیز فراتر رفته و دین ساسانیان را در برابر ادیان دیگر از جمله مسیحیت[۵۲]، برتری بخشیده است.[۵۳] از همان آغاز کار ساسانیان گامهای استوار و قاطعی توسط روحانیان قدرتمند و متنفّذ ساسانی چون کرتیر و تنسر برداشته شد که در کتیبه کرتیر و کتاب اعمال شهدای مسیحی ثبت گردیده است.

    به استناد پژوهشهای مورخان اروپایی دربارۀ تاریخ ایران باستان، این اسناد دربرگیرندۀ نوشته های دینی پراکنده و گفته ها و فتواهای پیشوایان دینی و نظریات آنها می باشد. مجموعۀ این منابع و روایات هسته روایی و مکتوب دیانت ساسانیان را تشکیل داده است.

    قطعاتی که در مجموعۀ متون دینی ایرانیان ساسانی به ارث مانده است و در طول تاریخ مورد استفاده و تحقیق پژوهشگران و دین شناسان قرار گرفته، دربرگیرندۀ متون زروانی، میترایی و مانند آن نیز می باشد. با وجود این نمی توان با قاطعیت گفت که منابع مورد استفاده قرار گرفته جهت تنظیم و تدوین این متون، گنجینه واحدی از آثار ادبی و دینی ایرانیان بوده است و به همین دلیل برخی از پژوهشگران بر این بارواند که با قاطعیت نمی توان اظهار داشت که دیانت زرتشتی با روی کارآمدن ساسانیان بی درنگ پایگاه مستحکم خود را یافته و به عنوان دین رسمی و دولتی در ایران به رسمیت شناخته شده باشد و هیچ مانعی را بر سر راه خود نداشته است. یکی از دلایل قانع کننده در این خصوص به رسمیت شناخته شدن مانی[۵۴] و دیانت او توسط شاپور یکم دومین شهریار ساسانی است. مانی که در جو هلنیستی[۵۵] در بابل[۵۶] چشم به جهان گشوده بود، به صورت ابزاری سودمند برای پیشرفتهای سیاسی و تحقق دیگر اهداف و علاقه های پادشاه ساسانی شناخته شده است. مزداپرستی در آن زمان مهمترین پایگاه وحدت ملی ایرانیان معرفی شده است.

    اردشیر بابکان با همین نشانه توانست حکومت دلخواه خود را تأسیس کند. او با بنا نهادن شهر «اردشیر خوره»[۵۷] و تأسیس آتشگاهی در آن عظمت حکومت ساسانیان و ایران و ایرانیان را با دیانت زرتشتی، مرتبط ساخت. دیانت ساسانیان پس از سپری شدن عهد شاپور یکم روبروز بنیه ای نیرومندتر می یافت، تا آنکه به صورت دین رسمی و دولتی در جامعه ساسانی درآمد. مسیحیت نیز با نوسانهایی توسط ایرانیان تحمل می شد. البته این تحمل تا زمانی دوام می یابد که آیین مسیح و مسیحیان در مقابل رومیان و روم ایستادگی می کردند و این خود به سود ساسانیان به عنوان رقیبی سرسخت برای رومیان بود. اما وقتی طی فرمان میلان[۵۸]، دیانت مسیح توسط کنستانتین[۵۹] بزرگ به عنوان دین رومیان مشروعیت و اقتدار یافت، قرنها دوام این آیین به این ترتیب تضمین شد.

    بدیهی است در چنین موقعیتی دین بودا به همراه آیین مسیح به تدریج توسط پیشوایان دینی ساسانیان غیر قابل تحمل شده بود. از دیدگاه پیشوایان دینی ساسانی مسیحیان نه تنها به عنوان پیروان آیین مسیح، بلکه به عنوان مدافعان منافع قیصر روم نیز تلقی می شدند. این تفکر در زمان شاپور دوم ساسانی به وضوح و به خصوص تقویت شد. به نظر گئوویدنگرن[۶۰] دین شناس برجسته سوئدی[۶۱]موبدان ساسانی عصر شاپور دوم (ذوالاکتاف ۳۰۹ تا ۳۷۹ میلادی)، مسیحیان را خطری بزرگ برای سلطنت شاپور تشخیص داده و به عنوان کسانی که علاقمندند تا سلطنت شاپور را به مخاطره افکنده و ایران را به قیصر روم واگذار کنند، به پادشاه ساسانی معرفی می شدند. شاپور نیز تحت تأثیر این تحریکات قرار گرفته و دستور قلع و قمع و از بین بردن شمار زیادی از مسیحیان را کراراً صادر کرد. در مباحث آینده به تفصیل به این موضوع خواهیم پرداخت. چنانچه در یک مورد مستتر در کتاب اعمال شهدای مسیحی، شاپور دوم دستور داد برای نابود کردن مسیحیان پناه گرفته در شهر شوش، سیصد فیل جنگی را در شهر رها کردند و شهر را کاملاً ویران نمودند.



[۱] . Persis.

[۲] . Tansar.

[۳] . در پاره ای منابع ساسانیان از زمانهای کهن کلید داران این معبد در خطۀ پارس بوده اند.

[۴] . Anahita- Heiligtum in Istakhr (Stakhr).

[۵] . Perspolis.

[۶] . Kyros der GroBe, Grunder der Achamenidn-Dynastie.

[۷] . Griechische- Seleukiden.

[۸] . Byzans.

[۹] . Sakken (Skythen).

[۱۰] . Hunnen.

[۱۱] . Slaven.

[۱۲] . Germanen.

[۱۳] . Araber.

[۱۴] . Turken.

[۱۵] .  در اینجا به مهمترین این اقوام و قبایل تنها اشاره شده و نام برده شده اند.

[۱۶]  .Attila.

[۱۷] .Vahram Bahram V. (Gor 420-438 n.ch.)

[۱۸] .Manichaismus.

[۱۹] . Randa, A. (Hrsg): HB a. Weltgeschichte I. SP 754-5.

[۲۰] . Magier.

[۲۱] .Gottheit Mithras.

[۲۲] .An-ahita-Gottheit=Gottin An-ahita.

[۲۳] . Istar (Ischtar).

[۲۴] .Xenophone.

[۲۵] .Cyropaedia.

[۲۶] . Anahitaisme.

[۲۷] . Fratadara.

[۲۸] . Priesterkonig.

[۲۹] .Randa, a.a.O.755.

[۳۰] . A.a.O.755.

[۳۱] . Magupatan.

[۳۲] . Herpatan.

[۳۳] . Atur Farnbag.

[۳۴] . Aturgusnasp.

[۳۵] . Atur burzin Mihr.

[۳۶] . Randa, A.A.a.O.755.

[۳۷] . Karyan.

[۳۸] . Persis.

[۳۹] . Takht-i- Suleiman.

[۴۰] . Azerbeidschan.

[۴۱] . Revand.

[۴۲] . Nisapur.

[۴۳] . Feuer vahram.

[۴۴] . A.a.O.755.

[۴۵] . Turme des schweigens.

[۴۶] . Dahmad.

[۴۷] . Geier (ABGBeier).

[۴۸] .Gatha’s.

[۴۹] . به روایت دینکرد یکی از منابع دینی ایران باستان که در دوران اسلامی انتشار یافته است به داریوش سوم گردآوری این متون دینی نسبت داده می شود. Perspolis

[۵۰] . در ارتباط با گردآوری متون دینی ایران باستان، منابع و روایات تاریخی مربوط به عصر اشکانیان، بلاش یکم را برای این گردآوری نام برده اند.

[۵۱] . این بایگانی به گنج شاپیگان (شایگان) معروف است.

[۵۲] . Christentum.

[۵۳] . A.a.O.755.

[۵۴] . Mani.

[۵۵] . Hellenistische Atmosphare.

[۵۶] . Babylonien.

[۵۷] . Ardasir-Khurrah.

[۵۸] . Mailander Toleranz-Edikt.

[۵۹] . Konstantin, der Gro e.

[۶۰] . Geo Widengren.

[۶۱] . Swedischer Religionshistoriker.

منبع :
کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان ، دکتر اردشیر خدادادیان
نشر الکترونیکی: تاریخ ما، اِنی کاظمی

عضویت
اطلاع از
guest

1 نظر
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
پیمان

مفید و آموزنده بود.
فقط در مورد مزدک و به دینی وی از آیین زرتشتی سخنی گفته نشده.
آیین مزدک در اواخر دوران ساسانی با پذیرش انوشیروان و خسرو پرویز به نظر من آیینی مدرن و انسانی بوده و باعث پیدایش طبقه مترقی بورژوایی در جامعه سنتی فئودالی گردید.
و با این که با حمله اعراب جامعه متمدن ایران به دوران بردگی پسرفت کرد ولی در بیانی شیوا از مکتب معتزله بویژه در دوران هارون الرشید و فرزندش باعث ترقی و شکوه تمدن اسلامی شد.
به نظر من آیین مزدک از شایسته ترین های تمدن بشری است.