نبردهای ماد و آشور

ماد و آشور

ماد و آشور

یکی از مهمترین منابع شناخت مادها، سالنامه های آشوری است. آشوریان به دلیل حملات زیادی که به سرزمین ماد داشته اند، اطلاعات زیادی در مورد آنها را در لوحهای خود به ثبت رسانده اند. در زیر خلاصه ای از گزارش نبردهای آشوریان به ماد آورده شده که در سالنامه های آشوری ثبت شده است.

اولین اطلاعات درباره ماد به سالنامه های آشوری شلمسر سوم در سال ۸۳۴ پیش از میلاد باز می گردد. در این سال آشوریان به سرزمین نامار حمله کردند و شاه نامار به درون خاک ماد فرار کرد و این عاملی برای حمله آشوریان به ماد بود. آشوریان از کوه ها گذشته به سرزمین مسی سرازیر شدند و سپس به سوی ناحیه آرازیاش و خارخار که در آن دوره به اتحادیه قبایل ماد تعلق داشت حرکت کردند. منابع آشوری برای بار نخست از این سرزمین به نام مادای یاد می کنند .

سالنامه های شلمنصر سوم، نام چهار دژ که وی در کشور مادها اشغال کرد را یادآور می شوند. آنها به داخل سرزمین ماد در جنوب شرق دریاچه ارومیه حمله کردند. هدف آنها تنها دریافت مال بود و پس از غارت منطقه، از این سرزمین خارج شدند و کوششی برای تحکیم موقعیت خویش در خاک ماد به انجام نرسانیدند .

آشوریان بار دیگر در سالهای  ۸۲۷و۸۲۸ پیش از میلاد به ماد حمله کردند.

در واپسین سال های دوران پادشاهی شلمنسر سوم، جنگ داخلی در آشور آغاز گشت و با آغاز آن، نواحی شرقی بار دیگر استقلال خود را بازیافتند. پادشاه اورارتو به کرانه های دریاچه اورمیه آمد و پادشاهی گیلزان را به اوراتو منضم ساخت و شکست سختی به پادشاه ماننا وارد کرد .

در سال ۸۲۱ پیش از میلاد شاه آشور برای بازپس گرفتن این مناطق به سمت شرق حمله کرد. این جنگ در اصل نبرد میان آشور و اورارتو در سرزمین ماد بود. شاید آتش سوزی عظیم دژ تپه حسنلو مربوط به این حمله باشد.

سرهای سوخته پیکره از جنس عاج – حسنلو- موزه ملی ایران

 

آشور به دریای برآمدن خورشید رسید (احتمالا دریای خزر). آشوریان می پنداشتند که وضع ایشان در پیرامون دریاچه ارومیه به اندازه کافی استوار است. آشوریان در سال بعد (۸۲۰ پیش از میلاد)، لشکرکشی بزرگی علیه ماد به انجام رساندند. شمشی-اَدَد پنجم از کوه کولار گذشته هدایای پیشکش شده  قبایل ماننا و ساکنان پارسوآ را گرفت و از سرزمین مسی گذر کرده به بخش بالای رود جغتو رفت.

وی در این نقطه تعداد زیادی دام متعلق به مسی ها را تصرف کرد. این دام ها گذشته از دام های شاخدار خرد و کلان، خر و اسب، شامل تعداد زیادی شتر دو کوهان باختری نیز بود که به تازگی به خاک ماد آورده شده بود. (احتمالا این شتران را قبایلی که از آسیای میانه به آنجا آمده بودند با خود آوردند. )

آنگاه آشوریان به کوهستان گیزیل بوندا- که ناحیه کنار اورمیه را از سرزمین ویژه ماد جدا می کرد- روی آوردند و پس از آنکه نخستین دژ کوهستانی ناحیه گیزیل بوندا را به تصرف درآوردند، دو تن از پیشوایان گیزیل-بوندا، به قصد جلوگیری از حمله به سرزمینشان، تعدادی اسب بارکش و ارابه پیشکش کردند. اما پیشوای سوم آنان که دارای نام ایرانی پیریشاتی است و لوحه های آشوری وی را به عنوان پادشاه گیزیل-بوندیان می خواند، تصمیم گرفت پایداری کند. همه ساکنان گیزیل-بوندا در دژ وی که اوراش نام داشت گرد آمدند. اوراش و دیگر دژهای کوچک پیرامون آن به تصرف آشوریان درآمد و به گفته ایشان، ۶۰۰۰ مرد جنگی در پیکار کشته شدند و ۱۲۰۰ تن، به همراه خود پیریشاتی به اسارت درآمدند.

به روایت لوح آشوری، تلفات فراوان به مادی ها وارد شد. ۲۳۰۰ کشته، ۱۲۰۰ نقطه مسکونی و از جمله دژ ساگ-بیتو ویران شد و ۱۴۰ سوار به اسیری گرفه شدند .

اما پایداری مادی ها در هم شکسته نشد و مون-سو-آرتا، فرمانروای آرازیاش (ناحیه ای نزدیک همدان امروزی)، هنگامی که آشوریان در بازگشت، از کوه های میان قزوین و همدان می گذشتند، راه را بر ایشان سد کرد. با این حال به این دسته از مادی ها نیز ضربه سختی وارد آمد و به گفته سنگ نبشته آشوری ۱۰۷۰ تن کشته دادند. آشوریان عده زیادی را نیز به بردگی بردند و تعداد زیادی دام غنیمت گرفتند .

در نتیجه این پیروزی، آشوریان توانستند جلوی اتحاد قبایل ماد را بگیرند و اورارتوییها را عقب برانند و برای حمله بعدی به بابل آماده شوند. دیاکو تقریبا یک سده پس از این حمله توانست قبایل ماد را زیر سلطه خود درآورد و رهبری آنها را به عهده گیرد. آشوریان احتمالا در قرن نهم پیش از میلاد چنین خطری را حس کرده بودند که چنین حمله گسترده ای را انجام دادند.

دور بعدی حمله آشوریها به ماد از سال ۸۰۹ پیش از میلاد آغاز شد و تا ۷۹۷ پیش از میلاد طول کشید. آنها میخواستند برای همیشه ماد را زیر سلطه خود گیرند. آشوریان در سال ۸۰۲ پیش از میلاد، مدعی فرمانروایی بر اِلی-پی (در نزدیکی کرمانشاه امروزی) و خارخار و آرازیاش (در شمال همدان)، و مِسی و کشور مادها و سراسر گیزیل-بوندا و آبدادان، تا آندیا و دریای کاسپی (مازندران) بودند.

در سال ۷۴۴ پیش از میلاد تیگلت پیلسر سوم بار دیگر حمله ای خونین به سرزمین مادها داشت. او اعتقاد داشت ارتش همیشه باید در حال جنگ باشد و از این راه ثروت اندوزد. مهمترین علت لشکرکشی این بود که ثروت مادها را تصاحب کند و خود توانگر شود. او اسبان فراوان به دست آورد. سازمان ارتش آشور، نو شده بود و برای ارابه های جنگی و به ویژه سواران، نیاز به اسب داشت و در آن روزگار، پرورش اسب تنها در نقاط کوهستانی – یعنی ماد و اورارتو و آسیای کوچک – انجام میگرفت.

در سال ۷۳۷ پیش از میلاد، تیگلت پیلسر سوم دوباره به سرزمین ماد لشکر کشید. او خراج سنگینی بر ماد تحمیل کرده بود و حتما مادها آنرا پرداخت نکرده بودند که این حمله صورت گرفت. حتی نواحی ای که به ظاهر در ۷۴۴ پیش از میلاد بطور کامل مطیع شده بودند، دوباره مورد حمله قرار گرفتند. سران سرزمین های نقاط دورتر در کوه ها پنهان شدند.

برای نمونه اوپاش فرمانروای بیت کاپسی چنین کرد. بدین شیوه آشوریان تا دژ سیبار (نزدیک زنجان کنونی) پیش رفتند و آنجا را تسخیر نمودند. این ناحیه در گذشته، توسط شَمشی-اَدَد پنجم  در سال ۸۲۰ پیش از میلاد، یکبار به تسخیر آشوریان درآمده بود. این سرزمین در سالنامه های تیگلت-پیلسر، جزو اتحادیه قبایل ماد شناخته شده است.

از سنگ نبشته های تیگلت پیلسر سوم چنین برمی آید که آشوریان تقریبا سرتاسر خاک اتحادیه قبایل ماد را درنوردیدند و به مکان ناشناخته ای به نام کشور طلا (شاید شیکراکی باشد) رسیدند و به کوه روآ (در شرق تهران کنونی) و بیابان نمک (دشت کویر) دست یافتند. از انجا از راه ناحیه اوشکاکان ( احتمالا دژ قره سو) بازگشتند. در بین راه، پادشاهی اِلی-پی (نزدیک کرمانشاه کنونی) هدایایی برای جلب عنایت آشوریان به آنان تقدیم نمود .

پس از سال ۷۳۷ پیش از میلاد، یک لشکرکشی دیگر نیز از سوی سرداری به نام آشور دانی نانی به خاک ماد صورت گرفت که متون آشوری در این باره شرحی نمی دهند و به این بسنده می کنند که وی ۵۰۰۰ اسب و تعداد بیشماری اسیر و دام های بزرگ شاخدار گرفت.

آشوریان در سالهای ۷۱۹ تا ۷۱۷ پیش از میلاد دوباره به زاگرس حمله کردند. در این حملات پادگانهای زیادی در قلمرو ماناییها احداث شد که راه را برای حملات بعدی آشوریها هموار میکرد.

سنگ یادبود حمله سارگون– کشف شده از اسدآباد

 

سارگون دوم در سال ۷۱۳ پیش از میلاد لشکرکشی به خاک ماد را آغاز کرد. ماد ها از یک سال قبل چشم براه این حمله بودند. سارگون رهسپار سرزمین های اتحادیه قبایل ماد و الی-پی گشت. لشکریان آشور از آنجا به درون خاک ماد ها رهسپار شدند. متن آشوری که این لشکرکشی را شرح می دهد چنین می گوید :

“[کشور سیگری]سو، کشور بائیت عان، ایالت ماد که در مرز الی پی است، [کشور … ]، کشور آپساخوتی، کشور پارنوآتی، کشور اوتیرنا، دهکده دیریستانو، [کشور … ]، کشور اوریاکی، کشور ریمانوتی (؟)، ایالت کشور اوپورئی، [کشور] اویادائوئه، کشور بوستیس، کشور آگازی، کشور آمباندا، کشور دانانو، ایالت دوردست در مرزهای کشور آریبی مشرق و همچنین ایالت مادهای مقتدر که یوغ خدای آشور را فروافکندند و به کوه ها و بیابان ها، مانند دزدان، روی آوردند – من هیزم شعله ور به تمام دهکده های ایشان افکندم و سراسر سرزمین ایشان را به تل های ویران فراموش شده مبدل ساختم. “

طبق نوشته های سارگون دوم، وی از ۴۵ نفر از پیشوایان ماد خراج یا هدیه گرفت.  لشکرکشی بزرگ آشوریان به خاک ماد در عهد سارگون، در سال ۷۰۶ پیش از میلاد وقوع یافت.

از سارگون کتیبه ای نیز در تنگی ور در شمال غرب کامیاران به یادگار مانده که سارگون در این کتیبه از سرزمین پارسواش، ماد، مانا، مصر و تمام سرزمینهایی که تصرف کرده بود، نام می‌برد. در کنار کتیبه نقش برجسته مردی نیز دیده میشود که احتمالا خود سارگون دوم است.

کتیبه آشوری تنگی ور

اسرحدون در سال ۶۷۴ پیش از میلاد به آنچه که خود، کشور مادهای دوردست می نامید لشکر کشید. آنجا شامل بیابان نمک (دشت کویر)، کوه پایه بیکنی (دماوند) و ناحیه پاتوشوعارا بود. در این میان دو خداوند دهکده بل آلی دستگیر شدند. خویشان و اطرافیان و دام های آنها به دست آشوریان افتاد.

در سال ۶۷۴ پیش از میلاد ماننا دیگر خراجگذار و متحد آشور نبوده است و پس از حمله سکاها، زیر سلطه آنها بود و به همین دلیل بود که آشوریان برای رفع نیاز به اسب در ارتش، ناچار شیوه اسب گیری را تغییر دادند و در نتیجه به نحوی شدیدتر به غارت ماد پرداختند .

جنگ در مرزهای ماننا از فرستادن نیروهای بزرگ آشور به ماد شرقی جلوگیری کرد و تاخت و تاز سکاها به مرکز ماد، اساس حاکمیت آشور را در ایالتی که پیش ازآن به تسخیر آن دولت درآمده بود متزلزل ساخت.

در سال ۶۷۳ پیش از میلاد قیام بسیار بزرگی علیه آشور تشکیل شد. این قیام اتحادی بود دربردارنده نیروهای سکایی، ماننایی و مادی سراسر پشته ایران کنونی، و شاید برای نخستین بار در طول یکصد و پنجاه سال گذشته، بزرگترین ضربه به پادشاهی نیرومند آشور زده شد، چرا که این قیام، پیام خطری از پادشاهی تازه تاسیس ماد به شمار میرفت.

آشوریان در سال ۶۶۰ پیش از میلاد به فرماندهی نَبو-شار-اوسور به سرزمین های ایران تاختند. نخستین هدف ایشان ماننا بود. چون لشکریان آشور از کوه های زاگرس گذشتند، آخسری پادشاه ماننا کوشید تا هنگام استراحت شبانه، به نیروهای آشوری شبیخون بزند و آنها را نابود سازد، اما موفق نشد. حمله لشکریان ماننا دفع شد و ایشان مجبور به عقب نشینی شدند. آشوریان هشت دژ را که در فاصله مرز جنوبی ماننا و تختگاه آن کشور ایزیرتو قرار داشت تصرف کردند. آخسری مقر خویش را از ایزیرتو (احتمالا سقز) که در خطر بود به دژ ایشتاتو منتقل ساخت. آشوریان پانزده روز ایزیرتو و دژهای مجاور آن اوزبیا (احتمالا زیویه) و اورمیاته را محاصره کردند اما نتوانستند آنها را تسخیر کنند و به ویران کردن نواحی پیرامون و بردن مردم به بردگی و گرفتن اسبان و خران و دام های بزرگ شاخدار بسنده کردند. آشوریان در راه بازگشت به تسخیر دژهایی که مانناییان در زمان اسرحدون تصرف کرده بودند پرداختند.

چندان از پیروزی آشوربانیپال بر ایلامیان (۶۵۳ پیش از میلاد) نگذشته بود که پیرامون سال ۶۵۲ پیش از میلاد، منطقه باز هم دچار طغیان و آشوب شد، و امپراتوری آشور وارد پرخطرترین بحریان سیاسی تاریخ خویش گشت. این بار مرکز آشوب، بابل، و عامل اصلی برادر بزرگ آشوربانیپال، یعنی شمش-شوم-اوکین بود. آشوربانیپال طبق وصیت پدرش، شمش-شوم-اوکین را با اختیاراتی پایین تر از خود، بر تخت فرمانروایی بابل نشاند. به این توافق به مدت هفده سال عمل شد، اما در آن فاصله، شمش-شوم-اوکین بابلی شده – از امور آشور جدا افتاده – می خواست بر سر اقتدار نهایی بر شرق نزدیک، با برادرش بجنگد .

متحدان زیادی از درون و بیرون امپراتوری آشور به این قیام پیوستند. در متن آشوربانیپال چنین گفته شده است :

و این شَمَشوموکین، برادر بیوفا، مراعات سوگندی را که به من یاد کرده بود نکرد، و مردم اکد و کلدانیان و آرامیان و (مردم) کنار دریا را از کابا تا باب-سالی-متی، و بردگان و خدمتکاران من و اومانیگاشای فراری (هوبان-نوگاش) را که پاهای شاهانه مرا می بوسید و من به سلطنت ایلام گمارده بودم و همچنین شاهان گوتیوم و آمورو و ملوخا را که به سخن آشور و نین-لیل به دست خود گمارده بودم، همه را علیه من شوراند و تحریک کرد و آنان با وی عهد بستند .

در متن آشوربانیپال متحدان شمشوموکین به سه دسته بخش بندی شده اند :

اتباع آشور، یعنی بابلیان، کلدانیان و آرامیان و ساکنان دریاکنار بابل (سواحل خلیج فارس).

ایلام که فعال ترین متحد اصلی شاماشوموکین بود .

شاهان گوتیوم و آمورو(سوریه) و ملوخا (آفریقا).

گوتیوم که در دوره های گوناگون هزاره نخست پیش از میلاد اصطلاحی بود که آشوریان درباره اورارتو، ماننا و اقوام ماد به کار می بردند. اما این مورد به اورارتو اشاره ندارد چون به تازگی با آن دولت روابط دوستانه برقرار شده بود. و گمان نمی رود که به ماننا اشاره داشته باشد زیرا چیزی از شکست سختی که از آشوریان خورده بود (۶۶۰ پیش از میلاد) نمی گذشت. بدین سبب، به گمان قوی منظور از گوتیوم در اینجا ماد می باشد .

سنگ نگاره آشوری گل گل ملکشاهی مهران یادگاری است از پس از پیروزی آشوبانیپال بر ایلام که در راه باستانی آشور به ایلام کنده شده است. متن کتیبه چنین است:

“به آشور و خدایان ( بزرگ ) که به طرفداری شاه محبوب آنها ایستاده و چیره شده ( بر زمینهای  دشمنانش ( …) شاه جهان (…) پسر (…) آشور پدر خدایان مرا نامزد کرد برای پادشاهی در رحم مادرم (…) انلیل مرا برای تسلط بر روی زمین و مردم فرا خواند . سین و شماش با هم شگونهای مساعدی در مورد بنیاد فرمانروایی من فراهم ساختند . نبو و مردوک مرا بصیرت وسیع و فهم عمیق بخشانیدند . خدایان بزرگ از راه لطف در محفل خود مرا بر روی تخت شاهی پدرم گذاشتند . آنها تسلط بر روی زمین را به من واگذار کردند . شهر (…)

آنها بیرون رفتند (…) روی او ستایش کارهایی که من انجام داده ام . من نوشتم بر روی آن من به جای نهادم این سنگ نوشته را  برای ترغیب شاهان و پسران من در آینده باشد که امیری در میان شاهان پسران من که او را آشور و خدایان بزرگ برای تسلط بر روی زمین و مردم نامزد کند. این ستون و تحسین خدایان بزرگ را ببیند و باشد که به تدفین آن بپردازد و قربانیها بکند اما آنکه آن مجسمه را از جای آن بردارد آشور و خدایان بزرگ و آن عده که روی این ستون نام برده شدند با نظر خشم به او نگاه کند. باشد که به طرفداری او در یک برخورد سلاحها در میدان جنگ برخیزند و باشد که آنها او را راهنمایی نکنند. (…) با شد که آنها هم حکم شاهی او را براندازند و باشد که آنها نامش و تخمه اش را در زمین ضایع کنند.”

گل گل ملکشاهی

کتیبه آشوری گل گل ملکشاهی آشوربانیپال- نزدیکی شهر مهران

 

سرانجام در حدود دهه دوم قرن هفتم پیش از میلاد، پادشاهی ماد از خراج دادن به سکاها رهایی یافت اما تجربه گذشته به هوخشتره آموخته بود که برای رسیدن به پیروزی، به سپاه سازمان یافته ای نیاز است. بدین سبب، هوخشتره به سپاهی آراسته مجهز گردید. هوخشتره بیشتر سرزمین جنوب و باختر دریاچه اورمیه را نیز به تصرف خویش درآورد و گویا ایالت پیشین آشور – پارسوآ – در این زمان زیر فرمان او درآمده باشد و ماناییان، وی را بعنوان پادشاه به رسمیت شناخته باشند.

در گذشته ایلام همیشه متحد بابلیان و کلدانیانی که علیه آشور عصیان می کردند بود ولی ایلام دیگر وجود نداشت و از این رو، نبوپیلسر چشم امید به ماد دوخت که اکنون استوار و قوی گشته بود. نبوپیلسر از آغاز امر و پیش از اینکه علیه آشور اقدام کند، با هوخشتره عهدی بست و دختر او آم-ای-تیدا(آمتیس) را برای پسر خود نَبوخودونوسور، به زنی گرفت.

جنگ های داخلی آشور بیش از پیش آن دولت نظامی را ناتوان کرد و در جنگی که میان آشور از یکسو و بابل و ماد از سوی دیگر آغاز شد، دولت آشور نتوانست پایداری کند و ناچار در صدد یافتن متحدانی برآمد. یکی از آن متحدان، پادشاهی ماننا بود که به ظاهر شاهان آن، از زمان اوآلی، متفق آشور بودند. به احتمال قوی، پادشاه اورارتو نیز به طور رسمی و در ظاهر، متحد سین-شار-ایشکون بود ولی گویا در عملیات جنگی شرکت نمی جست. اما از سکاها در منابع تاریخی آن زمان نامی برده نشده است. به ظاهر شکستی که اندکی پیش از آن تاریخ توسط هوخشتره بر ایشان وارد آمده بود، بطور موقت آنان را از صحنه حوادث خارج ساخته بود. مصر نیز همچون متحد آشور وارد کارزار شد.

تا آنجا که از متن بریده بریده و تا اندازه ای ناقص تاریخ گد می توان فهمید، این بار بابلیان و مادیها اقدامات خویش را هماهنگ ساختنه بودند. لشکریان نبوپلسر و جنگاوران هوخشتره در دره دیاله به هم رسیدند و یکجا از رود رادان (آدم کنونی) در محل برخورد آن رود و دجله گذشتند و به سوی حصار نینوا حرکت کردند. از ماه سیمان تا آب (خرداد تا مرداد) سال ۶۱۲ پیش از میلاد، سه نبرد در زیر حصار پایتخت آشور رخ داد. نبرد نخست منجر به شکست آرپاکس مادی و نبرد دوم به شکست بلسیس بابلی انجامید .

سرانجام در ماه آب (مرداد) حمله به نینوا، به سبب طغیان آب – که بطور ساختگی ایجاد کردند – به احتمال حصار گلین شهر را خراب کرد، و به موفقیت انجامید. مادها و بابلیان وارد نینوا شدند و در همان روز، شاه آشور، خود را به میان شعله های آتش افکند.

اطلاعات موجود نشان می دهد که رفتار مادی ها و متحدان ایشان با آشوریان مغلوب، به مراتب ملایم تر و بهتر از روش پیشین آشوریان بوده است. تاریخ گد یادآور می شود که بزرگان بیشتر در معرض کشتار قرار گرفتند. کتسیاس می گوید که فاتحان، آثار نینوا را از روی زمین محو کردند و ثروتهای آن شهر را به اکباتان، پایتخت ماد فرستادند و به ساکنان نینوا آسیب نرساندند و آنها را در دهکده های پیرامون مسکن دادند.

هوخشتره در روز ۲۰ ایلول (شهریور) سال ۶۱۲ پیش از میلاد به ماد بازگشت و نبوپلسر در نینوا ماند .

در سال ۶۱۰ پیش از میلاد، عملیات نبوپلسر صرف برقراری آرامش ایالات اصلی آشور گشت. در ماه آبان، مادی ها به لشکریان بابل پیوستند و ارتش متحدین، به سوی حران حرکت کرد. لشکریان آشوروبالیت دوم و لشکریان مصری که از وی پشتیبانی می کردند به محض نزدیک شدن ارتش متحدین، حران را رها کردند و در آن سوی فرات به دژ کارکمیش پناه بردند. حران به آسانی تسخیر گردید و پس از آن نیروهای اصلی ماد به میهن خویش بازگشتند.

تقسیم میراث آشور میان بابل و ماد انجام گشت و کارکمیش سهم بابل شد. بدین سبب گمان می رود که مادیها در نبردهای بعدی که با مصریان درگرفت، شرکت نکردند و یا اینکه با نیروی اصلی وارد عرصه پیکار نشدند.

لشکرکشی کوتاه اما هولناک بابلی ها و ماد ها چنان ویرانگر بود که سرزمین اصلی آشور، به ویرانه ای تبدیل شد و آخرین بقایای امپراتوری ای که زمانی بزرگ و قدرتمند بود به سرعت دچار فروپاشی شد و در دهه ها و سده های پس از آن، آنچه از آن پادشاهی باقی ماند، تنها خاطره ستمگری های آن بود. نبوپیلسر در اظهار نظری به چنین واقعیتی اشاره دارد :

من سرزمین آشور را قتل عام کردم، و سرزمین دشمن را به تلی از ویرانه مبدل ساختم. آشوریان، که از روزگاران دور بر همه این اقوام حکومت کرده یوغ سنگینشان بر مردم این سرزمین [بابل] آسیب وارد ساخته بودند، پایشان را از اکد بریدم و یوغشان را برانداختم.

صفینا، نواده حزقیا، فرمانروای یهودیه ای که سناخریب او را به پرداخت خراج تحقیر آمیزی مجبور کرده بود، سنگ گورنبشته دیگری برجای گذاشته برای مردمی که بارزترین میراثشان، نفرتی ابدی به همسایگانشان بود :

خداوند قدرت خود را به ضد آشور به کار خواهد برد و پایتخت بزرک آن نینوا را ویران نموده، به بیابانی خشک مبدل خواهد کرد. آن شهر، چراگاه گوسفندان خواهد شد و انواع حیوانات وحشی در آن جای خواهند گرفت. خفاش ها و جغد ها در میان ویرانه هایش لانه می کنند و صدایشان از پنجره های خانه های متروک شنیده می شود… این شهر مستحکم که چنان در امنیت بود که به خود می گفت: “در تمام دنیا شهری مثل من وجود ندارد!” ویران شده، لانه حیوانات خواهد گردید. هر که از آنجا بگذرد، سر خود را از بهت و حیرت تکان خواهد داد.

 

منبع iranatlas
عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها