اقوام شمال شرق ایران در زمان اشکانیان

با اقوام شمال شرق ایران در زمان اشکانیان بیشتر اشنا شوید

کوچ نشین های شمال شرق ایران

 

کوچ نشین هایی که اسکندر کبیر و جانشینانش در شرق ایران تأسیس کرده بودند، تا قرن های متمادی در این نواحی دور دست پناهگاه تمدن یونانی محسوب می شد. از اواسط قرن سوم قبل از میلاد دیودوتوسDiodotos سلطنتی مستقل تشکیل داده، که شامل بلخ و سغد و مرو بود. در نیمه اول قرن دوم پیش از میلاد دمتریوس Démétrios پس اوتیدموس Eutydémos که تاج و تخت را غضب کرده بود، به تسخیر پنجاب لشکر برد و در هندوستان و افغانستان حکومت راند، ولی بلخ و ممالک مجاور آن به دست مردی اقراطیدس Eucratidés نام افتاد.

این دو پادشاه به منازعه برخاستند هر یک در ایجاد کوچ نشین های جدید یونانی سعی بلیغ نمودند، ولی مع ذلک در این وقت تمدن های بومی از نو شروع به پیشرفت می کند و آثار آن در این دوره محسوس است. مثلا سکه های یونانی و بلخی، که دمتریوس ضرب کرده، در یک جانب دارای خطوط هندی موسوم به الفبای آریانی (arianique) است، که از آرامی گرفته شده است و اقراطیدس مسکوکی رواج داد، که واحد آن یک واحد شرق ایران است.

در این هنگام دولت های کوچک یونانی در دره کابل پیشاور و غیره تأسیس یافته بود. اندکی بعد دولت های دره کابل و هندوستان مجتمع شده، دولتی بزرگ تشکیل دادند و در اواخر قرن دوم و اوایل قرن اول قبل از میلاد مناندر Ménandre مشهور، که هندویان او را میلیندا Milinda خوانند، بر آن سلطنت می کرد. این شهریار چون در هندوستان به تسخیر ممالکی چند کامیاب شد، دین بودا گرفت و در میان پیروان آن آیین شهرتی عظیم یافت.

 

مهاجرت اقوام آسیای مرکزی

در این زمان مهاجرت های بزرگ اقوام آسیای مرکزی شروع شده بود.۲ در نتیجه تاخت و تاز قبایل هون، که از اقوام ترک بودند خونشان با خون مغولی و چینی آمیخته بود، در ولایت کانسو Kansouی چین در نیمه اول قرن دوم قبل از میلاد ابتدا قومی، که به اصطلاح چینیان یوه چی Yuétchi و وسون Wusun نام دارند، به جنبش در آمدند، بعد سایر طوایف هم شروع به حرکت کردند.

پس از چند سال گروهی عظیم از قوم یوه چی که «یوه چی کبیر» نام دارند. در نواحی جیحون ساکن شدند و ما در این هنگام به نام نژادی تخار Tokhare در این ناحیه برخورد می کنیم. نکته مشکوک این است که آیای یوه چی و تخار قوم واحد بوده اند، یا یوه چیان پس از تسلط بر طایفه تخار به نام آنان خوانده می شده اند، یا یوه چی لقب طبقه سلطنتی تخارها بوده است. قسمتی از این قوم، که به زبان تخاری (لهجه (A تکلم می کرد، خود را آرشی ârši می نامید.

قبایل سکها پس از آن که از دره فرغانه اخراج و طرد شدند، به ایلات باختر ورخج (یا به اصطلاح مورخان چینی کیپین Kipin) هجوم آوردند. زرنگ از آن پس سکستان نامیده شد و سیستان کنونی قسمتی از آن است. سک ها یا هندوسکاییان در آن جا سلطنتی تأسیس کردند و از زمان شاهنشاهی مهرداد روم (۸۸ – ۱۲۳ قبل از میلاد) خراجگزار دولت اشکانی شدند. موئس Maués نام پادشاه این طایفه، که در قرن اول قبل از میلاد حکومت می کرد، و پسرش ازس Azés تسلط خود را بر ناحیه پنجاب بسط دادند.

