رامسس دوم (حدود ۱۲۹۲ تا ۱۲۲۵ پیش از میلاد مسیح)

display-3033.jpg (401×600)

هرمهب  افسر ارتش پس از مرگ آمنوفیس چهارم ملقب به اخناتون از آشفتگی اوضاع مصر استفاده کرد و خود را فرعون خواند و ادارۀ امور مصر را به عهده گرفت و با انتخاب جانشین او رامسس یکم که وی نیز یک افسر ارشد ارتش مصر و از بخش علیای کشور بود، سیایت تثبیت حاکمیت در مصر دنبال شد. خاندان رامسس ها که در کرونولوژی تاریخ مصر به «سلسلۀ رامسسی ها»[۱] معروف شدهاند، پایتخت خود را شهر تب که مذهبی و پایگاه روحانیون و تختگاه فراعنۀ پیشین بود، انتخاب نکردند، بلکه شهر تانیس[۲] را که در حاشیۀ شرقی دلتای نیل قرار داشت، به عنوان پایتخت خود برگزیدند. این جابه جایی پایتخت برای این بود که فراعنۀ سلسلۀ رامسسی ها بتوانند تجاوزات و حملات اقوام سامی را با قدرت بیشتری سرکوب و با آن به شدت مقابله کنند.

با روی کار آمدن رامسس دوم به عنوان سومین پادشاه سلسلۀ نوردهم، مصر طعم پیروزی های تازه ای را در شرق و غرب طی لشکرکشی های فراعنه ای چون رامسس دوم چشید. در این هنگام به جای امپراطوری میتانی در شمال بین النهرین ، هیتی ها در فلسطین و شمال سوریه قدرت امپراطوری آشور را از یک سو تضعیف کرده و از سوی دیگر متکی به حکام محلی بودند و متفقاً به عناون مخالفان تازۀ فرعون مصر در صحنه حضور یافتند.

در زمان ستوس یکم پدر رامسس جنگهایی میان مصریان و هیتی ها به وقوع پیوسته بود، ولی سهمگین ترین برخورد در سال ۱۲۸۷ پیش از میلاد مسیح در ناحیۀ کادش واقع در کرانۀ رود اُورنت، صورت گرفت. این نبرد میان رامسس دوم و «مواتالی»[۳] پادشاه هیتی ها در گرفت، ولی هیچیک از طرفین در این پیکار بر دیگری پیروز نگردید. دراین میان امپراطوری آشور یک بار دیگر نیرومند و خطر بزرگی برای مصر و هیتی شد.

پانزده سال بعد از جنگ هیتی ومصر که هم اکنون به آن اشاره شد، به موجب ازدواجی که میان رامسس دوم و دختر هاتوشیلی (هاتوزیل)[۴] سوم پادشاه وقت هیتی صورت گرفت و ـ سند آن به خط میخی هیتی و نیز برپاپیروس مصریان ثبت شده و هم اکنون در دست است ـ دوستی میان مصر و هیتی تأیید ، تأکید و تقویت شد. چند سالی که میان طرفین به آشتی و آرامش گذشت، در واقع آرامش پیش از طوفان ارزیابی شده است. حدود سال ۱۲۰۰ پیش از میلاد مسیح در زمان جانشینان رامسس دوم بخش شرقی حوزۀ مدیترانه مورد هجوم مهاجران هند و آریایی قرار گرفت.

پژوهش های قوم شناسی نشان می دهد که ردپای این اقوام مهاجر در نواحی دریای سیاه، شبه جزیرۀ بالکان[۵] دامنۀ کوه های آناطولی[۶] و احتمالاً در ایتالیا و ساردنی[۷] تا سرزمین لیبی ومصر شناخته شده است. امپراطوری هیتی متلاشی شده بود ومصریان توانستند در شرایط بسیار دشوار وپر مشقتی با این مهاجران مهاجم مقابله کنند. گروه دیگری که آنها را اقوام دریایی نامیده اند. چون آکئی ها[۸]، دان ها[۹]، لیکی ها[۱۰]، اتروسک ها[۱۱] و فیلیست ها (پلست ها)[۱۲] در سرزمین های نزدیکی قلمرو نفوذی مصریان مستقر شده بودند[۱۳]. در این هنگام هنوز سپاه مصریان با کاربرد سلاح های آهنی در نظام دفاعی خود آشنایی کافی نداشت و لذا نمی توانست دیگر به صورت قدرت بزرگ در صحنۀ مبارزات باقی بماند. از سویی شواهد تاریخی مستند نشان می دهد که دشمنان فرعون بر آن بودند که به حکومت سلطنتی در مصر پایان دهند.

از دورۀ زمام داری سلسلۀ هجدهم، ارتش مصر به جذب نیروهای مزدور و بیگانه پرداخته و این امر خلوص و مصری بودن آن  ارتش را رنگ باخته کرده بود. این نیروهای مزدور بیگانه عمدتاً کسانی بودند که به مصر مهاجرت کرده و در آن سرزمین از مدت ها پیش به سر می برده اند. این امر به  روایتی موجب بروز و نفوذ عناصر فرهنگی بیگانه در مصر نیز شده بود. این بیگانگان بارها سازمان دهی شده و دارای رهبرانی بودند که هدفشان برانداختن حکومت فراعنۀ مستقر در تب و نشستن به تخت سلطنت مصریان بود و مصریان گاهی نمی توانسته اند با آنان مقابله  کنند. اوضاع اقتصادی مصر در اواخر حکومت رامسس دوم پریشان و نابسامان شده بود. مصرشناسان این بحران اقتصادی را بیشتر ناشی از ساخت و سازهای پرهزینۀ شخص فرعون رامسس دوم دانسته اند. معابد بزرگ و مجلل  به تعداد زیاد، کاخ ها، تندیس های عظیم، مقابر و معابد صخره ای در ابوسمبل، کارناک و لوکسور نمونه هایی از این ساخت و سازهای گرانبها به شمار آمده اند. این امر موجب شد که پایگاه های دینی مصر به ویژه در تب تقویت شده، کاهنان از هر زمان دیگرخود را نیرومند تر و متنفذتر احساس کنند و معابد آمون رونق بی سابقه ای بیابند.در این زمان نیروهای مزدور لیبیایی در مصر و به ویژه در پایتخت (تب) پایگاه و نفوذ گسترده و بی سابقه ای به دست آوردند[۱۴]. هر دو قدرت یعنی فرعون و معابد به این ترتیب سرنوشت کشور را رقم می زدند۰ این امر بر دامنۀ بحران می افزود و خطر لیبیایی ها در این هنگام هر لحظه محسوس تر می شد.

رامسس دوم در عین کهولت سن در حفظ تاج و تخت مصر جانفشانی های بسیار کرد و با خطرات و مشکلات زیاد روبرو گردید. وی بین شصت و شش سال و شصت و هفت سال سلطنت کرد که روایت اول (۶۶ سال) بیشتر مورد تأیید قرار گرفته است. او اکثر دشمنان مصر را سرکوب و از صحنه برای مدت مدت زمان درازی بیرون کرد. مورخان آورده اند که این دشمنان سرکوب شده نسل ها پس از رامسس دوم توان گستاخی به مصریان و نفوذ در سرزمین نیل را نداشته اند. وی خود هنرمندی برجسته و هنرپروری بی مانند بوده. بدیهی است که تجمل پرستی های او و خانواده اش گهگاه مصریان را به ستوه آورده بود. وی ابتدا با ساختن معابد، تأسیسات و پایگاه مذهبی مناسبات خوبی با کاهنان آمون داشت، ولی به تدریج کاهنان قدرت طلب بر آن شدند تا عرصه را بروی تنگ کرده و شرایطی فراهم آورند تا حکومتی مذهبی به رهبری کاهنان آمون در مصر بر سر کار آید. رامسس دوم فرعونی هوشیار، مدبر، به شمار آمده است.

او در کشور داری پادشاهی هوشمند و صبور و در جبهۀ جنگ سربازی متهور و با شهامت به شمار آمده است. وی بیشتر دوران زمام داری خود را در جبهۀ جنگ سپری کرده است. این گونه به نظر می رسد که وی اجازه نداد از قلمرو امپراطوری مصر و مناطق تحت سلطنه و نفوذ مصریان در آسیا و حوزۀ مدیترانه چیزی کاسته گردد. وی برآن بود که از نفوذ بیگانگان پیوسته کاسته و مصر را به افتخارات گذشته اش بازگرداند. وی در سرلوحۀ برنامه های عمرانی و اجتماعی اش رفاه مصریان و امنیت مرزهای مصر قرار داشته است.

[۱] . Ramessiden – Dynastie

[۲] . Tanis

[۳] . Muwatalli

[۴] . Hattušili

[۵] . Balkan – Halbinsel

[۶] .  Anatolien (-Gebirge)

[۷] . Sardinien

[۸]. Achäer

[۹] . Danen

[۱۰] . Lykier

[۱۱] . Etrusker

[۱۲] . Philister

[۱۳] . Herzfeld, H.: A. a. O. S. 16

[۱۴]  Scharff, A. : Ägypten und  Vorderasien  im  Altertum,  – Auflage, München,1959

منبع : کتاب تاریخ مصر باستان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها