داستان گیل گامش در الواح بابلی ۱

گیل گمش، که مشتق از «گیل- گا- مش» است در فرهنگ بابلی به معنای « پیرمرد ،مردی جوان سال است» و در فرهنگ سومری « رهبر جنگجوی » یا « مردی که درخت تازه می نشاند»، دیوار اورک را بنا می نهد . او پنجمین پادشاه در اولین دوره حکومتی اورک است . یکصد و بیست و شش سال حکومت می کند . مادرش « الهه نین سان» همسر «ایزد لوگال باندا» است .
اما پدرش لوگال باندا نبود، َبل « لیلو » نامی بود که دیوش خوانده اند. گیل گمش دو بعد خدایی و تک بعد انسانی است. در عین پهلوانی و زور مداری و سلحشوری،زیبا و پر جذبه است. مورد حمایت «شامش» ایزد خورشید، که مهربان است و داد گر . «انکیدو»پسر وحشی حماسه گیل گمش، تولدش از خاک ُرس است و زاده ی طبیعت . با حیوانات می زید و چون آنان در طبیعت خویش سرگرم . تا آنکه با ترفند و دام اندازی زنی روسپی با وی در می آمیزد.
زندگی اش را در دل طبیعت از دست می دهد و پس از مراحل مختلف چون یاد گیری پوشش تن، خوردن خوراک انسانها ،چوپانی گله ها و ستیز با گرگ و شیر سرانجام به فرهنگ شهر او رک در می آید . او دیگر به زندگی آزاد باز نمی گردد، مگر در بستر مرگ . این سیر تحول انکیدو را به جرأت می توان سیر تکامل انسان از غار نشینی و بدویت تا دامداری و سر انجام شهر نشینی و مدنیت نامید .  
برای همین است که سومری ها را پایه گذاران دانشهای جامعه شناسی و مردم شناسی نامیده اند . انکیدو در اورک با گیل گمش پنجه در پنجه می اندازد . مغلوب نیمه خدا می شود و در حلقه یارانش در می آید .همنفس و هم قسم با هم به رشادت ها و دلاوری ها می پردازند . گاو خدایان را سر می برند و ایزد بانو« ایشتار»، الهه عشق را به خشم می آورند . او شکایت به آسمان ، در درگاه ایزدان می برد .
مقدر می شود یکی از دو مرد جنگی قربانی شود . قرعه به نام انکیدو،می افتد ومرگ ، این همنفسی را در دم قطع می کند و گیل گمش را پریشان حال و متحی۷ر بر جای می گذارد . پهلوان با خود می اندیشد: « اکنون که انکیدو، او که آنچنان والایش می داشتم به خاک سپرده شده و من نیز سرانجام خواهم مرد و به ژرفای خاک سپرده خواهم شد، پس دیگر چگونه می توان آرام گرفت؟ »
در دنیای باستان جهان را به سه مرتبه کیهانی :زیرین، زمین،آسمان تقسیم می کردند . آسمان اریکه قدرت ایزدان، زمین محل زندگی آدمیان و جهان زیرین ،جایی پاکیزه اما تاریک که فرشتگان آن دیو رخساره اند و در میان آنها ابوالهول، حیوانات نیمه شیر و نیمه شاهین و موجوداتی عجیب که فقط دست و پایشان انسانی است وجود دارد . جهانی که به خانه ای تشبیه شده تاریک و خوراک جماعتش خاک و گوشت تنشان از ِگل ،جامه ای همانند پر پرندگان و بر در و َبست آن خانه خاک، خاموشی و فراموشی آرمیده است. جایی که مأمن بزرگانی بی نام است که به سبب لغزشهای خود از آسمان رانده شده اند واکنون گروه داوران زیرین جهان را می سازند.
دنیایی ناشناخته مملو از اندیشه های ترس آمیز انسان، همچون جن وانس و پری. حماسه گیل گمش همشکل و همرنگ و همسنگ بسیاری از متون ادبی بزرگ جهان است . هم تأثیر گذاشته و هم تأثیر گرفته . ماجرای سیل در حماسه گیل گمش با ماجرای سیل در تورات برابری می کند .« نوح» پیامبر در فرهنگ بابل«اوته- نه- پیش تیم» می شود که جاودانه است و بر روی دریا ها مستقر . اما با وجود این شباهتها این دو دارای پایانی متفاوت هستند که این نیز بی شک از تفاوت پرستش ایزد یکتا و نیایش خدایانی ساخته و پرداخته انگارش انسانی هستند، سرچشمه می گیرد.
از تأثیرات این اثر می توان همسویی و همشکلی کسانی چون :هرکول، آشیل، اسکندر، ادیسه و … نام برد که از جمله آنان هرکول دارای وجه شباهتهای بی شماری است . هر دو ریشه ای خدایی دارند، هر دو دارای دوست و یاور خوبی هستند (گیل گمش یاوری چون آنکیدو و هرکول رفیقی مانند «یولاآ» ) ، الهگان بر هر دو بلا نازل می کنند (بر گیل گمش ایشتار و بر هرکول « دی یا نیرو هرا » )، هر دو قهرمان شیر می کشند و گاو مقدس آسمانی را از بین می برند، گیاه سحر آمیز جاودانگی را می یابند،از جزیره مرگ دیدن می کنند و …. تشابه حرکت گیل گمش بر روی آب تا رسیدن به اوته – نه- پیش تیم همچون حرکت«ادیسوس» از روی اقیانوس تا رسیدن به« چیرچه » و یا حرکت « دانته» با زورق و زورق بان در بخشی از دوزخ .
اما تفاوت اینها در این است که گیل گمش در دنیای زندگان جایی که خورشید هر شب فرو می رود و روز به در می آید، اتفاق می افتد و او سعی در گذر از مرز بین ناشناخته ها با شناخت پذیری گیتی را دارد . اما در دانته و ادیسه این حرکت در دنیای مردگان اتفاق می افتد بسیاری از منتقدان ادبی معاصر گیل گمش را قهرمان پسا مدرن می دانند .
از فرمالیستهای روسی تا بورخس و کالوینو همه بدین باورند که ادبیات کلیت بی نقص و تام و تمامی است که« در آن هیچ چیز ناپدید نمی شود، هیچ چیز آفریده نمی شود، همه چیز دگرگون می شود » بنابراین هرگز چیز نویی نمی نویسند، بلکه گفته ها و نوشته ها را تکرار می کنند و دوره هایی را از سر می گیرند و به شرح آنچه گذشته و نوشته شده می پردازند .
کلیت اثر تراژیک است . سلوک آدمی است از بدویت تا رسیدن به کمال . آنجا که چشمش به حقایق دنیای زیرین و زمین باز می شود و از مرزهای جهل می گذرد و به آبادی علم می رسد. حماسه گیل گمش نمونه کامل و بارز ادبیات باستان است و فلسفه انسانهای باستان در مورد مرگ و زندگی . مرگ تکرار مکرر حقیقتی که به زندگی آدمی سایه افکنده و راه گریزی نیست مگر جاودانه شدنی از جنس جاودانگی گیل گمش که پس از هزاران سال هنوز زنده و با طراوت از میان هزاران خشت نبشته سر بر آورده و در میان انواع فرهنگ ها و قوم ها و ملیت ها به زبانهای مختلف تفسیر، تعریف و ترجمه شده است
گیل گمش پادشاه افسانه ای اوروک , شهر بسیار کهن سومر درمنطقه بین النهرین, است که پس از مرگ بمقام الوهیت رسید و به افتخار او در شهر اوروک مراسم مذهبی خاص ایجاد شد .این منظومه او را بصورت قهرمانی بزرگ , زیبا و خردمند تصویر می کند که دو سوم وجود او خدائی بود و تنها یک سوم وی به انسان میماند . با انکیدو(enkidou) دوست و همرزم خود پیروزیهای شگرفی بدست می آورد و عشق الهه ایشتار(عشتار) را بخود بر میانگیزد , ولی گیل گمش این عشق را نمی پذیرد .
ایشتار از بی اعتنایی او بر آشفته می شود و از اینرو , گاومیش آسمانی را بزمین  می فرستد تا او را از پای در آورد و گشتزار ها را لگد کوب کند . ولی گیل گمش وانکیدو گاومیش را می کشند . آنگاه خدایان بدر خواست ایشتار بیماری مرگباری برانکیدو نازل می کنند . گیل گمش از مرگ دوست خود از پای درآمده خود از مرگ در هراس
می شود :
گیل گمش بر دوست خود ,انکیدو ,
بتلخی می گرید و سر بصحرا می نهد :
« آیا من خود نیز بسان  اآ بانی( eabani نام دیگر انکیدو )  نخواهم مرد ؟»
اندوه در قلبم رخنه کرده است
از مرگ می هراسم , سر به صحرا می نهم »
عضویت
اطلاع از
guest

4 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
رئوف حسن زادە

سلام بر دوستان عزیز …. گل گامش …گل همان کل یعنی مرد جنگ و مرد میدان یا کسی کە شجاع دارد و گامش همان گاومیش …کە این طور است هنوز هم ما کردها بە کسی کە شجاع است می گویم فلان کس (شێرە پیاوە)همان شیر مرد یان فلان کس (وەک گامێشێیە) یەعنی فلان کس مثل گامیش قدرت دارد … ما کردها هیچ وقت نە ترک بودە ایم کە پدر ترکها کمال اتاتورک گفتە بود کە ترکهای کوهی و نە فارس بودە ایم کە بگویند کە کردها همان آریایی هستند . و تاریخ ترکهای کە می گویند کە ما از نوادگان… مطالعه بیشتر »

رئوف حسن زادە

سلام بر دوستان عزیز …. گل گامش …گل همان کل یعنی مرد جنگ و مرد میدان و کسی کە شجاع دارد و گامش همان گاومیش …کە این طور است هنوز هم ما کردها بە کسی کە شجاع است می گویم فلان کس (شێرە پیاوە)همان شیر مرد یان فلان کس (وەک گامێشێیە) یەعنی فلان کس مثل گاومیش قدرت دارد … ما کردها هیچ وقت نە ترک بودە ایم کە پدر ترکها کمال اتاتورک گفتە بود کە ترکهای کوهی و نە فارس بودە ایم کە بگویند کە کردها همان آریایی هستند و زبان کردی هم فارسی هست . تاریخ ترکهای کە می… مطالعه بیشتر »

کیان به ترکی یعنی طوفان

خواستم فقط بگم گیل گمش.به اجداد ما ترکان برمیگرده که معنیش گیل یعنی مو یا زلف گمش یعنی نی قلم.اورک یعنی دل یا همون پایتخت و قلب جایی.هستش و اورک نام قدیمی روستایی در نزدیکی اورمیا هستش که گوی تپه نام دارد.و معنی ایزد لوگال باندا.به ترکی باستان یعنی فرزندی که میخواست عمر جاوید داشته باشد.زبان سومری و ایلامی مبتدی و زبان ابتدایی ترکی میباشد و هم سومری و ایلامی و هم ترکی جزو زبانهای التصاقی میباشند .ولی بجز زبان ترکی تمامی زبانها و لهجه های فارسی و ایرانی همگی جزو شاخه هند و اروپایی هستند.لطفا تحقیق کنید

آشوری

آره رفیق خدا هم ترکه امان از دست شما بی هویت ها مهاجران بیابون اورخون همین جور پیش برین تا خوده شاخ افریقا هم می گین ترک بودن زبان تامیل هم التصاقی هست راستی زبان بعضی از کشورهای آفریقایی هم التصاقی هست نکنه اونا هم ترک بودن لامصب ایلام به زبان تامیل یعنی سرزمین مادری ایلام نه ترکن نه کردن نه عربن نه فارسن سومری ها آشوری هم که معلوم هست از قوم آشور هستن همین الان خیلی هاشون ساکن ایران هست البته بیشتر سمت ارومیه هست برو سمتشون تا بدونی زبونشون همون زبون باستانی سومری ها و آشوری هست… مطالعه بیشتر »