برج بابل

سقوط برج بابل شاید اسطوره بنیادی شهرها باشد. مردمی از نژادها و زبان‌های مختلف در بابل، شهر بزرگی که کاتبان انجیل را مجذوب و وحشت‌زده کرده بود، در جستجوی ثروت و مکنت گردهم آمدند و برای اولین بار تلاش کردند در کنار یکدیگر زندگی کنند و در این کار شکست خوردند. برجی که هدف از ساخت آن این بود که سر به آسمان‌ها بساید فرو ریخت و از این راه تکنولوژی جاه‌طلبانه انسان که ردیه‌ای بود بر نظم طبیعی مجازات شد.در سایه بابل
بر خلاف مصر که پس از قرن‌ها هنوز در تخیل عامه با اقتدار به حیات خود ادامه می‌دهد، بابل بارها اوج گرفته و سقوط کرده است، و قسمت به قسمت داستان شهر بابل، اسطوره‌ای یا تاریخی، سینه به سینه ادامه یافته است: داستان برج بابل، پیروزی‌های نبوکدنظر و حمله به بابل توسط کوروش کبیر و بعد اسکندر، بارگاه باشکوه هارون‌الرشید، و با خاک یکسان شدن بغداد به دست مغول‌ها در سال ۱۲۵۸ میلادی که می‌گویند در این واقعه آب دجله از مرکب کتاب‌هایی که به آن ریخته شده بود سیاه شد. آیا فرهنگ دیگری هم هست که گذشته آن چنین قدرت و جذابیتی داشته باشد؟
اگر می‌خواهید از آشوب و اغتشاش‌های عراق باخبر شوید می‌توانید به روزنامه‌ها یا اخبار تلویزیون مراجعه کنید، اما اگر پس از این کار انرژی‌ای در شما ماند، می‌توانید سری به موزه بریتانیا بزنید و در آنجا گزارش متفاوتی را ببینید.
آثار باستانی بین‌النهرین به واقع بیانگر تاریخ سیاست خاورمیانه هستند. مرزهای متغیر و مذاهب بی‌شمار باعث جنگ‌های بی‌پایان بوده است. در این موزه می‌توان در نقش‌برجسته‌ها و مجسمه‌ها بمباران شهرها، گروگان‌گیری، نمایش‌های خشونت‌آمیز قدرت نظامی، به روی کار آمدن حکمرانان دست‌نشانده، و وحشی‌گری رژیم‌های میلیتاریستی را مشاهده کرد.
بغداد سال گذشته سقوط کرد، اما در گالری ملی در لندن بابل هر روز سقوط می‌کند. در تابلویی از رامبراند با عنوان «جشن بالشازار» که در دهه ۱۶۳۰ در آمستردام نقاشی شده است حکمرانی فاسد را می‌بینیم که نیروهای خارجی ظاهراً به نام خدایی که او آن را به رسمیت نشناخته است او را عزل می‌کنند. در نوشته روی دیوار آمده است قلمروی حکومت بالشازار در میان اشغالگران خارجی تقسیم خواهد شد. این یکی از داستان‌های انجیل است که نقاشی هلندی در قرن هفدهم آن را به تصویر کشیده است.
در مقابل گالری ملی که شب پیش از سقوط را نشان می‌دهد، موزه بریتانیا صبح روز بعد از سقوط را در برابر چشمان‌تان می‌گسترد. کوروش، پادشاه ایران‌زمین، در سال ۵۳۹ پیش از میلاد وارد بابل شد و رژیم ستمشاهی آن را برانداخت. شرح این رخداد را در مکتوبات عبریان می‌توان یافت. اما موزه بریتانیا از وجه دیگر این رخداد شاهد و مدرک دارد- یک استوانه از گل پخته به طول ۳۰ سانت که به استوانه کوروش معروف است. کوروش در این مدرک خارق‌العاده به زبان قلمروی پادشاهی جدیدش اعلام می‌کند که کیش‌ها و مذاهب مختلف باید به رسمیت شناخته شوند، و آنها که از موطن خود تبعید و رانده شده‌اند می‌توانند به آن بازگردند.
جنگ ایران و عراق در سال ۵۳۹ پیش از میلاد در واقع نظم نوینی را در خاورمیانه بنیان گذاشت. امپراتوری بزرگ ایران بالاخره از مرز چین تا تنگه بسفر گسترش یافت. از نظر ایرانیان کنونی، پیروزی بزرگ کوروش و امپراتوری‌اش اساس اسطوره‌ای ملی است. با حمایت ایرانیان، یهودیانی که به بابل تبعید شده بودند به وطن خود بازگشتند تا معبد اورشلیم را بازسازی کنند (گرچه بسیاری از آنها هم تا دهه ۱۹۵۰ در بغداد ماندند). این خاطره مهم برای یهودیان هنوز در اسراییل زنده است.
شکی نیست که اسطوره بابل برای عراق هم از اهمیتی بسیار برخوردار است. صدام حسین شیفته آشور و بابل باستان بود. او برای حفاظت از محوطه‌های باستانی بزرگ بودجه‌ای هنگفت اختصاص داد، و دستاوردهای تمدن بین‌النهرین در خدمت رژیم بعث قرار گرفتند.
اکنون دولت موقت عراق باید هویت این کشور را تعریف و تعیین کند، و باعث تعجب خواهد بود اگر این دولت هم مانند دول پیشین برای تعریف آینده موردعلاقه خود به تاریخ و پیشینیانش متوسل نشود. و برای بررسی این پیشینیان هیچ جا بهتر از موزه بریتانیا نیست.
آن چه بیش از همه نظر را به خود جلب می‌کند تداوم و استمرار نیرو و توان خلاقه در این منطقه است. دستاوردهای بزرگ سومر و بابل و آشور در گستره‌ای هزار ساله یکی پس از دیگری می‌آیند و از جنوب تا شمال تمام این کشور را دربرمی‌گیرند. آثار این اقوام نیز همچون آثار اسلامی و عثمانی پس از آنها نشان می‌دهند که این منطقه چه سریع بر ویرانی غلبه می‌کند و بر سنن فرهنگی خود پامی‌فشرد.
امین معلوف، مورخ عرب، ثابت کرده است که تاریخ جنگ‌های صلیبی اگر فقط از روی منابع اعراب خوانده شود بسیار متفاوت خواهد بود. اشیای موزه بریتانیا نیز چنین کاری می‌کنند: تاریخ عراق را از منظر کسانی به ما نشان می‌دهند که آن را زیسته‌اند.

منبع: گاردین
نیل مک‌گرگور

عضویت
اطلاع از
guest

2 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
همای

وقتی اسم یک سات «تاریخ» ما است، آدم انتظار داره که با نگاه تاریخی به موضوع نگاه کنه، نگاه تاریخی یعنی اینکه نویسنده بدونه که عراق از مادربزرگش جوونتره و در آن تاریخ که هیچ، در تاریخ تولد مادربزرگ هم عراقی وجود نداشته، و تاحیه ای که الان بخشی از عراق امروزی ِ ساخته دست انگلیس را تشکیل می شه، بابل نام داشته و بس. و ایران اگرچه در آن تاریخ وجود داشته و اما نام دیگری داشته، و آن نام پارس بوده در زمان کوروش. بنابراین وقت یاز جنگ ایران وعراق در هزاران سال پیش صحبت می شه درست… مطالعه بیشتر »

میلاد

حرف همای درسته چون نمیشه به این راحتی گذشته را با الان مقایسه کرد چون در اون زمان باستان ، تفکرات ملیتی بسیار با الان متفاوت بود و ما نمیتونم نبرد کوروش با بابل رو جنگ ایران و عراق بدونیم! در زمان باستان هنوز هویت ملی به این صورت سیاسی الان مفهومی نداشت چنانچه هر قوم برای خودش یک هویت جدا فرض میکرد مثلا نبرد کوروش با مادها که هر دوگروه در عین داشتن اشتراکات فراوان قومی و نژادی خودشون رو از هم جدا میدونستند و همیشه در کتیبه ها هم میگفتند : پارس و ماد و نه ایرانیان! البته… مطالعه بیشتر »