اوشیدر یا هوشیدر  

    سی سال مانده به پایان سدۀ دهم از هزار زردشت، دوشیزه‌ای از پیروان دین بِه (زردشتی) به نام نامیگ پِد (کسی که پدر نامی‌دارد) که نسبش به زردشت می‌رسد، در آب کیانسه می‌نشیند و از آن می‌خورد. نطفۀ زردشت وارد بدن او می‌شود و وی، اوشیدر یا هوشیدر را به دنیا می‌آورد. چون اوشیدر به سی‌سالگی می‌رسد، خورشید ده شبانه‌روز در اوج آسمان، در همان‌جایی که در آغاز آفرینش آفریده‌شده بود می‌ایستد و فرو نمی‌شود تا همه بدانند که کاری نو خواهد بود. اوشیدر به مقام گفتگو با اورمزد می‌رسد و به برکت این کار سه سال برای گیاهان بهار مداوم خواهد بود.

انواع گرگ‌ها در یکجا گرد می‌شوند و همه به‌صورت گرگ واحدی درمی‌آیند.بهدینان (پیروان آیین زردشتی) به مقابله او می‌روند و او را نابود می‌کنند. به‌این‌ترتیب، دروجِ چهارپایان نابود می‌شود. زهر این حیوان تا یک‌فرسنگ به زمین و گیاه می‌رسد و آن‌ها می‌سوزاند. از آن دروج، جهی به شکل ابر سیاه بیرون می‌آید و سپس وارد وجود مار می‌شود. در این دوران «مَزَن»های دیو نژاد از میان می‌روند. افراط‌وتفریط کم می‌شود و پیمان (اعتدال) که هستۀ اصلی آیین مزدیسنایی است قوی‌تر می‌گردد.

از رویدادهای مهم این دوره آمدن دیو ملکوس یا مرکوس است.۱ این دوی و جادوگر در پایان هزارۀ اوشیدر، سرما و بارانی سخت ایجاد می‌کند. پیشوایان دینی بنا بر آگاهی قبلی خود به مردمان توصیه می‌کنند که پیش‌بینی‌های لازم را به عمل‌آورند. سرمای سخت و طولانی بیشتر مردم و چهارپایان را در چهار زمستان نابود می‌کند؛ ولی سرانجام با نیایش‌های بهدینانِ، ملکوس نابود می‌شود و مردمان و چهارپایان از ورِ جمکرد – دژی که جمشید برای نگهداری مردمان از سرما ساخته است –  بیرون می‌آیند و در سرزمین‌های مختلف پراکنده می‌شوند و نسلشان فزونی می‌یابد.

 

عکس Image result for ‫اوشیدر‬‎ %d8%a7%d9%88%d8%b4%db%8c%d8%af%d8%b1-%db%8c%d8%a7-%d9%87%d9%88%d8%b4%db%8c%d8%af%d8%b1 Tarikhema.org

کوه اوشیدر

  1. ۱. در روایت‌های اسطوره‌ای زمان آمدن این دیو جابه‌جا می‌شود.

منبع:

  • کتاب  اساطیری ایران، اثر ژاله آموزگار،
    انتشارات سمت، چاپ شده در مهر ۱۳۹۵
  • تهیه الکترونیکی: سایت ، اِنی کاظمی
عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها