آپولون(فبوس) خدای موسیقی و هنر

آپولون(فبوس)

خدای موسیقی و هنر

Apollon (phoebus)

آپولون یکی از معروف ترین و سرشناس ترین خدایان یونان است شاید بغیر از زئوس فقط آرس(مریخ) خداوند جنگ و آفرودیته(زهره یا ونوس)الهه ی عشق از او مشهور تر باشند.به همین جهت از روز اول ((آپولون)) خداوند ذوق و هنر و بسیاری از چیزهای دیگر قهرمان داستان ها و افسانه های بی شمار قرار گرفت و منع الهام آثار فراوان ذوق و هنر در دنیای قدیم و جدید شد.شعرا نویسندگان نقاشان مجسمه سازان داستان سرایان بغیر از ونوس به هیچ خدایی به اندازه ی او علاقه نداشتند.

آپولون را گاهی یکی از خدایان آسیایی دانسته اند که از که از آسیای صغیریا از عربستان به یونان رفته گهی نیز یکی از خدایان اروپای شمالی شمرده اند که کشتی رانان یونانی آئین پرستش آنرا به یونان آورده اند.

به هر حال آپلون یک خدای یونانی نیست و ممکن است یک خدای آریائی هم نباشد ولی یونانیان آنقدر او را با افسانه و خیال آمیخته اند که اندک اندک بصورت یکی از اصیل ترین خدایان یونان در آمده باشد.

آپولون در اصل خدای نور و روشنایی بود بدین جهت او را در یونان ((فبوس)) phoebus نامیده اند که معنی درخشان نیز می دهد.به وی خدای زرین مو نیز لقب می دادند زیرا وی چون مردم شمال اورپا موهایی طلایی رنگ داشته است.همچنین وی را خدای محصول میوه و کشتزار نیز می نامیدند زیرا همه آنها به نور خورشید وابسته اند.

آپولون را خدای کماندار نیز می نامیدند زیرا کمانداری او مظهر خورشید بود که تیرهای طلایی به طرف زمین پرتاب می کرد.

آپولون را خدای غیبگویی و پیش بینی نیز می نامیدند معابد او در سراسر یونان دارای پیشگویان معروفی به نام ((سیبیل)) نام داشت و مردم برای تفال و اطلاع از آینده و کسب تکلیف بدآنها رجوع می کرد.

معروف ترین معبد آپولون دلف بود که در دنیای قدیم شهرت داشت یکی از غیبگویی های معروف آن غیبگویی است که کاهن معبد دلف برای کرازوس پادشاه لیدی در باره ی شکست او در برابر کوروش کرد.

آپولون خدای چوپانان نیز بود و ماموریت حفظ و حراست گله گوسفندان را داشت بدین جهت در افسانه ها غالبا نام او با نام شبانان و ماجراهای تلخ وشیرین آنها آمیخته است.

امام مهمتر از همه اپولون خدای موسیقی نیز بود و قسمت اعظم شهرت خدایی وی به این جنبه مربوط اسست.

وی رب النوع ساز و آواز بود و درت او از این لحاظ بود که در برابر آواز و ساز او پرندگان خاموش می شدند.

و آبها در جویبار ها از حرک می ایستادند و گاهی خدایان المپ چنان مجذوب می شدند که حتی زئوس را نیز فراموش می کردند.در این موقع هرچه که بروی زمین بود نیز از حرکت باز می ایستاد و تا آپلون درت از نوازندگی بردارد دوباره وظایف و مسئولیت های خود را ادامه می دادند.

اپولون با نیروی موسیقی خود می توانست همه را مطیع اراده ی خویش سازد و دلهای همه ی زنان زیبا را به خود اسیر سازد آپولون خدای ساختمان و آبادانی نیز بود و این صفت های آپولون باعث می شد که یونانی به سرزمین های دوردست می رفتند و در آنجا مستعمراتی کوچک بنیاد می کردند بیدرنگ معبدی بنام آپلون ساخته شد.

تجسم آپولون

آپولون شخصیت های مختلفی داشت اما هیچ وقت او را جز به صورت واحد مجسم نکردند صاحب این صورت جوانی بود فوق العاده زیبا با اندام نیرومند متناسب با سینه ی عریض و خاصره ی تنگ در صورت او هیچ گاه از مو خبری نبود و گیسوانی انبوه و بلند داشت که گاه بر پشتش افشانده می شد و گاه حلقه می خود تقریبا همیشه اندام او را برهنه نشان می دهند و فقط در مواردی که منظور تجسم او به عنوان خدای موسیقی بود وی جامه ی بلند و پرچین داشت.

چیزهایی که او عاشقش بود کمان ترکش و چوبدست چوپانی و جنگ بود حیوانات وابسته بدوعبارت اند از قو خفاش کلاغ خروس شاهین زنجره گرگ مار و گیاهان مربوط بدو عبارت اند از عشقه نخل زیتون بوته گز

تولد آپلون

آپلون زاده ی عشق مشروع زئوس با لتو دختر آفتاب بود لتو پیش از هرا زن قانونی زئوس بود بدین جهت آپلون خدایی اصیل بشمار می رفت.

ولی هرا نسبت به لتو حسادت فراوان داشت و این حسادت لتو را دچار گرفتاری ها و درد سرهای بی شمار کرد.وقتی لتو وضع حمل خود را نزدیک دید دچار گرفتاری های فراوان و درد سر های بی شمار شد لتو وفتی وضع حمل خود را نزدیک دید در جست و جوی جای آرامی بروی زمین بر آمد تا فرزندش را در آنجا بدنیا بیاورد اما در همه جای جهان خشم و حسادت دنبال او بود لاجرم در همه ی سرزمین های آتیک او به تراکیه و جزایر دریای اژه هیچ زمینی جرائت پناه دادن به او را نیافت زیرا همه از خشم هرا همسر زئوس می ترسیدند با این وصف وی توانست گوشه ی امنی پیدا بکند.

شرح عشقبازی های زئوس گفته شده که آستریا خواهر لتو برای آنکه خود را تسلیم زئوس نکند خود را بصورت صدفی در آورد و خویش را به دریا افکند و در آنجا تبدیل به جزیره امواج شد که اورتیگی نام داشت.

لتو به خواهر خود وعده داد که پسرش در جزیره ی سنگلاخ و بیحاصل معبدی عای خواهد ساخت و آنجا را حاصلخیر خواهد کرد.و در نتیجه خواهر وی رضایت داد که در آنجا وضع حمل بکند.

چون هرا قسم خورده بود که وضع حمل رقیبش در جایی صورت خواهد گرفت که حتی یک شعاع خورشید بر آن نتابد پوزئیدون خدای دریا به امواج دریا فرمان داد که بصورت سایه بانی بلند در آورد که بالای جزیره قرار گیرند و آن را زیر خود بپوشانند و برای اینکه حرکت جزیره لتو هنگام زادن نارحت نکند آن را با چهار ستون به دریا متصل کرد.

هرا که نتوانست از زایمان لتو جلوگیری بکند سعی کرد وضع حمل او را به تاخیر اندازد بدین جهت هنگامی که برای حضور در مجلس تولد آپلون به دلوس رفته بودند وی ایلی تی الهه ی وضع حمل را پیش خود نگه داشت در نتیجه لتو نه روز و نه شب دچار رنجی جانکاه و کشنده شد در آخر خدایان ایریس قاصد خود را به اولمپ فرستاد و هرطور بود ایلی تی را همراه آورد و آپلون دیده بر جهان گشود.

همراه آپولون دختری بنام آرتمیس نیز بدنیا آمد که بعدها جزو خدایان اصلی المپ شد وی همان دیانا رب النوع شکار است که از معروفترین و بزرگترین ارباب انواع یونانیان است.

آپولون لر خلاف سایر بچه ها از شیر مادر تغذیه نکرد زیرا تیمیس محبوبه ی زئوس اکسیر خدایان را که نکتار نام دارد بر لب او نهاد و او را از آن سیراب کرد و این اکسیر آپلون را برای همیشه از شیرخوردن بی نیاز کرد.

هنوز آپولون بچه ی شیر خواره ای بیش نبود که هرا تصمیم گرفت به هر صورتی که شده از رقیب خود انتقام بگیرد به همین جهن پتون اژدهای ماده ای را به سراغ لتو مادر آپلون فرستاد.

گیتون از زمین زاده شده بود و تیفون(طوفان) را شیر داده بود خدای دریا او را در میان امواج خویش مخفی کرد اژدها او را نیافت و به دامنه جنگل پارناس بازگشت.

آپولون چهار روز بعد از تولد خود در جست و جوی مکانی برآمد که معبد خویش را در آن بنا کند با تیر و کمانی که خدای صنعت به او داده بود از اولمپ پایین آمد از چندین خشکی و جزیره گذشت تا به کریسا رسید یک پری جنگل که در این سرزمین حکومت داشت او را فریب داد و به گردنه جنگل پاراناس راهنمایی کرد که جایگاه اژدهای پیتون بود اژدها وقتی آپولون را دید شعله از دهانش خارج شد و به سوی او حرکت کرد اما آپولون با تیر های خدای صنعت او را آماج حمله ققرار داد و کشت سپس در همین نقطه معبد بزرگ دلف را بنا کرد.

سپس کشتی مسافری را دید که از جزیره ی کرت می آیند ابتدا خود را بصورت نهنگی در آورد و کشتی را در هم کوبید و سپس بصورت واقعی در آمد و به ایشان گفت :

از این پس هیچ یک از شما به زاد و بوم خود باز نخواهید گشت هیچکدام از زنان محبوب خود را نخواهید دید و به خانه های زیبایتان را نخواهید دید در عوض نگهبانان معبد من خواهید شد و به اسرا خدایان راه خواهید یافت و هرچه مردمان برای من هدیه آورند مال شما خواهد شد.

معبد دلف تبدیل به یکی از معروفترین معابد یونان و بزرگترن مرکز پیشگویی دنیای کهن شد(چنان که از مصر لیدی سیسیل و فنقیه برای تفال به آنجا می آمدند)سپس به سرزمین های شمالی مرموزی رفت که همیشه آفتاب بر آنجا می تابید و مردمش از درد و رنج بر کنار بودند.

بزرگترین واقعه ایر اندازی آپولون مربوط به زد و خورد وی بت دو غول نیرومند بود که فرزندان خدای دریا بودند این دو یک بار در المپ نیز در جشن عروسی هرا شرکت کردند کوشیدند که تا خود را به کوه اولمپ برسانند و دست به اقدام متهورانه ای بزنند که سابقا تیتان ها انجام داده بودند.

آن شب آپولون نگهبان اولمپ بود و با تیر های خود آنان را زد و مانع از نفوظ آنان به المپ شد.

یک بار دیگر آپولون با تیتوس غول نیرومند و شکست ناپذیری در افتاد و او را شکست داد این غول ادعا کرده بود با مادر آپولون رابطه ی خصوصی دارد.

کماندار خدایان نسبت به دشمنان زمینی خود نیز به همین اندازه سخت گیر بود در فوسید مردی بنام فورباس بود که نیروی بدنی خارق العاده ای داشت و هیچکس از پس او بر نمی آمد فورباس در سر راهی که به معبد دلف می رفت مسکن داشت و زواران معبد را مجبور می کرد که با او به کشتی بپردازند بعد آنان را مغلوب می کرد و با شکنجه از پای در می آورد آپولون بصورت مرزش کاری رو به معبد دلف در آمد فورباس بر سر راه او قرار گرفت اپولون نیز در زور آزمایی او را بایک ضربت مشت از پای در آورد.

یک بار نیز که هرکول برای تفال به معبد دلف آمده بود و جوابی را که می خواست نشنید از فرط خشم سه پایه ی معبد را برداشت و در هم کوبید آپولون به سرعت به معبد دلف آمد و داد وقال گرفت و کارش با هرکول به زد و خورد کشید اما این دو حریف قوی پنجه و هم زور بودند عاقبت زئوس خدای خدایان مجبور شد برای پایان دادن به دعوای آنها دخالت بکند.

در جنگ تروا آگامنون سردار معروف یونانی به کریزس کاهن معبد اپولون توهین کرد آپولون نه روز و نه شب صاعقه ی خشم خود را بر سر سپاه یونان فرود آورد آنقدر جنگجوی یونانی به آن دنیا فرستاد که هادس از پذیرای آنها عاجز ماند و شکایت پیش زئوس بردو

دوبار آپولون مورد خشم زئوس قرار گرفت یک بار در توطئه ای که هرا علیه همسرش ترتیب داده بود شرکت جست و مورد خشم زئوس قرار گرفت زئوس از فرط خشم یک سال آپولون را با بوزئیدن به خدمت پادشاه شهر تروا در آورد در این یک سال بوزئیدن مشغول ساخت استحکامات تروا بود و اپولون گاوهای پادشاه را در دامنه ی کوه آیدا بچرخاند وقتی که این دو مزد خود را از پادشاه تقاضا کردند پادشاه خوداری کرد و آنها را تهدید کرد آپولون نیز شهر را دچار طاعون کرد و بوزئیدن حیوانی از دریا فرستاد تا به مزارع برود و آدمها را بخورد.

دفعه ی دوم که آپولون مورد خشم زئوس قرار گرفت موقعی بود که دق دل خود را بر سر یکی از کیکلوپ ها خالی کرده بود و او را کشته بود این باز زئوس او را محکوم به چراندن گوسفندان پادشاه فرس کرد این بار چون آپولون چون اربابش با او مهربان بود او را یک با از مرگ نجات داد.

اپولون در موقع گوسفندچرانی نی می زد و جاذبه ی این نی به قدری بود که از فواصل دور همه غزلان میشان و حتی حیوانات وحش بسوی او می آمدند و دورش را حلقه می زدند.

اپولون حاظر نبود هیچ کس از لحاظ قدرت موسیقی همپایا و شود یک روزاز بالای کوه تیمولوس نی زنی به نام مارسیاس خود را حریف میدان او دانستمارسیاس نی لبکی که روزی از دست آتنا افتاده بود برداشته بود وبا آن نی زدن آموخته بودبرای تخشیص اینکه کدام یک بهتر نی می زننند انجمنی تشکل از موزها فرشتگان هنر و میداس پادشاه فریگیه و عده ای از از استادان فن تشکیل شد حاظران همه به آپولون رای دادند فقط میداس رای خود را به مارسیاس داد در نتیجه آپولون گوشهای میداس را با گوش الاغ عوض شد و مارسیاس را به درختی بست و زنده زنده پوستش را کند و به در دروازه درفریگیه آویخت

عشقهای آپولون

آپولون هم جوان زیبا جذاب و نیرومند بودطبعا باید محبوب زنان نیز قرار بگیرد و آپولون ماجراهای عاشقانه ی فراوانی داشت اما در چنیدن مورد زنانی که مورد علاقه ی او قرار گرفته بود در مقابل وی پایداری کردند تقریبا در همه این موارد مجرای آنها بصورت غم انگیزی پایان یافت.

ملیا پری دریا و کورسیا پری دیگر و آکاکالیس نیم الهه از معشوقانی بودند که خود را آسان در اختیار او قرار دادند آما دافنه پری زیبای رودخانه ینه که هم بسیار زیبا و بسیار عاقل بود رام آپلون نشد و هیچ یک از حقه های آپولون موثر نشد

عاقبت حوصله آپولون سر رفت و به زور متوصل شد دافنه موضوع را فهمید و گریخت آپلون نیز به دنبال او رفت و درست در لحظه ای که می خواست وی را در آغوش کشد دافنه گائا الهه ی زمین را به یاری طلبید زمین باز شد و دافنه را به کام خود فروکشید و به جایش بوته ی عشقه ای از زمین سبز شد.

سیرن دختر پادشاه هیپیوس یک پری شکارچی بود آپلون او را یم روز در دامنه ی پر درخت کوه پلیون دید که با شیری می جنگید بی اختیار مجذوب زیبایی و دل فریبی او شد او را بر گردونه ی زرین خود نشاند و با خود به لیبی برد و از او صاحب فرزندی به نام اریسته شد.

یکی از زنانی که در مقابل آپولون سر باز زد کاستالی دختر جوانی بود که در معبد آپولون خدمت می کرد وقتی دید آپولون به او با دیده ی هوس می نگرد خود را به رودخانه پرتاب کرد و رودخانه نام او را گرفت.

یک بار آپلون و هرمس عاشق دو دختر به نام های آکاکالیس و کیون شدند کیون یک پسر از آپلون و یک پسر از هرمس شد و با غروری دیانا دختر زئوس را که حاظر به شوهر کردن و بچه دار شدن نبود به مسخره گرفت و دیانا با تیری قلب او را سوراخ کردو

آکاکالیس از آپولون صاحب دو فرزند شد از ترس پدرشان آنها را به جنگلی دوردست برد ولی آپولون ازین بچه ها مراقبت کرد و آنها را بدست گرکها سپرد تا بزرگشان کنندبعد های کیکی از این دو به آسیای صغیر رفت و شهر میلت را بنیاد نهاد.

کورونیس دختر پادشاه لاپیتس بود آپولون او را دید و عاشقش شد و کورومیس نیز خود را تسلیم او کرد وقتی فهمید از آپلون باردار شده است به ازدواج ایکیس مردی از اهالی آرکادی در آمد اما کلاغی که از طرف آپولون مامور مراقبت از کورونیس بود به وی خبر داد و آپولون کورونیس و ایسکیس را بدست مرگ سپرد و جسد آندو را بدست خواهرش آرتمیس آتش زد آما پیش از اینکه جسد کورونیس بسوزد آپولون فرزند خود را از شکم او بیرون کشید این فرزند بعدها اسکلپیوس(اسکولاپ)نام گرفت و رب النوع طبابت نام گرفت.پدر کورونیس که فهمید این کار زیر سر آپولون بود به آنجا حمله کرد و آنجا را آتش زد و آپلون او را با شکنجه ای طاقت فرسا کشت.

از تیرا که دختری زیبا بود آپولون صاحب پسری بنام کوکتوس شد که زیبایی خارق العاده ای داشت وقتی کوکتوس به سن جوانی رسید عاشق پسری بنام فیلیوس شد که رفیق شکار او بود فیلیوس وی را ترک کرد پسر نیز از فرط نامید خود را به دریاچه کانوپ اقکند مادرش نیز بدنبال پسر خود را به این دریاچه افکند آپولون این دو را بصورت دو قوی سپید در آورد

کاساندر دختر پریام شاه تروا بود که بسیار زیبا بود و آپولون عاشق او شد و دختر وعده داد که در مابل آموختن فن غیبگویی از آپولون خودش را تسلیم او بکند وی این فن را بدو آموخت ولی از تسلیم کردن خود به او سر باز زد.

آپولون حاظر شد خواسته خود را فقط با یک بوسه به اتمام برساند اما موقع بوسیدن بر دهن او دمید از آن پس با اینکه کاساندر آینده را می دید و پیشگویی می کرد اما کسی سخنان او را نمی پذیرفت

علاوه بر این آپولون چند بار نیز عاشق پسران شده بود یکی از ایشان به نام کوپاریسوس تبدیل به سروی کرد یک بار نیز عاشق پسری بنام هیاسینتوس شد که سپیده ی صبح و باد شمال نیز عاشق او بودند.این دو از روی حسادت یک بار که آپولون با این پسر مشغول بازی پرتاب وزنه بودند وزنه را به سمت شقیقه ی او برگرداند و او را کشتند از خون او گلی رویید که نام او را بر آن گل گذاشتند.

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها