هخامنشیان از ابتدا تا پایان

دودمان هخامنشی از هخامنش تا سقوط

قبل از هر چیزی اگه خواستید مطالب جدید و مهم در مورد هخامنشیان بخونید، وارد دسته بندی هخامنشیان در تاریخ ما بشید. صدها مطلب و خبر جدید درباره حکومت عظیم هخامنشیان خواهید خوند.
  1. پادشاهی هخامنش در سالهای ۷۰۰ تا ۶۷۵ قبل از میلاد
  2. پادشاهی چیش پیش در سالهای ۶۷۵ تا ۶۴۰ قبل از میلاد
  3. پادشاهی آریارمن ۶۴۰ تا ۶۱۵ قبل از میلاد
  4. پادشاهی کورش اول ( پدر بزرگ کورش کبیر ) در سالهای ۶۴۰ تا ۶۰۰ قبل از میلاد
  5. پادشاهی ارشام شاه انشان در سالهای ۶۱۵ قبل از میلاد
  6. پادشاهی کمبوجیه اول ( پدر کورش کبیر ) در سالهای ۶۰۰ تا ۵۵۹ قبل از میلاد
  7. پادشاهی ویشتاسپ شاه
  8. پادشاهی کورش کبیر شاهنشاه بزرگ تاریخ ایران و جهان در سالهای ۵۵۹ تا ۵۲۸ قبل از میلاد
  9. پادشاهی بردیا ( بردیه ) فرزند کورش کبیر
  10. پادشاهی کمبوجیه دوم فرزند کورش کبیر در سالهای ۵۲۸ تا ۵۲۲ قبل از میلاد
  11. پادشاهی دارویوش کبیر شاهنشاه بزرگ ایران زمین در سالهای ۵۲۲ تا ۴۸۶ قبل از میلاد
  12. پادشاهی خشایارشا بزرگ فرزند داریوش کبیر در سالهای ۴۸۶ تا ۴۶۵ قبل از میلاد
  13. پادشاهی اردشیر اول ( ملقب به اردشیر دراز دست ) در سالهای ۴۶۵ تا ۴۲۴ قبل از میلاد
  14. پادشاهی داریوش دوم در سالهای ۴۲۴ تا ۴۰۴ قبل از میلاد
  15. پادشاهی اردشیر دوم در سالهای ۴۰۴ تا ۳۵۸ قبل از میلاد
  16. پادشاهی اوستان
  17. پادشاهی اردشیر سوم در سالهای ۳۵۸ تا ۳۳۸ قبل از میلاد
  18. پادشاهی ارشام
  19. پادشاهی ارشک در سالهای ۳۳۸ تا ۳۳۶ قبل از میلاد
  20. پادشاهی داریوش سوم در سالهای ۳۳۶ تا ۳۳۰ قبل از میلاد که دودمانش توسط اسکندر مقدونی در هم کوبیده شد و سلسله یونانی سلوکیان در حدود ۱۰۰ سال جایگزین پادشاهی اصیل ایرانی در ایران زمین گشت.
هخامنشیان
هخامنشیان

ماد ها

سلسله هخامنشی در ایران به دنیای غرب نخستین نمونه آنچه که تشکیل دولت و امپراطوری بود نشان داد . مقدمات تشکیل این دولت پادشاهی مقتدر توسط مادها پایه گذاری شد . مادها مردمانی بودند از نواحی شمال ایران که به زبانهای ایرانی سخن مبگفتند . مادها به گفته هرودوت به ۶ قبیله تقسیم می‌شدند: (بوسها – پارتاکنها – ستروخانها – آری سانتها – بودیها – مغها). سرزمین مادها از امیر نشین های نیمه مستقلی تحت انقیاد آشوریها تشکیل شده بود . در سال ۷۴۴ قبل از میلاد پادشاه آشور ( تیگلات پلسر ) به مادها تاخت . او از مادها ۶۰ هزار اسیر جنگی بدست آورد .

یک مادی بر دیوار کاخ خشایارشا در تخت جمشید که لباس مادی بر تن کرده‌است.
یک مادی بر دیوار کاخ خشایارشا در تخت جمشید که لباس مادی بر تن کرده‌است.

د یا ا کو 

سپس دیااکو پسر فرورتیش چنان آوازه ای در دادخوهی بدست آورد که اکثر مردمان قبیله های برای قضاوت و دادخواهی پیش او میرفتند . او دولت ماد را بنیان نهاد . مردم از این حسن عدالت خواهی او وی را به مقام پادشاهی ماد نشاندند . او در محله نخست سربازانی برای خود جمع آوری نمود و سپس اکباتان یا همدان را پایتخت خود معرفی نمود . اکباتان در گذشته های دور دارای تمدن و شهر نشینی بود ولی دیااکو همدان را شکوه و جلال تازه ای داد . هگمتانه نام دیگر همدان بود به معنای : جای اجتماع و چون طوایف مادها در گذشته پراکنده بودند و پس از اسقرار دولت مادها در آنجا جمع شده بودند و در آنجا اجتماع کرده بودند نام آنجا را به هگمتانه تغییر دادند . هگمتانه دارای ۷ دیوار یا دژ تو در تو بود و دسترسی به داخل آن به صورتی غیر ممکن در آمده بود.

این شهر در روی تپه ای در مشرق همدان قرار داشت که امروزه بدان “مصلی” می‌گویند. دیااکو در طول ۵۳ سال پادشاهی خود (۷۰۸-۶۵۵ قبل از میلاد) مجال پیدا کرد که مادها را متحد و یک شکل نماید. مادها ولایت پارس را تصرف کردند و مردم آنجا را تحت کنترل خود قرار دادند. سپس هوخشتره (سیاکزار) که مدیری قابل بود و سرداری کارآزموده به پادشاهی رسید. او دارای پیادگانی بود که به شمشیر و کمان و زوبین مجهز بودند. هوخشتره دارای سوارانی کار آزموده بود. وی سپاهیانش را برای جنگ با آشوریان که چندین بار آنان را از پای در آورده بودند و به آنان تجاوز کرده بودند آماده ساخت. او “آشوربانی پال” پادشاه آشور را شکست داد. او به آشور تاخت و نینوا را محاصره کرد. آشوربانی پال در سال ۶۲۶ قبل از میلاد درگذشت .

دیاکو در حال دستور دادن به مادها
دیااکو در حال دستور دادن به مادها

بعد از آن مادها بر بخش بزرگی از آسیای صغیر فرمانروایی کردند . نبوکدنصر (بخت النصر) پسر و جانشین “نبوپلسر” عقد اتحادی با لیدی ها منعقد کرد و با “آمی تیس” دختر هوخشتره ازدواج نمود. بعد از هوخشتره که در سال ۵۸۴ قبل از میلاد درگذشت پسرش “ایشتوویگو” بر تخت نشست و مدت مدیدی با آرامش حکومت کرد ولی در نهایت در سال ۵۵۰ قبل از میلاد سلسله اش توسط کورش هخامنشی در هم شکسته شد و سلسله و امپراطوری جدیدی به نام پارسیان و هخامنشیان را پایه گذاری نمود .

آشور بانی پال ، پادشاه آشور، با افتخار تمام کارهای خود را چنین شرح می دهد :

من آرامگاه نخستین و آخرین پادشاهانی را که از آشور و عشتر خدایان من نترسیده و پدرانم را به ستوه آورده بودند و یران و با خاک یکسان کردم و آنها را در معرض خورشید قرار دادم. استخوانهایشان را به آشور بردم. مردگانشان را دچار عذاب ساختم. آنان را از پیشکشی غذا و شراب به خدایان محروم نمودم. در مدت یک ماه و سی و پنج روز سفر، کشور عیلام را به کلی ویران کردم و بر رویشان نمک و سهیلو (نوعی گیاه خاردار) پاشیدم. خاک شوش، مدکتد، هلته مش و دیگر شهرهایشان را به توبره کشیدم و به آشور بردم] ….. [سر و صدای مردم، صدای پای گاوان و گوسفندان و فریادهای خوشحالی را از کشتزارهایشان دور ساختم. دستور دادم گورخر و غزال و انواع حیوانات وحشی و جانوران صحرایی را به میانشان رها کنند تا در آنجا مثل خانه ی خودشان زندگی کنند.

پرتره شکار شیر آشوربانی‌پال
پرتره شکار شیر آشوربانی‌پال

در لوحی دیگر چنین میگوید :

من به خدا و انسان و به مرده و به زنده نیکی کردم. چرا بیماری و بدبختی بر من چیره شد – من از فرو نشانده آتش فتنه در کشور و پایان دادن به کشمکشهای خانوادگی ناتوانم، دسیسه ها و افتضاحات پیوسته بر من فشار وارد می آورد و مایه پریشان خاطری من شده است. بیماری جان و تن پشت مرا دو تا کرده که از شدت بدبختی فریاد میزنم . روزهای خود را به پایان میرسانم. در روز خدای شهر و روز جشن من خود را بدبخت و بیچاره حس میکنم. مرگ چنگال خویش را در من فرو آورده و من را از پای در می آورد . روز و شب از بخت خود مینالم و زاری میکنم و درد میکشم. ای خدای من! بر انسان رحمت کن و چنان بخواه که اگر بی دین هم باشد نور تو را ببیند.

دیودوروس درباره کتیبه حک شده در روی قبر آشوربانی پال چنین میگوید:

“چون نیک میدانی که برای مردن زاده شده ای ! داد دل بستان و در جشنها خوش باش . در آن هنگام که بمیری دیگر هیچ خوشی نداری. چنین ست حال من. که روزی بر نینوای عظیم فرمان می راندم و اکنون جز مشتی خاک نیستم . با وجود این ? آنچه که در زندگی مایه لعنت تو بود از من است. خوراکی که خوردم و هرزه گی هایی که کردم ” ۶۲۶ قبل از میلاد (برگرفته از تاریخ تمدن ویل دورانت » مشرق زمین گهواره تمدن » آشوریان)

پارسیان و هخامنشیان

پس از آن به سال ۵۵۰ قبل از میلاد شخصی از خاندان پارسیان پرچم طغیان را برافراشت و در نتیجه برای نخستین بار در جهان امپراطوری و شاهنشاهی را پی ریزی کرد که بعدها مرزهای ایران را به چندین میلیون کیلومتر گسترش داد .

کورش کبیر 

وی کورش کبیر نام گرفت و اسطوره ایرانیان شد. وی اتحاد پارسیان را تشکیل داد و ازکوچ نشینان پارسی یک کشور متحد ساخت و در مقابل تجاوزهای متعدد قبایل مختلف و کشورهای همسایه محافظت نمود. کورش نامدار در طول چند سال ایالات زیادی را از شمال و جنوب ایران و کشورهای همسایه در غرب کشور لیدی و شهرهای یونان آسیای صغیر را تا حدود مدیترانه را جزوی از قلمرو پادشاهی خود کرد وی در سال ۵۴۹ پیش از میلاد با لقب شاه انشان در الواح ظاهر شد. در سال ۵۴۶ قبل از میلاد لقب شاه پارس را گرفت. کورش در سال ۵۴۶ قبل از میلاد از کوهها گذر کرد و خود را به آسیای صغیر رساند که در آن زمان کاری شگفت آور محسوب میشد.

نقاشی دوران کودکی کوروش اثر سباستیانو ریچی
نقاشی دوران کودکی کوروش اثر سباستیانو ریچی

او با گذشتن از دجله که در نزدیکی های نینوا بود از بین النهرین عبور کرد و با دنبال کردن دامنه کوههای شمالی بین النهرین جلگه مذبور را پشت سر نهاد . او بعد از رسیدن به “کاپادوکیه” فرستاده ای نزد “کروزوس ” شاه لیدی فرستاد که سوگند یاد کند علیه وی شورش نکند و کروزوس به کورش وفادار بماند و اگر اینچنین کند بر پادشاهی خود ابقا خواهد ماند . کروزوس آنرا رد کرد و سپس کورش مجبور به حمله بدانجا شد .

کورش هخامنشی کروزوس پادشاه لیدی را شکست داد. کورش در سالهای ۵۴۵ تا ۵۳۹ قبل از میلاد به مدت شش سال با قبایل مهاجم اطراف دریای خزر و هند سکونت داشتند در جنگ بود. پی سپس از آن شهر بلخ را تصرف کرد. سپس تا کنار رودخانه یاکسارتس (سیر دریا) پیش رفت. او بناهای مستحکمی در آنجا ساخت که تا حمله اسکندر باقی بود . سپس سکاهها را مغلوب کرد . وی در سال ۵۳۹ وارد بابل شد. بابل مهمترین شهر سیاسی و صنعتی و تجاری آن روزگار بود و کسی نتوانسته بود پا بدانجا بگذارد . او بابل را تصرف کرد و به احترام به خدایان آنان در معبد آنان در برابر خدای مردوک تاجگذاری نمود.

کوروش در حین کوهنوردی و شکار
کوروش در حین کوهنوردی و شکار

وی اعلامیه آزادی انسانها و آزادی حقوق بشر را در بابل صادر نمود. او دست “بل مردک” را لمس کرد و دین مزدایی خود را به آنان تحمیل نکرد. یهودیان را که غلامان آنجا بودند به اورشلیم و فلسطین بازگردادند و معابد ویران آنان را ترمیم کرد. سپس رسم بردگی را کلا باطل اعلام نمود و آنرا جرم دانست. سپس کلده و سوریه و فلسطین را تسخیر کرد. او در سال ۵۳۹ قبل از میلاد فرمان داد تا مسیر آب فرات را تغییر دهند و برگرداند و در نهایت پس از بینان نهادن بزرگترین شاهنشاهی تاریخ در جنگ با ماساژت کشته شد.

کمبوجیه فرزند کوروش کبیر 

کمبوجیه فرزند ارشد کورش و کاساندان بود . وی در حیات کورش در مقام پادشاه بابل با پدرش در کار اداره ملک بابل شریک بود و تردیدی نیست که در آخرین سفر جنگی کورش با ماساژت ها ? کمبوجیه به نیابت از پدر بر اریکه پادشاهی تکیه داده بود . وی پادشاهی سخت گیر و جدی بود . او با کارشکنان و مزدوران با خشونت رفتار میکرد تا عبرتی برای بازمادگان گردد تا مبادا خلل و فسادی در دربار ایران واقع شود . برای نمونه هنگامی که یکی از هفت قاضی عالی ایران به فساد و رشوه ستانی متهم شد و محاکمه شدند – کمبوجیه فرمان داد تا پوست وی را بازکنند و بر مسند قضا نهند و پسرش را که شغل پدر یافته بود حکم کرد تا برهمان مسند و بر پوست پدر نشیند و به داوری میان مردمان بپردازد .

کمبوجیه دست غارتگران و رشوه گیران را تا حدود زیادی از ایران کوتاه کرده بود . در آن هنگام بردیا برادر کوچک کمبوجیه که نویسندگان باستان وی را ” سمردیس” میخوانند در حیات پدر فرمانروای ولایات شرقی یعنی خوارزم و باکتریا و کرمانیا ( کرمان ) بود .کمبوجیه پادشاه جدید را همگان – ایرانیان و کشورهای همجوار ? به سرعت به رسمیت شناختند . وی برای خواباندن شورشهای اقوامی که به تازگی تحت الحمایه پادشاه ایران قرار گرفته بودند مدت چهار سال تلاش کرد . او در سال ۵۲۹ قبل از میلاد به صورت رسمی پادشاه ممالک گوناگون ایران شد . وی پس از سامان دادن به امور داخلی و خواباندن شورشیان اقدام به جبران عمل نکوهیده مصریان نمود .

Gambyses II.jpg

مصریان حدود ۱۲ تن از ایرانیان را در آن زمان در مصر کشته بودند و بر جنازه آنان خندیده بودند . خبر این واقعه به پادشاه رسیده بود و او که امپراطوری بزرگ منطقه به حساب می آمد در انتظار کوچکترین خطایی از کشورهای همسایه بود تا آنان را گوشمالی دهد و درس عبرتی به آنان دهد تا کشورهای دیگر به فکر تضعیف حقوق ایرانیان نیافتند . در آن زمان ” آماسیس” پادشاه مصر دید که طوفان کمبوجیه در راه است و پادشاه ایران قصد لشگر کشی به مصر را کرده است . سقوط لیدی و بابل توسط امپراطوری ایران او را نگران کرده بود . به همین خاطر تلاش برای مقابله را آغاز کرد . پادشاه مصر که در آن زمان با شورشهای داخلی و نارضایتی مردم روبرو بود نتوانست که همه هم و غم خود را معطوف ایران کند . به همین دلیل با جزایر یونانی و بویژه “پولوکراتس” جبار جزیره “ساموس” متحد و پیمان همکاری بست . کموجیه راه مصر را آغاز کرد . او در مراحل نخستین راه – به غزه رسید . در آنجا “فاتس” پادشاه “هالیکارناسوس” به لشگر ایران پیوست . وی با کموبچیه پیمان بست که تمام آب و شترهای ارتش ایران را مهیا سازند . کمبوجیه به راحتی از بیابانهای که از فلسطین تا مصر ادامه داشت عبور کرد .

دیدار کمبوجیه و پسامتیخ سوم آخرین فرعون دودمان بیست و ششم مصر
دیدار کمبوجیه و پسامتیخ سوم آخرین فرعون دودمان بیست و ششم مصر

سپاهیان مصر در سال ۵۲۵ قبل از میلاد در نبردی در نزدیکی “پلوزیوم” شکست خوردند و بجای دفاع فرار نمودند . سپس کمبوجیه با لشگرش از دروازه های “ممفیس” عبور کرد و مصر را به تصرف در آورد . در آن هنگام عده ای از ارتش ایران دست به نابودی شهر و معابد مصریان زدند که کمبوجیه به سرعت مانع آنان گشت و دستور بازسازی همه ویرانیها و معابد را صادر نمود . بعد از آن کمبوجیه در سال ۵۲۴ قبل از میلاد پنجاه هزار تن از سپاه خود را راهی “واحه آمون” کرد که با اندوه فراوان در میان راه سیاهیانش ( شاید به علت طوفان شن در تبس ) گم شدند و هرگز اثری از آنان یافت نشد . که بعدها “واحه آمون” به زیر مرزهای ایران در آمد . کمبوجیه در سال ۵۲۲ قبل از میلاد مصر را ترک گفت که در راه بازگشت به وطن خبر دادن فردی مغ به نام” گئومات” دعوی پادشاهی ایران کرده است و خود را بردیا فرزند کورش نامیده است . “گئومات” یا بردیای دروغین آتشکده های ایرانیان را ویران نمود و دست به کشتار فجیحی زد که با شندین این اخبار کمبوجیه به گفته بعضی مورخین یا خودکشی کرده است یا وی را کشته اند .

داریوش کبیر 

سپس داریوش بزرگ بر تخت پادشاهی جلوس کرد . در زمان داریوش ایالت های زیادی بر علیه دولت قیام کرده بودند و کشورهای تحت کنترل ایران سر به شورش بر آورده بودند . دارویش بار دیگر مجبور به فتح امپراطوری هخامشیان شد . داریوش در مرحله اول ولایت عیلام را در جای خود نشاند و “آترینا” پادشاه آنان را دستگیر نمود . سپس بابل شورش کرد و “نیدین توبل” خود را نبوکدنصر سوم نامید و دعوی پادشاهی کرد . داریوش سپاهی به بابل روانه کرد که خود در راس ارتش قرار داشت . پس از جنگ شدید آنان را شکست داد و آرامش را در شهر برقرار نمود .

بعد از آن شوش بنای ناسازکاری و آشوب را نواخت و داریوش با سپاهی روانه آنجا شد و آنان را ساکت کرد. سپس ارمنستان شورش کرد . داریوش سرداری به نام “دادارشیش” را مامور خواباندن شورش کرد ولی وی موفق نشد . سپس سردار دیگری به نام “والائومیسا” را مامور برقراری آرامش در آنجا نمود ولی باز موفق نشدند . در نهایت با لشگری که داریوش روانه ارمنستان نمود آنان را مغلوب ساخت . سپس مردم “ساگارتی” شورش کردند . بعد از آن پارت ها و هیرکانی ها . سپس بردیای دروغین خود را فرزند کوروش خواند و خواهان سلطنت شد .

سپس بابل به تحریک “آرخای ارمنی” بنای شورش را گذاشت . در نهایت وی بعد از هفت سال پیکار برای برقراری آرامش در سرزمینهای ایران و خواباندن ۱۹ شورش بر علیه پادشاهی ایران موفق به پیروزی شد و همه را در جای خود نشاند . او بار دیگر امپراطوری بزرگی که کورش بنا کرده بود و کمبوجیه با فتح مصر آنرا گسترش داده بود را حفظ نمود . وی سیستم لشگری و کشوری را در ایران بنا نهاد و اداره کشور را بر دست “ساتراپها” سپرد . سپس برای شهر شهربان برگزید و در کنار آنان یک سردار و یک دبیر قرار داد تا مبادا بنای شورش گذارند .

نقش‌برجستهٔ داریوش بزرگ در تخت جمشید.
نقش‌برجستهٔ داریوش بزرگ در تخت جمشید.

او چاپارخانه ها را در ایران پایه گذاری کرد . داریوش راهی موسوم به راهی شاهی میان سارد و شوش ایجاد میکند که حدود ۲۴۰۰ کیلومتر طول داشته است . پیمودن این راه به صورت پیاده سه ماه به طول می انجامید . این راه در نینوا در محل موصل کنونی از دجله می گذشته و پس از آنکه نظیر جاده کنونی موصل به بغداد ? مسافتی را در امتداد دجله پیش می رفت سرانجام در ولایت سوزیانا به پاتخت می رسید . اوکانالی را بنا نهاد که بعدها به کانال سوئز لقب گرفت ( به طول ۱۶۱ کیلومتر ) . او چندین سد در ایران و هند و کشورهای منطقه برای جبران آب در روزهای قحطی بنا نهاد . وی در سالهای پایانی عمر- کشورهای زیر را در مرزهای جغرافیایی ایران قرار داد و بر تمام آنان پادشاهانی مقرر فرمود و خود با سمت شاه شاهان ( شاهنشاه ) بر آنان پادشاهی نمود : ماد – خوزستان – پارت – هرات – بلخ – سغد – خوارزم – زرنگ – رخج – ث ت گوش – گندار – هند – سکائیهای هوم نوش – سکائیهای تیز خود – بابل – آشور – عربستان – مصر – ارمنستان – کپد و کیه – سارد – یونان – سکائیهای ماورای دریا – سکودر – یونانیهای سپر روی سر – لیبیها – حبشیها – اهالی مک – کارائیها . خصویات اخلاقی این شاهنشاه طبق کتیبه های بدست آمده به شرح زیر بوده است .

طرحی از داریوش
طرحی از داریوش

وی در آرامگاه جاودانه خود در نقش رستم با الهام از فرهنگ غنی ایرانی و تعالیم زرتشت چنین میگوید :

خدای بزرگ است اهورامزدا . که این جهان را بیافرید . که خرد و نیروی کوشش را بر من ارزانی داست . به خواست و نیروی اهورامزدا شاهم و فرمانهای او را اجرا میکنم این چنین : دوستدار و پیرو راستی هستم و بدی را دشمنم . خواهان داد و عدل هستم . نه می خواهم که از سوی توانایی به ناتوانی ستم شود و نه میخواهم که ناتوانی به توانایی بد کند . آنچه موافق راستی است میل من است و آنچه خلاف راستی است به شدت با آن مخالفم . خویم را در حد اعتدال نگه میدارم و چون خشم بر مرا فرا گیرد با اراده بر آن چیره میشوم تا مبادا ناروایی روی دهد . هوس اسیر دام من است و بر آن سخت حکومت میکنم . آنرا که نیکی کند مطابق نیکی اش پاداش میدهم . آنکه بد کند به کیفرش میرسانم . به هیچ وجه مایل نیستم که زیان و بد کرده شود و چون کسی مرتکب بدی شد به هیچ وجه مایل نیستم که بی کیفر بماند . هرگاه مردی بر علیه کسی ادعا کند تا مورد دادرسی واقع نشود بر او حکمی روا نمی کنم . از آنانی خوشوقت و خشنود هستم که با تمام نیرو و قدرتشان در راه نیکی بکوشند این چنین است رفتار و کردار من و این است آنچه که من می کنم :در میدان نبرد رزم آرایی چیره هستم . در پیکارگاه دستانم میجنگند . چشم و هوش نیز بکار است . آنانی که فرمانبرند میبینم و آنانی که خلافی کنند کارشان بر من پوشیده نیست . در میدان پیکار به چالاکی میجنگم . از نیروی دستان و پاهایم به خوبی بهره مند هستم . سوار کاری زبده و چالاکم کمانکشی ورزیده هستم . چه به هنگام نبرد پیاده و چه سواره . نیزه گزاری چرب دست هستم . این و هنرهای دیگر را اهورا مزدا بر من بخشود . اهورامزدا یاری ام کرد و نیروهایم را به نیکی هدایت کرد . ای مرد که این را میخوانی . نیک آگاه باش که داریوش چگونه شاهی است . چه هنراها و نیروهایی دارد . این برای تو ناراست نباشد . آنچه را که گفتم عمل کن و اقدامات و جنگهای بسیاری برای سربلندی ایران زمین که گفتن آن باعث خستگی میشود .

خشایارشاه بزرگ( خشیارشا ) فرزند داریوش کبیر 

داریوش اندکی پیش از مرگ خشایار را ولیعهد خود معرفی نمود . یونانیان وی را ( اکسرکسس) نامیدند . خشایار مادرش آتوسا ( دختر کورش ) و پدرش داریوش بود . وی در سن ۳۴ سالگی بر تخت پادشاهی ایران و چندین کشور منطقه جلوس کرد . وی بلند قامت ، بزرگ منش ،درای ریشی بلند اما تند خو و جدی بود . وی بعد از پدرش بر تخت امپراطوری بزرگی نشست که تا ان زمان سابقه نداشت . وی همچنان مصمم بود که راه نیاکان خود را ادامه دهد . به همین دلیل برای گوشمالی دادن به یونانیان ( زیرا یونانیان لیدی که جزوی از ایران محسوب میشد را به آتش کشیده بودند ) لشگری بزرگ راهی یونان کرد . یونانیان از قوانین بین کشورهای آن روزگار عدول کرده بودند و مرتکب گناهی بزرگ شده بودند .

طرح برجسته خشایارشا در نقش رستم
طرح برجسته خشایارشا در نقش رستم

از طرفی دیگر یونانیان داریوش را در دو جنگ شکست داده بودند و خشایار به جبران این موارد راهی یونان شد و بعد از جنگهای که در همین وبلاگ آمده است آنان را بکلی شکست داد و یونان به زیر مرزهای ایران در آمد . وی با این کار بزرگترین امپراطوری بشریت در آن زمان را برای پادشاهان آینده ایران بجای گذاشت . خشایارشا در تابستان ۴۶۵ قبل از میلاد توسط “خواجه اسپامیتریس” که وی را “میترادات” نیز گفته اند همراه با پسرش داریوش به قتل رسیدند . در قتل خشایار و داریوش درباریان پادشاه هم سهیم بودند . هفت ماه پس از آن “اردوان” فرمانده نگهبانان پادشاه که در قتل خشایار دست داشت کوشید تا اردشیر فرزند دیگر خشایار را نیز به قتل برساند . اما این توطئه ناکام ماند و اردشیر بر تخت پادشاهی نشست .

اردشیر اول معروف به دراز دست 

اردشیر که یونانیان وی را “آرناکسرکسس” میخواندند دارای دستان درازی بود . او مدت ۴۱ سال بر تخت پادشاهی ایران نشست . ولی برادراش با کمک باختری ها به شورش علیه او برخواست و دعوی سلطنت کرد . اردشیردر سال ۴۶۲ قبل از میلاد در دو جنگ وی را سرکوب کرد و در جای خود نشاند و پس از آن هیچ خبری از برادرش نشد . پس از آن در مصر شورشهای انجام گرفت که ایالتها را سخت تهدید میکرد . فرمانده این شورشها ” ایناروس” پسر “پسامتیکوس” فرمانروای “لیبیاسر” بود . او پادگان ارتش ایران را در مصر( دژ سفید ) محاصره نمود .

در همین حین کشتی های آتن از قبرس علیه ایران و به جهت یاری رساندن به شورشیان مصری راهی مصر شدند و وارد شورشها علیه ایران شدند . در این هنگام مکابیز شهربان سوریه که ایرانی بود جهت سرکوب شورشها برخواست و در سال ۴۵۵ قبل از میلاد اکثر مصر را آرام کرد به جز نواحی اطراف “مصب نیل” . پس از آن معاهده ای جهت صلح بین ایران و یونان بسته شد که به نام معاهده “سیمون” نام گرفت . در نهایت اردشیر در مارس ۴۲۴ قبل از میلاد درگذشت و پس از وی فرزندش خشایار دوم بر تخت پادشاهی ایران جلوس کرد ولی پادشاهی وی ۴۵ روز بیشتر به طول نیانجامید و وی توسط “سغدیان” و توطئه آنان به قتل رسید .

آرامگاه اردشیر یکم در نقش رستم.
آرامگاه اردشیر یکم در نقش رستم.

بعد از وی داریوش دوم بر تخت نشست . که در زمان وی شورشهای بسیاری صورت گرفت که همه آنان توسط وی آرام شد . در این هنگام یونانیان که از داخل مشغول اغتشاشات مختلفی بودند و نمی توانستند در جنگهای خارجی از خود دفاع کند مجبور به دادن باجهایی به ایران شدند تا ایران آنان را در مقابل تجاوزهای خارجیان محفوظ دارد .

فردوسی بزرگ درباره بنا نهادن کاخهای پرسپولیس ( تخت جمشید ) اینچنین میگوید :

بفر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه بدو گوهر اندر نشاخت

که چون خواستی دیو برداشتی زهامون بگردون برافراشتی

چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت اوی شگفتی فرومانده از بخت اوی

به جمشید بر گوهر افشاندند مر آنروز را روز نو خواندند.

تمیستوکلس در برابر اردشیر یکم (هخامنشی)
تمیستوکلس در برابر اردشیر یکم (هخامنشی)

اخلاق و اداب ایرانیان در عصر هخامنشی

هرودوت مورخ یوانانی که در سده پنجم قبل از میلاد می زیسته و با چند تن از شاهان هخامنشی همزمان بوده است. دراین زمینه چنین می نویسدایرانیان به فرزندان خود از پنج سالگی تا بیست سالگی آداب نیکوی زرتشتی و بویژه سواری تیراندازی و راستگویی می آموختند. آنها دروغ گویی را بدترین عیب می دانستند. و برای آنکه ناگریز به انجام این کار زشت نشوند حتی از وام خواستن نیز خودداری می کردند، چرا که ممکن بود وامدار به جهتی ناگزیر به دروغگویی شود.

آنان از آداب دهان افکندن در آب و در رهگذرها و در نزد دیگران اباء داشتند و آن را امری بسیار نکوهیده می پنداشتند . در آب روان دست و رو نمی شستند و آنرا به ناپاکی نمی آلودند. ایرانیان کهن فرزندان خود را از دوران کودکی به ورزش هایی مانند دویدن، تحمل سرما و گرما،‌بکار بردن سلاح های گوناگون، سواری و ارابه رانی عادت میدادند و بزرگترین صفات آنان مردانگی، رشادت ودلاوری بود. از دیگر ویژگیهای ایرانیان محترم داشتن همسایه بود، به کسانی که در راه نگهداری میهن و حفظ کشور خدماتی عرضه داشته بودند، پاداش های بزرگ می دادند.

اخلاق و اداب ایرانیان در عصر هخامنشی
اخلاق و اداب ایرانیان در عصر هخامنشی

از رشوه گیری ،‌ دزدی و تصرف در مال دیگران خودداری می کردند. از پرخوارگی و شکم پرستی پرهیز داشتند. به هنگام راه رفتن چیزی نمی خوردند. و شکار را به اعتبار جنبه ورزشی آن دوست داشتند. دستورات زرتشت در زندگی ایرانیان آن زمان جنبه عملی پیدا کرده بود و همین مساله مهم سبب برجسته تر شدن ویژگی های اخلاقی آنان نسبت به اقوام دیگر می شد.

سقوط هخامنشیان 

این سلسله با حمله اسکندر مقدونی در زمان داریوش سوم در هم کوبیده شد . اسکندر جوانی ۲۲ ساله بود که رویای پادشاهی بر امپراطوری ایران را در سر میپروراند . اسکندر در سال ۳۳۴ قبل از میلاد بر کشتی نشست از داردانل عبور کرد . او اروپا را پشت سر گذاشت . مصر در آن زمان که جزوی از ایران محسوب میشد توسط اسکندر تصرف شد . داریوش سوم که دارای منابع بیکران و قدرت زیادی بود و خزائنش مملو از ثروت بود نتوانست از هیچکدام از آنان استفاده کند و اسکندر با شگفتی تمام مصر را گرفت .

نبرد ایسوس (۳۳۳ پ. م) اولین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم. داریوش و اسکندر در نزدیکی شهر ایسوس با یکدیگر رو به رو شدند.
نبرد ایسوس (۳۳۳ پ. م) اولین نبرد مستقیم اسکندر است با سپاه داریوش سوم. داریوش و اسکندر در نزدیکی شهر ایسوس با یکدیگر رو به رو شدند.

داریوش درخواست صلح داد ولی اسکندر نپذیرفت و وارد پرسپولیس شد و به گفته های تاریخ شناسان از مستی زیاد – پایتخت ایران را که تا آن زمان آنچنان زیبایی کسی به خود ندیده بود در سال ۳۳۰قبل از میلاد به آتش کشید و بعدها از این اقدام نادم آمد . از آنجایی که داریوش پسری نداشت اسکندر از این فرصت استفاده نمود و خود را پادشاه جدید ایران معرفی کرد . سپس دختر پادشاه را به همسری برگزید و بر تخت سلطنت ایران جلوس کرد و بعدها سلسله ای کاملا یونانی بر ایران تحمیل کرد که سلوکیان نام گرفت .

کتیبه هایی که در تخت جمشید به سه زبان آرامی ، ایلامی و فرس باستان نوشته شده است بیانگر این هستند که ایرانیان به فن ترجمه آگاهی داشتند. در کاخ مرکزی تخت جمشید بر روی زمین دایره ای دیده می شود که این دایره درست در زیر سوراخ سقف قرار داشته است. درست در موقع تحویل سال در نوروز و اولین روز پاییز خورشید به صورت عمودی از این روزنه به درون می تابید. این خود بیانگر این است که ایرانیان با علم نجوم آشنایی داشتند.

منابع:

ژان کونت نو : رئیس افتخاری موزه آثار عتیقه شرق و اسلام در موزه لوور فرانسه

ایران و تمدن ایرانی : کلمان هوار – خاورشناس مشهور فرانسوی

آندره دوپن سومر : استاد دانشکده ادبیات پاریس

تاریخ تمدن ویل دورانت > مشرق زمین گهواره تمدن

تصاویر

مرگ سارداناپالوس (آشوربانی‌پال)، سال ۱۸۲۷م. اثر فردیناند ویکتور اوژن دولاکروا، نقاش فرانسوی
مرگ سارداناپالوس (آشوربانی‌پال)، سال ۱۸۲۷م. اثر فردیناند ویکتور اوژن دولاکروا، نقاش فرانسوی
موزهٔ لوور، نگهبانان آشور بانیپال
موزهٔ لوور، نگهبانان آشور بانیپال
در این سند از آشوربانیپال، ویران‌سازی شوش در سال ۶۴۷ پ.م. شرح داده‌شده‌است.
در این سند از آشوربانیپال، ویران‌سازی شوش در سال ۶۴۷ پ.م. شرح داده‌شده‌است.

آشوربانی‌پال بر پشت اسب
آشوربانی‌پال بر پشت اسب
آشوربانی‌پال به‌عنوان کاهن اعظم
آشوربانی‌پال به‌عنوان کاهن اعظم
نقش‌برجستهٔ اردشیر یکم در نقش رستم
نقش‌برجستهٔ اردشیر یکم در نقش رستم
نگاره ای پندارین از خشایارشا
نگاره ای پندارین از خشایارشا
سنگ‌نبشتهٔ سه زبانهٔ خشایارشا
سنگ‌نبشتهٔ سه زبانهٔ خشایارشا
آرام‌گاه خشایارشا، نقش رستم.
آرام‌گاه خشایارشا، نقش رستم.
سنگ‌نگارهٔ خشایارشا در پارسه
سنگ‌نگارهٔ خشایارشا در پارسه
مجسمه ی کوروش در هامبورگ آلمان
مجسمه ی کوروش در هامبورگ آلمان
سرستون گاو دوسر کاخ آپادانا شوش، کاخ داریوش بزرگ
سرستون گاو دوسر کاخ آپادانا شوش، کاخ داریوش بزرگ

ویدئوی معرفی هخامنشیان

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
34 نظرات
  1. Ehsan chelebi می گوید

    hamash ye dorogheh.

    1. امیرخان می گوید

      انسان جاهل و بیمخفی چون شما چشم دیدن حقیقت را ندارید!…شما دروغ هستید نه اینان!

    2. یلدا می گوید

      لابد بناهایی به بزرگی پاسارگاد و تخت جمشید را هم تکذیب می کنید!

    3. کوروش می گوید

      حتما اینایی که این حرف هارو می‌زنند خون و نژاد غیرت ایرانی ندارند

    4. طاها می گوید

      چی رو تکذیب میکنی؟؟
      برو تخت جمشید و پاسارگادو ی نگا بنداز

      1. پاسخ می گوید

        آره برو با دیدن ۴ تا ستون خرابه ات خوش باش

  2. صنم می گوید

    سلام
    یک موضوعی ذهن مرا مشغول کرده می خواستم دور از هر تعصبی بدونم که آیا تمام حرفهایی که در مورد دورا ن طلایی هخامنشیان گفته می شوم،تمام حرف هایی که در مورد فرهنگ و تمدن ما ایرانیان گفته می شود صحت دارد ؟
    اگر جواب مثبت است پس چگونه به یکباره تمام اون فرهنگ و تمدن نابود می شود!!!
    وما الان تمام افتخاراتمان به گذشته با شکوهمان است و الان چیزی از آن فرهنگ و تمدن باقی نمانده است.

    1. Hadi 30214 می گوید

      بیکباره که نبوده،،ایران بارها مورد هجوم بیگانگان بوده ودوباره تونسته فرهنگ تمدن خودشو حفظ کنه،،ما شاید ۱۰۰%فرهنگ وتمدن ایران باستان را حفظ نکرده باشیم ولی چیزی هم کم نگذاشتیم ونداریم،،،اگه اهل تاریخ باشین خیلی از کشور ها بودن که بعد از حمله بیگانگان بکلی زبان وفرهنگشون تغییر کرده،،نمونش مصر الان با مصر باستان به کلی متفاوته،،تخصص ندارم ولی به اعتقاد من این تفکر که ما نمیتونیم به خوبی ایران باستان باشیم هجمه فرهنگیه که غربی ها از زمان صفویه شروع کردن ناموفق بوده تا تونستن زمان قاجار به خورد مردم بدن،،اگر ممارست غربی هارو داشتیم الان زبان دوم جهان فارسی بود،مثل ایران باستان،اینو از ما گرفتن با کار کردن روی باور های مردم،،با استفاده از قانون الینه،،الان دیگه بیگانگان با ما نمیجنگن خودمون با خودمون میجنگیم،،شدیم دو جناح یک جناح ملی گرای افراطی،یک جناح مذهب گرای افراطی،،فرهنگ وتمدن غنی ما به چشم نمیاد وگرنه وجود داره،،،نوع دوستی و..ایرانیا زبان زده،،بهترین نوابغ جهان ایرانی هستن،،بیگانه ای به کشور چشم تمع داشته باشن،جناح های مخالف هم پیمان میشن و جلوی بیگانه ها می ایستن،،انگار نه انگار تا دیروز اختلاف داشتن،،پس به چشم نمیاد،،ولی وجود داره،غیرت ایرانی رو هیچ کس نداره

  3. عبدالنبی می گوید

    باسلام
    نوشته های شما کاملابا انچه که واقعا اتفاق افتاد اخلاف دارد ،
    کوروش بنیانگذار سلسه هخامنشی بود واولین پادشاه هخامنشی ، واسم سلسه اش را براساس اسم پدربززگش نامگذاری کزد
    همچنین کسیکه شما از او به عنوان کوروش کبیر یاد میکنید یک سردار درزمان گشتاسب بود که دستور به کشتن یکی از والیان داشت که بعد از کشتن او نیز والی انجا شد
    اگر شما توجه کرده باشید هیچکس از کوروش یادی نمیکند
    نه درشاهنامه ونه هیچ تاریخ یا شعری اسمی ازش نیست
    بهتون ادرس میدم برید مطالعه کنید
    تاریخ طبری ،
    تاریخ ابن مسکویه
    تاریخ ایران باستان از میرخواند

    1. کیانوش مورخ می گوید

      پس خارجی ها الکی به کوروش می گن شاه شاهان king of kings

    2. هادی می گوید

      دوست عزیز واجب دونستم‌جواب بدم. اول اینکه شما چگونه گشتاسپ رو همدوره کوروش کردید . دوم اینکه کوروش بزرگ نه کبیر. سوم اینکه بهترین تاریخی که ازکوروش برجای مانده ازنوشته های کتزیاس و گزنفون هست نه شخصی مثل طبری که حداقل هزار وصد سال بعد کوروش تاریخ نگاری کرده.شما درشاهنامه مطالعه کن نزدیکترین شخص به شخصیت کوروش کیخسرو هستش. یونانیان درکتیبه های خودون کوروش رو کوروس
      خطاب کردن. پس لطفا یکم با اطلاعات صحبت کنید.

    3. ایرانی می گوید

      سلام.تاریخ گزنفون ،هردوت ،پیرنیا و منابع دروه ماد و هخامنشی رو مطالعه کنید

  4. سحر می گوید

    از اینکه این اطلاعات رو برای ما میگذارید بسیار متشکرم .
    فقط نمیدانم واقعا خون اریایی در ما مانده یا نه ، و چرا این فرهنگ به این زیبایی خودمان رو رفته رفته فراموش میکنیم و به فرهنگ کسانی رویی میاوریم که زمانی که پارسیان یکی از بهترین ها در علم بودند ، معتقد بودند شپش مقدس است و پر از خرافه بودند . الان متاستفانه با کلاسی یعنی مثل غربی ها بودن.

    1. جعفر می گوید

      نژاد امارد ها : هرودوت میگوید آمارد(مرد) نام یکی از ده تا پانزده قبیله پارسی هست . همچنین گفته میشود آماردها با داهه ها هم زبان و هم نژاد بوده اند ،ادوین نوریس مردم‌شناس و زبان‌شناس بریتانیایی آماردها را با داهیک ها مربوط دانسته و این تیره‌ها را مردمی می‌داند که از یک ریشه و اساس بوده و به زبان‌های شبیه به هم گویش می‌کردند (البته داهه ها یا داهیک ها یا همان تاجیک های امروزی هم به گفته هرودوت جزو قبایل پارسی بوده اند) همچنین در کتاب تاریخ طبرستان به نقل از یک منبع میگوید کنستانتین پادشاه روم ۱۲۰۰۰ از مردی های جنوب خزر را که از نژاد ایرانی و مردمی جنگجو بودند برای نبرد فرستاد…………………. لباس امارد ها : امارد ها سرتا پا سیاه می‌پوشیدند و مو های بلند داشتند احتمالا به انها کاسپی( کاس :کبود و پی:پوشش یا لباس) به معنی سیاه پوش هم میگفتند . در کتاب تاریخ پارس میگوید مردی ها زیبا چهره هستند که از فرمانده محافظت میکنند(مردی های جنوب خزر پس از شنیدن آوازه کوروش با کوروش متحد شدند و در نبرد علیه ماد ها با کوروش همکاری کردند)…………………………. آماردها : انها از امل (رویان) تا رودبار در شمال و از نواحی غرب فارس تا شوش در جنوب و همچنین در اطراف آمودریا و مرو در آسیای میانه بودند ……….اسکندر در نبرد با مردی ها تلفات زیادی داشت و با آنکه مردی ها از حمله یونانی ها غافلگیر شده بودند و از صلح اسکندر با تپور ها بی اطلاع بودند اما همزمان با عقب نشینی مردی ها، سربازان اسکندر از باران تیر های مردی ها در امان نبودند، آنها همچنین اسب اسکندر به نام بوسیفال را به غنیمت گرفتند و این موضوع اسکندر را بیشتر عصبانی کرد و اسکندر تهدید کرد که اگر اسب او را آزاد نکنند تمام درختان جنگل را نابود می‌کند بنابراین مردی ها برای جلوگیری از نابودی جنگل اسب او را رها کردند اما جنگ ادامه یافت تا انکه سرانجام اسکندر با مردی ها مصالحه کرد.
      نژاد تپور ها : بطلمیوس (۱۹۰۰سال پیش) می گوید تپور ها ایرانی نژاد و از طوایف سکاها هستند{همه سکاها قبایلی آریایی نژاد بودند که به زبان‌های ایرانی شمال غربی یا شمال شرقی صحبت می کردند زبان آسی های قفقاز یک زبان بازمانده و زنده سکایی است که یک زبان هندواروپایی هست و با زبانهای ایرانی مثل پارسی باستان ، پشتو ، پامیری ، و همچنین با گویش سیستانی 《و همچنین احتمالا با گویش طبری》 نزدیکی دارد }… ……….تپور به معنی تَبَر هست که با ان درخت را قطع میکرده اند زیرا سرزمین تپور ها جنگلی بوده است و در ایران به تپور ها تَبَری میگفتند و بعید نیست تَبَر یکی از صادرات تپور ها به جاهای دیگر بوده است هرچند انها کمانداران خوبی هم داشتند(و شاید معانی دیگر)………..پیشینه : به گفته آریان(۱۹۰۰ سال پیش) تپور ها از دوره هخامنشیان در طبرستان(مازندران) وهیرکانی (گرگان)ساکن بودند همچنین کوینت کورس (مورخ رومی ۱۹۰۰سال پیش) می گوید فرمانده تپور ها به نام فرادات (پیش داد) به همراه ۱۰۰۰ کماندار تپوری در جنگ گوگمل و در کنار داریوش سوم هخامنشی بود(هر چند شاید هم از هفت هزار سال پیش آریایی ها (شامل تپوری و ماد و گیل و پارسی و…)در ایران ساکن بوده اند)…………گستره پراکندگی تپوری ها : تپور ها به گفته جغرافیدانان چون بطلمیوس، استرابون، آریان و… در آسیای میانه ، در کوه های ماد در کنار رود چَرینداس ، در بخشی از پارت (بین گرگان و هرات) و همچنین در جنوب خزر در تپورستان( مازندران) ……………استرابون (۲۰۰۰سال پیش)میگوید تپور ها بین هیرکانی (گرگان) و هرات ساکن بودند اما در زمان اشکانیان فرهاد یکم نیز گروه های دیگری از تپور ها را از پارت به مازندران(به جای بعضی از امارد ها) مهاجرت داد《 البته باید توجه داشت که بنا به گفته آریان از زمان سلسله هخامنشی تپور ها در مازندران زندگی میکردند اما در زمان اشکانیان تنها گروه های دیگری از تپور ها به مازندران مهاجرت کرده اند که جای بعضی از آمرد ها را گرفته اند هر چند که دیگر آمرد ها همچنان در مازندران باقی مانده اند…………………….. داهه ها یا داهیک ها: داهیک ها همان اجداد تاجیک های امروزی هستند (زیرا به مرور زمان د به ت و همچنین ه به ج تبدیل شده است) و داهیک=تاجیک هست البته از انها به نام های دیگری چون داهه ها و دهه ها و دایی و دائی یاد شده است اما نباید انها را با دان ها و دانی ها یا دانو ها اشتباه گرفت که دانو با داهه ها تفاوت دارند ، قبایل ایرانی دیگر نیز 《 مانند هخامنشی ها یا قبیله پاسارگاد》 داهه ها را دایی 《و شاید هم احتمالا تاجی》 می نامیدند …………………. آریان مورخ یونانی (۱۹۰۰سال پیش) میگوید اشکانیان(داهیک ها و پارتی ها) از فرزندان اردشیر هخامنشی(ارتخشتر) هستند و از آنجا که منظور آریان از اشکانیان ، بنیان گذاران سلسله اشکانیان یعنی داهیک ها بوده است پس از نظر آریان داهیک ها یا دودمان اشکانی از نسل هخامنشان یا حداقل از نژاد پارسی بوده اند و از آنجا که خود اشکانیان نیز خود را از نسل هخامنشیان و اینگونه خود را از نژاد پارسی می دانستند که هم سو با نظر همه مورخان کهن و معتبر 《مثل هرودوت(پدر علم تاریخ) ، آریان و….》هست پس این سخن اشکانی ها که پارسی هستند دروغ یا جعل انساب نیست (هرچند که در تاریخ بعضی دودمان های دیگر در تاریخ دروغ و جعل انساب هم دیده می شود اما این مورد برای اشکانی ها اتفاق نیفتاده است》……………..هرودوت نیز داهه ها را یکی از طوایف پارسی میداند و میگوید اما زبان داهه های پارسی ترکیبی از زبان ماد ها و سکا ها هست 《 زیرا داهیک های پارسی در کنار ماد ها و سکاها زندگی میکردند پس زبان انها تحت تاثیر همسایگانشان قرار گرفته است 》البته امروزه تاجیک ها(داهیک ها) فارسی زبان هستند《زبان ماد ها و پارس ها و حتی سکاها شبیه یکدیگر بوده است به طوری که مادی ها و پارسی ها شبیه لهجه های یک زبان و سکایی نسبت به آنها شبیه یک گویش از همان زبان بوده است ، داریوش میگوید زبانی که او حرف میزند (زبان پارسی) همان زبان آریایی هست》……………….استرابون میگوید داهی ها (تاجی ها) در خوارزم زندگی میکردند و سپس به گرگان آمدند و در آنجا ساکن شدند اما در جای دیگر میگوید بین دروپیک ها (دربیک ها) و هیرکانیه(گرگان) ساکن هستند《دربیک ها یا دروپیک ها در آسیای میانه ،گیلان ، جرجان یا گرگان ، در کنار داهه ها و همچنین در پارس زندگی میکردند》نکته مهم آن هست که به گفته کتزیاس نیز هیرکانیه محل سکونت دربیک ها بوده است و اگر تناقض های سخنان استرابون《یک: داهی ها بین دربیک ها و هیرکانی هستند ، دو:داهی ها در هیرکانی یا گرگان هستند 》و سخن کتزیاس 《 دروپیک ها در گرگان (هیرکانی)هستند》را در نظر بگیریم میفهمیم که منظور استرابون این بوده است که داهه ها در بین مردم دروپیک و در سرزمین هیرکانیه زندگی می کنند و از این جا مشخص می شود که شاید آنچه که به نام هیرکانی ها می شناسیم در واقع همان دروپیک ها هستند و شاید دروپیک ها همان هیرکانی ها(گرگانی ها) هستند به عبارت دیگر دروپیک های پارسی در سرزمینی به نام هیرکانی زندگی میکردند و هیرکان نام مکان زندگی دروپیک ها بوده است که دروپیک به معنی آشیانه عقاب هست همچنین هیرکان هم به معنی عقاب ها یا خانه عقاب ها هست (هیر یا همان ایر یا آر= عقاب ، کان یا گان یا خان یا هان= خانه یا علامت جمع ) اما به طور کلی داهه ها بین رود جیحون تا دریای خزر شامل ترکمنستان و تاجیکستان و ….ساکن بودند و احتمالا عده ای از داهه ها نیز در گرگان بوده اند اما دروپیک ها علاوه بر هیرکانی (گرگان) همچنین در گیلان اطراف غار درفک و همچنین کوه دُرفَک (دُرفَک=دُلفَک یا دالفَک یا دَلفَک یا دِلفَک یا دَلَفک یا ….)《دُرفک به معنی آشیانه عقاب هست که از نام قبیله درو(دُر)پیک(فک)یا دروپیک پارسی به معنای آشیانه عقاب گرفته شده است》《همچنین هیرکان نیز به معنی عقاب ها یا خانه عقاب هست زیرا از هیر (هیر یا ایر یا آر در زبان سنسکریت= عقاب ) + کان (کان یا خان یا گان یا هان در زبان سنسکریت= خانه یا علامت جمع ) هست》که همچنین احتمالا در آسیای میانه و پارس ساکن بودند ، کتزیاس (۲۴۵۰سال پیش) نیز میگوید دربیک ها در شمال ایران در جرجان (گرگان یا همان هیرکان) زندگی می کنند《در همه منابع یونانی قبل از ۲۰۰۰سال پیش مانند هرودوت و آریان که از نژاد دربیک ها و داهه ها گفته اند داهیک ها و دروپیک ها دو قبیله پارسی بوده اند و در این منابع کهن داهه ها از قبایل سکایی نیستند اما بعد ها بعضی مورخان بخاطر بد فهمی تاریخ و اینکه داهه های پارسی در همسایگی بعضی از سکاها می‌زیستند دچار اشتباه شده اند همچنین محققانی که درباره آداب و رسوم هیرکان ها تحقیق کرده اند گفته اند آنها دارای رسوم آریایی بوده اند و هیرکان ها جزو اولین اقوامی بودند که با پارس ها برای نبرد با ماد ها متحد شدند و البته همه منابع کهن و معتبر دربیک ها و داهی ها را پارسی میداند ، باید توجه داشت مورخان بزرگی که در همان دوره های وجود این قبایل زندگی میکردند آشکارا میگویند دربیک ها و داهه ها جزو طوایف پارسی هستند مثل هرودوت و آریان ، که هرچه منبع تاریخی به آن تاریخ نزدیک تر و کهن تر باشد معتبر تر هست و این نشان می‌دهد اینکه اشکانیان (داهیک ها)خود را از پارس ها و هخامنشی ها می شمردند دارای حداقل یک پشتوانه نژادی بوده است و واقعیت را می گفته اند همانطور که حتی تاجیک های امروز نیز خود را پارسی میدانند》…………. داهه ها پس از جنگ هخامنشی ها و اسکندر کاملا از هم متلاشی شدند زیرا وفادارانه از داریوش سوم حمایت کردند بعد ها در حدود سال ۱۵۵ میلادی آنچه از قبیله رئیس داهه ها 《ارَشک یا آرشاه ، زیرا آر +شک هست و شک یا شاک یا شاخ = شاه هست 》مانده بود با دیگر بازماندگان داهه یعنی دو قبیله پیسوری و زانتی اتحادیه داهه و سپس در اتحاد با قبایل پارتی اشکانیان را بنیاد نهادند. معنی کلمه داهه ؛ داهه از دِه و دِهِستان هست همچنین به معنای دَهه یا ده ها یعنی عدد ده نیز می باشد شاید نشانه ده طایفه یا ده روستا یا شاید هم از دهگان یا دهقان به معنی کشاورز و ملاک باشد》

    2. رضا می گوید

      کمی عفت کلام داشته باش و با مقدسات توهین نکن
      اتفاقا همین فرهنگ ایرانی در کنار فرهنگ اسلامی ارزش پیدا می کنه نه چیز دیگه ای

      1. محمود می گوید

        اوهوم فرهنگ اصیل ایرانی کنار فرهنگ عرب بی اصول ارزش پیدا میکنه . تو حتما سیدی و عرب هستی ارزش فرهنگ ایران تنهاس روی فرهنگ ایران اسم نزار

      2. پاسخ می گوید

        تو که از اون بدتری
        فرهنگ مقدس اسلامی یک جامعه هرگز نباید با انحرافات شرک آلود و گمراه کننده و باطل باستان گراها آلوده شود چون در این صورت اسمش دیگر اسلام نیست.
        ملی گرایی حرام و اساس بدبختی مسلمین است.
        اسلام با ملیت مخالف است. معنی ملیت این است که ما ملت را می‌خواهیم و اسلام را نمی‌خواهیم
        اون مرتیکه در خارج گفت اول ایرانی هستم دوم ملی هستم سوم اسلام!!!
        این اصلاً اسلام نیست تو سوم هم اسلام نیستی.
        ملی گرایی با توهم و نژاد پرستی و مرز های گذشته و…. ملت های مسلمان را مقابل هم قرار می‌دهد و باعث نفاق و تشویق کننده جنگ باهم است

  5. ایران می گوید

    تو زیاد مغزخودتو اذیت نکن چون انسانهای کوچکی مث تو نباید به انسانهای بزرگ فکرکنن توهمون بهتر که فک کنی دروغه خنثی

    1. علی .ش می گوید

      الان آیا این نوع طرز گفتمان شما شایسته است ؟

    2. یلدا می گوید

      متاسفانه خودتون هم الان توهین کردید…محتوا و عمل کارتون یکی نیست

  6. ایران می گوید

    کسانی که فک میکنن هخامنشیان وکوروش بزرگ وجودنداشته لطفشو بکنن عربی تایپ کنن که ما فرزندان ایران نظراتشونو نخونیم یک نمونه از هخامنش سنگ نوشته بیستونه که داریوش شاه دستورشو داده و درهمون سنگ نوشته داریوش شاه چند بار اسم پدرایران زمین کوروشو اورده…شما با این حرفها نمیتونین بین ما وتمدنمون فاصله بندازین ما قشنگ مشخصه که ایرانی اصیل هستیم چون با یه انتقاد کوچولو هم خونمون به جوش میاد شمام برین بچسپین به تاریخ بیابانها

    1. پاسخ می گوید

      من قصد درگیری و توهین ندارم
      بالاخره فضای مجازی است و هر مدل تازه به دوران رسیده – یا دسته ارازل و اوباش خیابانی می‌تونند داخلش دری وری بنویسند
      اما یک سوال
      چرا این قدر عقده ای و بیچاره ای
      الان ایران گل و بلبل هستش؟!! همه قوم ها بالاخره افراد خوب و بد داره
      این همه خلافکار شرور و جنایتکار که در ایران هستن این ها هم ایرانی اند

      1. همایون ارژنگ می گوید

        ایرانی نژاده خردمند و فرهنگ پرور می باشد آزمایش های ژنتیکی ثابت کرده کسانی در ایران منفی و جنایتکار و شرور هستند از تبار تازیان می باشند نه ایرانی

    2. پاسخ می گوید

      دوم اینکه : مگر نژاد و محل زندگی شخصی دلیل بر خوب یا بد بودنشه؟ شما باستان گراها ادعای پندار و گفتار نیک و احترام به عقاید و…. دارید اما به همه قوم ها توهین می‌کنید
      از ترک ها و اعراب تا ساکاها و روس ها و…..

    3. پاسخ می گوید

      سوم :
      کوروش حقیر و صغیر تون هم که پرونده اش بود فقط فساد و جنایت

      اون دروغ تون رو دوباره تکرار نکنید به اسم منشور جلو سازمان ملل!!!

      ایالات متحده آمریکا با سری فیلم و بازی و محتوا هایی که از هخامنش ساخت به اسم ۳۰۰ و پیش تولید فیلم تومیریس و بازی های رایانه ای مثل اودیسه و اسکندر و حمایت از کارزار ضد هخامنش و تخریب موزه های هخامنش و…. ارادت خودش رو به کوروش و خشایار نشان داد! در کل خود آمریکا آن یه ذره توهم پوشالی رژیم سیاه آلوده هخامنش رو با خاک یکسان ساخت (با رسانه ای که در کنترلش هست)
      البته این مورد زیاد هست که بعضی وقت ها کافر با دست خودش طاغوت یا ستمگری دیگر را از بین ببرد
      اما در بین باستان گراها و زرتشتی های ایران هنوز از رژیم آلوده باطل هخامنش تبلیغ می‌کند (که فقط بخاطر دشمنی اش با اسلام و مخالفانش در خاورمیانه هستش)

    4. پاسخ می گوید

      چهارم : آب وهوای ایران هم گل و بلبل نیست ها
      بالای ۸۰ درصد بیابان و صحرا
      آخرین و بزرگترین دریاچه اش هم همین اواخر خشکید

  7. ALIREZA می گوید

    سلام دوستان خواستم یک مطلبی برایتان عرض کنم تا کمی از اختلافات وشبهاتی که تنها منبع ان دشمنان ایران هستند کم شود برای همه مان سوال است که ایاما که ایرانی هستیم فرهنگ اسلامی داشته باشیم یا یک فرهنگ ایرانی باستانی به نظر بنده این پاراداکسی است که ذهن ایرانیان را بعد از حمله به ایرا مغتوش کردبه نظرم ما باید هردو را داشته باشیم وهیچ وقت مقایسه در همه مساعل جواب گو نبوده است به نظرم در تمدن امروزی بانگ اینکه ما فقط یک کشور قدیمی هستیم وقدمت بسیار دیرینه داریم کافی نیست بلکه باید بر تمدنی ایرانی اسلامی تکیه دهیم وانرا فخر ایران جهان کنیم چون که تاریخ به همه مان نشان دادکه تمدن کهن ایرانی نیز پای برجا نخواهد ماند (تمدن ساسانیان) و از اعراب بسیار ضعیف بادیه نشین شکست خورد و تمدنی فقد اسلامی عربی (البته تمدن اسلامی ان زمان تمدنی عربی بود وانرا به هیچ وجه نمی توان اسلامی دانست )نمی توان بر رو کار امد
    خیلی ممنون از دوستانی که مطلب بنده را مطالعع کردند وحتما دوستان واقای کاظمی نظرتان رابرایم در پاسخ به این مطلب بنویسید
    خدانگهدار
    یا عی

  8. یلدا می گوید

    هنوز هم نمی دانم ورود و تهاجم اعراب بر سرزمینمان مثبت بود یا منفی؟
    با احترامی که برای اعراب کشورم دارم زیرا آنان رگ ایرانی دارند ،اما در تاریخ ثابت شده است که اعراب جاهلانی وحشی و خونریز بیش نبودند. احساس می کنم بعد از تهاجم اعراب بر کشور عزیزمان و شروع دوران اسلامی ، تمدن و فرهنگ ما تضعیف شد یا عده ای آن را تضعیف کردند!
    اگر پاسخی قانع کننده در این راستا دارید ، ممنون میشوم پاسخ بدهید.

  9. ناشناس می گوید

    خیلی مهم
    دوستان سلام طبق گفته های بالا پایتخت ایران پرسپلیس یا تخت جمشید بوده اگر یک پایتخت رو ببینید دور پیاتخت دیوار میکشند یا خانه های مردم عادی هست مثل هگمتانه اگه پایتخت ایران تخت جمشید بود چرا دیوار نداره یا قبرستان اونجا نیست مرده هاشون رو نمی خوردن که و گفتند اسکندر تخت جمشید رو آتش زده طبق نظر استاد حامی پدر معماری ایران و تاریخدان ثابت شده که تخت جمشید هیچوقت نسوخته (لطفا شما هم تحقیق کنید در ای باره ) یا مجسمه اسکندر همون مجسمه ایزد مهر مجسمه الهه زرتشتی که نماد خورشید بوده یا اینکه تمام پادشاه ها سکه داشتند با ضرب صورتشان چرا این یارو نداره یا گفتند اسکندر تا هند رو تو سه سال گرفته از یونان تا هند پیاده دو سال راهه خب جنگ بوده داریوش سوم هم لقب دلیر پارسی داشت همین جورنیست که لطفا خودتون هم تحقیق کنید من از یوتویب کانال persian historian (که دلیل های بهتری رو نصبت به من می گه )و خود گوگل سرچ کردم اسکندر حقیقت یا دروغ و کتابی که گفتم دارم میگم و به این رسیدم که از قوم پارت یک آقای به نام مغ اسکنتار شورش می کنه که آریا برزن سرکوبش می کنه اون هم به طرف هند بر میگرده که کم کم از بین میره . حالا خودتون هم نحقیق کنید. ممکنه بعضی ها بگن نه چون ایرانی و غیرت داری داری اینو میگی ولی خب ایران بار ها شکست خورده از مغل ها و اعراب چرا اونارو نمیگم. با تشکر

    1. کیانوش مورخ می گوید

      دوست عزیز من نوشته های شما رو خوندم خیلی خوشحال شدم یکی به این عقیده که اسکندر وجود نداره پی برده

    2. ناشناس می گوید

      کمتر چرت و پرت بنویس. تمام کامنتت مزخرفه

  10. حقیقت می گوید

    باسلام وبدوون تعصب تاریخ جعلی ۲۵۰۰ ساله یک یهودی ایران باستان تاریخ صحیح ایران بعد اسلام که با هزاران دانشمند و مخترع ایرانی مسلمان تشگیل شده ولی هیچ یادی از انان نمی کنیم حتی پاسارگاد تمدن هخامنشی نیس بلک تمدن ایلامی ایرانه کتیبی که بعضی در دیوار پاسارگاد پاک کردن بخاطر مصلحت و فتنه گری اون را انجام دادن

  11. ایران می گوید

    چنگیز ظالم به نام تیمور لگن از انگلیس اومد و از ترس فرهنگ قدرت و تمدن ایرانیان دست به خیانت به ایران زد و فرهنگ و تمدن ایران رو نابود کرد.لعنت خداوند بر راهروانش

  12. دانیالل می گوید

    لطفا بجای کوروش کبیر بگید کوروش بزرگ
    چون کبیر واژه عربیه ✅

ارسال یک پاسخ