در طی قرن اول قبل از میلاد یک شعبه از اشکانیان جانشین سلسله سک های سکستان شدند۲ و گوندوفارس Gundopharés یا گوندوفر Gundofarr، که از حدود سال بیستم میلادی به بعد سلطنت یافت، از پادشاهان مقتدر این سلسله بود و ظاهراً شانه از زیر بار اطاعت اشکانیان خالی کرد. سکه هایی به نام این شهریار در سیستان و هرات قندهار حتی در پنجاب پیدا شده است. بنابر کتاب اعمال سن توماس، گویا این مبلغ مسیحی در عهد سلطنت گوندفارس به هندوستان سفر کرده است.

با وجود آشوبی که به علت مهاجمات اقوام پدید آمد، ممالک شرقی ایران و نواحی مجاور آن آبادی و عمران فوق العاده داشت. جنگجویان چادرنشین، وقتی که به این ناحیه می آمدند، در زندگی سکنه آن تغییر بسیاری وارد نمی گردید. حکومت محل به دست عده قلیلی از رؤسای طوایف بیگانه می افتاد، اما تمدن بومی در آن عده نفوذ می کرد. به همین جهت آثار تمدن یونانی در طی قرون متمادی با آثار تمدن ایرانی و هندی مخلوط و آمیخته ماند و اقوام آرام این سرزمین در تحت تسلط حکومت های پی در پی خارجی به تجارت خود مشغول بودند و از این راه سود بسیار بردند.

کم اتفاق می افتاد که روابط تجاری قطع شود. امپراتور چین، به جهت تسهیل تجارت با ممالک غربی آسیا، غالباً هیئت هایی از نمایندگان رسمی به ممالک آسیای مرکزی می فرستادند. در خوارزم از قرن دوم قبل از میلاد اقوام آئورسس Aorses را می بینیم، که نویسندگان چینی آن را ین تسی Yen-tsai نوشته اند. در طی قرن بعد اقوام آئورس به حرکت در آمده، رو به جانب غرب نهادند، یعنی همان راهی را پیش گرفتند، که سابقاً سک ها و سرمت Sarmates گرفته بودند.

بعد از نیمه اول سده نخستین پیش از میلاد نام آئورس محو شد و آنا را الان Alân(Alain) خواندند و این کلمه همان لفظ آریا می باشد که در لهجه شمال ایران به این صورت در آمده است. بعد از آن گه قبایل وحشی به اروپا هجوم بردند، قسمتی از طایفه الان به سمت غرب مهاجرت کرد و از آن قسمت، که در جنوب روسیه باقی ماند، جز اقوام اوست Ossète، که امروز در قفقاز ساکن است، اثر دیگری نمانده است.

 

به وجود آمدن سلسله کوشانیان

کمی بعد از وفات گوندفارس، قندهار و پنجاب به دست یک سلسله از طایفه یوه چی افتاد، که آن ها را از نژاد سک ها نیز می دانند و معروف به کوشانیان هستند. پادشاهان کوشان کوجوله کادفیزس Kudjûla – Kadfisès و ویمه کادفیزس Vima – Kadfisès جانشین او تمام قلمرو یوه چایان و تخاریان را با قسمت اعظم مستملکات سک ها به تصرف خویش در آوردند. عاقبت بعد از سال ۱۲۵ میلادی این کشور به پادشاهی تعلق گرفت کانیشکا Kaniška نام، که در ادبیات بودایی شهرتی به کمال دارد و از مبلغان بزرگ و معتقدان مؤمن دیانت بودا به شمار است.

 

 

منبع کتاب ایران در زمان ساسانیان، اثر پرفسور آرتور کریستن سن
ترجمه مرحوم رشید یاسمی + نشر الکترونیکی در سایت تاریخ ما.

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها