مفاهیم نور و ظلمت و زندگی دنیوی و اخروی در تعالیم مزدک

0048423.JPG (200×120)

همان گونه که پیشتر اشاره شد مزدک به زندگی دنیوی بها داده است و هم ثروت را در حد اعتلال و هم ازدواج را برای سلامتی تن و روان و بقای نسل سفارش کرده و ستوده است. در آیین ساسانیان نیز چنین بوده است و آن گونه که در اندرزنامه های آموزگاران اخلاق و پیشوایان دینی آنان آمده است و کم و بیش نیز برخی از این اندرزنامه ها به یادگار مانده است. فرزندان یعنی پسران و دختران را به ترتیب در سنین ۲۰ و ۱۸ سالگی به تشکیل خانواده سفارش کرده اند.

    ساسانیان تن ندادن به ازدواج برای مردان و زنان را گناه شمرده و برای این گونه اشخاص آهرتی تلخ و ناگوار پیش بینی کرده اند. البته مزدک احتمالاً پندهای مربیان ساسانی را تکرار نکرده است و به همین دلیل در زمینۀ معاد سخنان گسترده ای به او نسبت داده نشده است. عبدالکریم شهرستانی در اثر ارزشمند خود تحت عنوان «الملل و النحل» نیز به این موضوع پرداخته است و به اندیشه های مزدک بها داده است. شهرستانی در رابطه با نور و ظلمت و روابط این دو عنصر با یکدیگر چنین اظهار داشته است : در تعالیم مزدکی همان گونه که در صفحات پیشین اشاره شد، نجات انسان تنها از راه پرهیزگاری و تربیت نیکو میسّر است. بدیهی است برخی از سفارشهای مانی نیز در تعالیم مزدک کم و بیش مورد توجه قرار گرفته است، مثلاً کشتن و ریختن خون جانوران نه تنها در زندگی دنیوی گناه شمرده شده و آسیب رسان است، بلکه روان آدمی نیز در زندگی اخروی در بند و عذاب به سر خواهد برد. مزدک مردمان را نیز از دشمنی و کشتن یکدیگر برحذر می داشت و به نظر او عامل اصلی کینه و ناسازگاری، نابرابری مردمان است، از اینرو باید تمام تلاش و همت را مصروف آن داشت تا تبعیض و نابرابری از میان برداشته شود، تا دشمنی و نفاق و کینه توزی میان بندگان خداوند از جهان رخت بربندد[۱]. همان گونه که در تعالیم مزدکی به صراحت تأکید شده است، هیچ کس حق داشتن مال و زن را بیش از سایر هم نوعان خویش ندارد[۲]، و بر این اساس با اشراف و صاحبان حرمسراهای گسترده سخت به مخالفت برخاسته و حتی درباریان را نیز در این خصوص مورد سرزنش قرار داده است. هرچند در آغاز مطرح شدن مزدک، امواج گسترده ای در راستای ایستادگی در برابر او و تعالیمش جامعه ساسانی را دربر گرفت، ولی از آنجایی که قباد ساسانی که در رأس جامعه قرار داشت و با طیب خاطر و اطمینان راسخ جهت نجات خود و مردم از چنگال اشراف و موبدان ساسانی و رستن از بن بست به وجود آمده توسط این دو گروه، تعالیم مزدک را پذیرفته و به او پیوسته بود، طبعاً از مخالفتها با مزدک به تدریج کاسته گردید و حتی همین اشراف زراندوز و ثروتمند که زنان متعددی را به خود تعلق داده بودند، به ناچار به پیروی از پادشاه به آیین مزدک گرویدند و آرامش بر جامعه حاکم شد، زیرا نابرابری و انحصارطلبی به تدریج از جامعه رخت بست و برابری و برادری جای آن را گرفت و بر این اساس فردوسی گفته است :

گشادند  هر  جای روی پرآب            زمین شد همه جای آرام و خواب

همی گشت درویش با او یکی            اگر   پیر   بود   و    اگر   کودکی

    اندیشه های مزدک هرچند به موبدان و اشراف ساسانی گران آمد و در آغاز موجب تشنجات گسترده ای که از سوی اقشار مرفه جامعه رهبری می شد گردید، ولی دیری نپایید که قاطبه مردم به قول خواجه نظام الملک آشکار و نهان به تعالیم مزدک پیوستند و به وی گراییدند. مزدک اندیشه برابری و برادری را مبنای عقاید و تعالیم خود قرار داد و نظریات اجتماعی او به این ترتیب بر این راستا استوار گردید. وی بر این باور پای می فشرد که خداوند همۀ امکانات و ابزار زیستن را در روی زمین در اختیار آدمیان قرار داده است، تا افراد بشر آن را به تساوی میان خود تقسیم کنند و از این مواهب خدادادی که ذات اقدس باریتعالی ارزانی داشته است، بهره بگیرند. مزدک در سخنان خود این واقعیت را به صراحت بیان می داشت که نابرابری و تبعیض و عدم مساوات در دنیا و در میان بندگان خداوند به جبر و قهر شکل گرفته و هر کس در جامعه از امتیازات بیشتری برخوردار بوده است، اراده، تمایلات و رغبتهای خود به ویژه در عرصه های اقتصادی و خانوادگی از سوی همنوعان خود و اعمال فشار بر آنان تأمین می کرده است و این خلاف اخلاق و انسانیت است. آنکه به هم نوعان نیازمند خود کمک کند و در رفع نیازها و خواستهای آنان گامی خیرخواهانه بردارد در نزد خداوند اجر و پاداش عظیم دارد و به این ترتیب دستگیری مردمان از یکدیگر کاری است که خداوند بندگان خود را به آن سفارش فرموده و موجبات خشنودی او را فراهم می سازد[۳]. مزدک نیک آگاه بود که زنان پاک دامن ایرانی، هیچ گونه آلودگی و خفت را نمی پذیرند، و متأسفانه برخی از تحلیل گران تعالیم مزدکی که از بینشهای غیرمتعارف برخوردارند، مزدک را به اباحه و ترویج فحشا و منکر متهم کرده اند[۴]، در صورتی که این کار دقیقاً برخلاف اصل زهد و تقوای مزدکی است که اساس بینش و عقاید مزدکیان را تشکیل می داد[۵]. تعالیم مزدک در واقع پایه و اساس یک سلسله تحولات و اصلاحات اجتماعی بوده است و این اصلاح گر اجتماعی[۶] بر این اصل تأکید می کرده است که انسانها در سایه عمل خیر و یاری رساندن به هم نوعان نیازمند خود در نزد خداوند جایگاهی خواهند یافت و در شریعت مزدکی قتل و آزار رساندن حتی به میزان اندک به همنوع مستوجب عقوبتی سخت و سهمگین است که خداوند از این قبیل بندگان زیانکار دریغ نخواهد کرد و از تقصیر آنان نخواهد گذشت و در این خصوص هیچ گونه عتاب و توبه ای به درگاه باریتعالی پذیرفته نیست، آنکه به همنوع خود زیانی برساند، در واقع خواست و امر خداوند را نادیده گرفته و انتظار رستگاری کاری عبث و بیهوده از سوی اوست. از دید مزدک تهیدستان و نیازمندان نیز باید پیوسته به درگاه خداوند سپاس آورده و به آنان که موجبات و امکانات دستگیری آنان را فراهم آورده اند، به دیده احترام و قدردانی بنگرند تا خداوند نعمتهای ارزانی شده بر آنان حلال و گوارا نماید.

[۱]  . کریستن سن، پیشین، ص ۳۳۶.

[۲]  . همانجا، ص ۳۶۷.

[۳] . کریستن سن، پیشین، ص ۳۶۷.

[۴]  . همانجا، ص ۳۶۸.

[۵]  . همانجا، همان صفحه.

[۶]  . Sozial – Reformator (Reformist).

منبع : کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان

نویسنده : دکتر اردشیر خدادادیان

نشر الکترونیکی سایت

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها