آیا می دانید عراق چگونه پدید آمد؟

عراق کنونی سرزمینی است که بعد از جنگ جهانی اول از سلطه دولت عثمانی جدا و تحت الحمایه بریتانیا شد و سپس بر اثر قیام مردمی و مذهبی مردم عراق در سال ۱۹۲۰ و مجاهدت های مکرر مردم اعم از شیعه، سنی، کرد عرب، ترکمان و… به

کشوری جدید در سرزمینی کهن

عراق کنونی سرزمینی است که بعد از جنگ جهانی اول از سلطه دولت عثمانی جدا و تحت الحمایه بریتانیا شد و سپس بر اثر قیام مردمی و مذهبی مردم عراق در سال ۱۹۲۰ و مجاهدت های مکرر مردم اعم از شیعه، سنی، کرد عرب، ترکمان و… به زعامت روحانیون ایرانی نظیر میرزامحمدتقی شیرازی، دولت انگلستان در سال ۱۹۳۲ با شروط بسیار شدیدی به دولت عراق استقلال داد.

عراق تا انقلاب ۱۴ ژوئیه سال ۱۹۵۸ که ژنرال عبدالکریم قاسم رژیم سلطنتی عراق را منقرض کرد، تحت سلطه بریتانیا بود ولی پس از این کودتا و با کشته شدن نوری سعید نخست وزیری که قریب به۵۰ سال گوش به فرمان انگلستان بود، نفوذ انگلستان تا حدی تمام شد. این سرزمین از دورترین زمان تا قرن سوم هجری قمری نام های متفاوتی به خود گرفته است. یونانی ها که بعد از هرودوت و گزنفون که مبانی تمدن اروپا را در شرق می دانستند، از آن تحت عنوان «مزوپوتامیا» که به معنی سرزمین واقع بین دو رود است، یاد کرده اند.
اما زمانی که کوروش هخامنشی، نبونید امپراتور بابلی را شکست داد و اولین بیانیه جهانی حقوق بشر را در لوحه یی حکاکی کرد، مزوپوتامیا با نام «میان رودان» جزیی از تصرفات ایران باستان شد و در دوره های سلوکی، اشکانی و ساسانی همچنان جزیی از ایران بود،چون مدائن تختگاه ایرانیان بود خاقانی بعد از دیدار ایوان مدائن متاثر می شود و ضمن مجموعه شعری در این باره می گوید؛

هان ای دل عبرت بین از دیده نظر کن هان      ایوان مدائن را آیینه عبرت دان

این شهرها در اطراف خرابه های بابل ساخته شد و مسعودی مورخ و جغرافیدان اسلامی در قرن چهارم هجری این منطقه را دل ایرانشهر می داند. در محلی که بعداً شهر بصره بنا شده، شهر بهشت آباد اردشیر به وسیله ایرانی ها ساخته شده بود. در دوره طلوع اسلام و ورود اعراب به این سرزمین، نام های «عراق»، «سواد»،«سورستان» و «سوادالعراق» رایج شد.

اولین کسی که واژه عراق را به کار برد، «ابن خردادبه» مورخ و جغرافیدان ایرانی قرن سوم هجری بود ولی ریشه نام عراق و سواد به تحقیق معلوم نیست گرچه حدس هایی درباره معانی آن زده اند اما اعرابی که از جزیره العرب به این سرزمین مهاجرت کردند نام «رافدین» (بین النهرین) را بر آن گذاشتند.
اما باید دانست دیرپاترین تمدن ها و فرهنگ های غیرعربی در این منطقه پا گرفته اند که مهم ترین آنها سومری ها، اکدی ها، بابلی ها، آشوری ها و کلدانی ها بوده اند که تمدن و فرهنگ آنها همزمان با تمدن های بومی فلات ایران مانند تمدن های موجود در سیلک کاشان، تپه های گیان نهاوند و شهر سوخته واقع در نزدیکی زابل و تمدن های غرب و جنوب غربی فلات ایران به ویژه تمدن عیلام در حوزه شوش و کارون تا ری شهر نزدیک بوشهر به طوری که تمدن های موجود در موهنجو دارو در دره سند و شهر سوخته با بعضی از تمدن های مزوپوتامیا هم ارز بوده اند.

وضعیت عراق از دوران بنی امیه تا سلطه عثمانیان

پس از فتح قادسیه، سرزمین عراق تحت حکومتی خلفایی درآمد که از مدینه بر بلاد اسلامی حکومت می کردند. حضرت علی(ع) برای اولین بار مرکز خلافت خود را به کوفه در نزدیکی شهر حیره منتقل کرد و از ۳۵ تا ۴۰ هـ ق (۶۵۶ تا ۶۶۱م) رهبری جهان اسلام را در دست داشت. آن حضرت در ۴۰ هـ ق/ ۶۶۱ م توسط خوارج و هنگام نماز در مسجد کوفه به شهادت رسید.

 

از آن پس معاویه فرزند ابوسفیان از طایفه بنی امیه که خود را در دمشق به ناحق خلیفه مسلمانان می دانست والیانی به کوفه می فرستاد و به این وسیله بر عراق فرمانروایی می کرد. در سال ۶۱هـ/ ۶۸۰ م حضرت امام حسین(ع) با پیمان شکنی مردم کوفه روبه رو شدند و در ۱۰ محرم سال ۶۱هـ در کربلا به شهادت رسیدند. از آن پس عراق روی آسایش به خود ندید. در سال ۶۶ هـ ق/ ۶۸۵م «مختار» به خونخواهی شهدای کربلا قیام کرد و همه کسانی را که در واقعه کربلا شرکت داشتند، به دیار عدم فرستاد. در این قیام ایرانی ها به همراه توابین کوفه به مختار کمک کردند زیرا ایرانی ها به آل علی به ویژه امام حسین(ع) علاقه خاصی داشته و دارند.
بنی امیه نتوانست بیشتر در عراق حاکم باشد و در ۱۳۲ هـ ق/ ۷۵۰ م با قیام یک ایرانی به نام ابومسلم، بنی امیه منقرض و بنی عباس مصدر خلافت شد. او دستور داد از مصالح ساختمانی مدائن پایتخت ساسانیان، شهر بغداد را بنا کرده و آنجا را پایتخت عباسیان کرد و به این شهر عنوان «مدینه السلام» (شهر صلح) داد؛ شهر صلحی که هرگز روی صلح و آرامش به خود ندید. پس از هارون الرشید کشمکش بین امین و مامون باعث خرابی بغداد شد.
این شهر مدت ها در محاصره سپاهیان مامون قرار داشت. وقتی شهر به دست سربازان مامون فتح شد، او دستور داد خانه های مردم را خراب کنند.آنچه به دوره عباسیان در تاریخ علوم اسلامی عظمت و اعتبار بخشید، نهضت بزرگ علمی و ادبی بود که به کمک وزرا و دانشمندان ایرانی به تحقق رسید. در زمان هارون الرشید به سفارش یحیی بن خالد برمکی، کتابخانه بزرگی به نام خزانه حکمت (گنجینه دانش) در بغداد ساخته شد و کتاب های گوناگون از هند، یونان، ایران و سوریه در آن گردآوری شد. مامون نیز به سفارش ابوسهل فضل بن نوبخت اهوازی، بنیادی به نام بیت الحکمه (خانه دانش) به تقلید گندی شاپور اهواز ساخت.

 

او گروهی از مترجمان را به ریاست یوحنابن ماسویه مسیحی، در آنجا گرد آورد و همچنین گروهی را به هند، ایران و قسطنطنیه فرستاد تا کتاب های مفید را گردآوری کنند. از این جهت بسیاری از دانشمندان ایران و ممالک اسلامی در آنجا جمع شدند. وقتی دست خاندان برمکی و نوبختی از امور علمی و سیاسی دارالخلافه بغداد کوتاه شد، خلفای عباسی به تنهایی قادر به اداره مملکت نبودند. از این جهت امرای بنی حمدان در شمال و منطقه موصل از گردن نهادن به خلافت معتضد در ۲۸۱هـ/ ۸۹۴م خودداری کردند و بعد از این واقعه سه برادر فرزندان بویه ماهیگیر (آل بویه) که خود را از نسل بهرام چوبینه می دانستند و مذهب تشیع داشتند و نام آنها علی، حسن و احمد بود، بغداد را در ۳۳۴هـ/ ۹۴۵م فتح کردند و خلیفه المستکفی به دستور احمد (معزالدوله) در حالی که دستارش را دور گردنش پیچیده بودند، روی زمین کشانده به حبس انداخته و او را از خلافت عزل کردند.

 

معزالدوله به کمک برادرانش علی (عمادالدوله) و حسن (رکن الدوله) امور عراق را به دست گرفته و حتی نگذاشتند جانشین خلیفه یعنی (المطیع الله) وزیری برای خود انتخاب کند. برادران بویه دستور دادند لعن معاویه و فرزندش یزید را بر معابر عمومی نوشته و عزاداری امام حسین(ع) را باشکوه برگزار کنند. آل بویه از جمله ایرانیانی بودند که در ساختن و تعمیر بقاع متبرکه کربلا و نجف اهتمام کردند. از آن پس دستگاه خلافت عباسی تحت سلطه آل بویه بود به طوری که «پناه خسرو» (فناخسرو) پسر رکن الدوله که به عضدالدوله معروف بود و پادشاه فارس و بنادر خلیج فارس بود، بر بغداد نیز حاکمیت داشت و در بغداد بیمارستان عضدی را بنا کرد.

 

در ۴۴۸ هـ/ ۱۰۵۵م طغرل سلجوقی نیز بغداد را تسخیر کرد و خلیفه « القائم به امرالله» مجبور شد پادشاهی او را بر شرق و غرب ایران به رسمیت بشناسد. در زمان ملکشاه سلجوقی خواجه نظام الملک طوسی، مدرسه نظامیه بغداد را که در حکم بزرگ ترین دانشگاه اسلامی در شرق بود، ایجاد کرد که یکی از شاگردان این دانشگاه «شیخ مصلح الدین سعدی» بود. هنگام ضعف سلاجقه جانشینان آنها که به اتابکان معروف بودند، عهده دار اداره مملکت بزرگ سلجوقی شدند. از میان آنها اتابکان زنگی در شمال عراق بر موصل و تکریت حکومت داشتند. صلاح الدین ایوبی که مدت ها در مقابل سپاه صلیبی از بیت المقدس دفاع کرد، متولد تکریت و از سرداران اتابکان بود.

 

بعد از اتابکان وقتی که هلاکوخان مغول ایران را تسخیر کرد، به اشاره خواجه نصیرالدین طوسی وزیرش بغداد را در ۴ صفر ۶۵۶/ ۱۲۵۸م فتح کرد و خلیفه المستعصم را به قتل رسانده و به سلطه ۵۰۰ساله بنی عباس خاتمه داده شد. در ۸۱۳هـ./ ۱۴۱۰م ترکمانان «قره قویونلو» بغداد را گشودند و سپس ترکمانان «آق قویونلو» بغداد را تسخیر کردند. در ۹۱۴هـ/ ۱۵۰۸م شاه اسماعیل صفوی ضمن تصرف بغداد، اماکن مقدسه شیعیان به ویژه مرقد مطهر امام موسی کاظم(ع) را تعمیر کرد و برای آن ضریحی ساخت و از جانب خود فردی را با عنوان «خلیفه الخلفا» در بغداد به کار گماشت. مدتی بعد «ذوالفقار» سرکرده کردهای شمال عراق، بغداد را تصرف کرد و خود را مطیع «سلطان سلیمان قانونی» امپراتور عثمانی نامید. شاه تهماسب اول صفوی در ۹۳۶هـ/۱۵۳۰ م بغداد را اشغال کرد ولی با واکنش شدید سلطان سلیمان قانونی روبه رو شد و بغداد در ۹۴۱هـ/۱۵۳۵م به دست عثمانی ها سقوط کرد. از آن پس تا ابتدای جنگ جهانی اول یعنی ۱۹۱۴ میلادی سرزمین عراق جزیی از متصرفات عثمانی بود.

عراق از سلطه عثمانی تا جنگ جهانی اول

پس از فتح بغداد توسط عثمانی ها، از زمان شاه عباس صفوی تا اواسط دوره قاجاریه در مرزهای غربی ایران در واقع کشور عثمانی وجود داشت. از جانب دربار قسطنطنیه حاکمانی به عنوان «پاشا» به بغداد فرستاده می شدند. در ۱۲۱۶هـ/۱۸۰۲ م «حافظ علی پاشا» حاکم عراق شد. او با نماینده ناپلئون ملاقات و از مستشاران نظامی فرانسه دعوت کرد نیروهای موجود در بین النهرین را به سبک فرانسوی ها تربیت کنند. در این زمان در ایران فتحعلی شاه قاجار سلطنت می کرد و در عثمانی سلطان سلیم سوم. وهابی ها که در نجد عربستان زندگی می کردند، به عتبات مقدسه هجوم آورده و باعث کشتار شیعیان شدند و از این جهت دولت ایران، عثمانی را مسوول حفظ جان ایرانیان و زائرانی می دانست که به کربلا و نجف می رفتند. هجوم وهابی های سلفی مسلک تا زمان سلطان محمود دوم (۱۲۲۵هـ ۱۸۱۱م) ادامه داشت و چون پاشای مقیم در بغداد قادر به جلوگیری از آنها نبود، محمدعلی پاشا حاکم ترک نژاد مصر ضمن حمله به عربستان به این غائله خاتمه داد.

در زمان داود پاشا (۱۲۴۷ ۱۲۲۳ هـ)،(۱۸۳۱ ۱۸۱۷م) اختلاف بین ایران و عثمانی شدت گرفت (همزمان با سلطنت محمدشاه قاجار) و ایران توانست شهرهای سلیمانیه، کرکوک و موصل را تصرف کند. لذا بر سر این موضوع بین ایران و عثمانی جنگ درگرفت. عاقبت دو طرف طبق قرارداد «ارز روم» (ارزنه الروم) (۱۹ ذیقعده ۱۲۳۸) (۲۸ ژوئیه ۱۸۲۳) با یکدیگر صلح کردند که بر اساس این معاهده، دولت ایران، حاکمیت عثمانی را بر مناطق کردنشین شمال عراق کنونی به رسمیت شناخت و در مقابل، عثمانی قبول کرد اتباع ایرانی که به شهرهای نجف و کربلا و کاظمین و سامرا جهت زیارت می روند، از دادن عوارض معاف شوند.
و ضمناً امنیت ایرانیانی که از طریق عراق برای سفر حج عازم مکه و مدینه می شوند توسط ماموران عثمانی مقیم بغداد و دمشق تامین شود. برای پایان دادن به اختلافات ایران و عثمانی (بر سر حدود مرزها به ویژه اروند رود) بار دیگر مذاکراتی انجام شد که بالاخره در ۱۶ جمادی الثانی ۱۲۶۳ (۳۱ مه ۱۸۴۷) قرارداد «ارزروم دوم» به امضا رسید که طبق آن، دولت عثمانی حاکمیت ایران را بر خرمشهر و ساحل چپ اروندرود به رسمیت شناخت و در عوض، ایران منطقه کردنشین سلیمانیه را به عثمانی واگذار کرد، غاز آن زمان حاکمیت ایران بر اساس خط تالوگ یا خط القعر بر اروندرود برقرار شد و بعد از استقلال عراق در ۴ ژوئیه ۱۹۳۷/۱۳ تیر ۱۳۱۶ در زمان ملک غازی مالکیت ایران بر شط العرب یا اروندرود، در آب های مقابل خرمشهر و آبادان به رسمیت شناخته شد و یک بار دیگر نیز در مارس ۱۹۷۵، صدام حسین معدوم نیز حق ایران را بر اروندرود شناخت.
اما صدام حسین در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰/۳۱ شهریور ۱۳۵۹ با حمله به ایران این قرارداد را زیر پا گذاشتف. از حکام ترک نژاد دیگر که بر عراق حکومت کرد، می توان از «مدحت پاشا» که از جانب سلطان عبدالحمید دوم سلطان عثمانی به سال ۱۸۶۹م/۱۲۸۶ همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه در ایران به پاشایی بغداد رسید، نام برد. او اصلاحاتی در عراق به عمل آورد و در زمینه آموزش و پرورش کارهایی کرد و مدارسی به سبک جدید ایجاد و راه آهن بغداد به کاظمین را احداث و کویت را اشغال کرد.

از جنگ جهانی اول تا تحت الحمایگی عراق توسط انگلستان

هنگام آغاز جنگ جهانی اول، سلطنت عثمانی با سلطان محمد خامس (سلطان محمد پنجم) بود که ۷۰ سال عمر خود را در بیغوله های کاخ های سلطنتی و حرمسراها گذرانده و با مسائل سیاسی نظامی آگاهی نداشت، فرمانروای عثمانی بود. در آن زمان عثمانی در جریان جنگ جهانی اول متحد آلمان بود. شکست قوای ترک در شبه جزیره عربستان و منطقه کوت العماره بر اثر آن بود که سرهنگ لورنس جاسوس انگلیسی، در ژوئن ۱۹۱۶ فرزندان شریف حسین یعنی امیر عبدالله و امیر فیصل را تحریک به قیام علیه عثمانی کرد و به دروغ به آنها وعده داد بعد از بیرون کردن عثمانی از بلاد عربی، حکومت عراق را به امیر فیصل و پادشاهی اردن را به امیر عبدالله خواهند سپرد و مملکت حجاز را نیز به شریف حسین واگذار خواهند کرد و فرزندان او بر عراق و اردن مستقلاً حکومت خواهند کرد.

اما در همان زمانی که عبدالله و فیصل فرزندان شریف حسین قوای خود را زیر فرماندهی لورنس جاسوس انگلیسی قرار دادند، دولت های فرانسه و انگلستان محرمانه توافق کردند بعد از شکست عثمانی کشورهای عربی را بین خود تقسیم کنند. در راستای چنین تصمیمی یک قرارداد محرمانه به نام «سایکس پیکو» در ۱۶ مه ۱۹۱۶ (۲۶ اردیبهشت ۱۲۹۵) بین «سرمارک سایکس» نماینده بریتانیا و «ژرژ پیکو» نماینده فرانسه آن را امضا کردند که طبق آن، سوریه و لبنان مستعمری فرانسه و عراق، فلسطین و اردن تحت الحمایه انگلستان باشند.
در جریان جنگ جهانی اول ژنرال «مود» انگلیسی در ۲۴ فوریه ۱۹۱۷/ ۵ اسفند ۱۲۹۵ بغداد را از دست عثمانی ها گرفت و عراق را تصرف کرد. بعد از این واقعه بود که دولت های فرانسه و انگلستان که پیروزی خود را در کشورهای عربی حتمی دیدند،در دسامبر ۱۹۱۸ علناً طی قراردادی که به نام «کلمانسو، لوید جرج» معروف بود، کلمانسو نخست وزیر فرانسه و لوید جرج نخست وزیر انگلیس قرارداد محرمانه سایکس پیکو را تایید کردند و به دنبال آن بود که «ژنرال گورو» افسر فرانسوی، دمشق را تصرف کرد و امیر فیصل فرزند شریف حسین از دمشق متواری شد و با دادن تعهداتی به انگلستان در ۱۱ مارس ۱۹۲۰ وارد بغداد شد و تحت الحمایگی انگلستان را پذیرفت و پادشاه عراق شد. علت آنکه امیر فیصل به پادشاهی عراق رسید، آن بود که در ۱۹۲۰ مردم عراق به ویژه شیعیان بر ضد حاکمیت، کمیسر انگلیسی به نام «سر پرسی کاکس» قیام کردند و انگلستان برای آنکه به مردم عراق بفهماند یک مسلمان را حاکم بر آنها خواهد کرد، امیر فیصل، دست نشانده خود را که با مهاجرت یهودیان به فلسطین موافقت کرده بود، به پادشاهی عراق انتخاب کرد و او در ۲۳ آگوست ۱۹۲۱ در بغداد رسماً بر کرسی سلطنت تکیه زد.

استقلال تدریجی عراق

بر اثر اینکه ملیون عراقی با استعمار انگلیس به هر صورتی مخالف بودند و اصولاً رجال سیاسی به دو دسته متضاد به ترتیب زیر تقسیم شده بودند؛

۱) ژنرال نوری سعید پاشا، جمیل مدفعی و صالح جبر طرفداران انگلستان
۲) رشید عالی گیلانی، کامل چادرچی و ژنرال بکر صدقی که مخالف سلطه انگلیس بودند، این کشور دچار تضادهایی شد که تسلط دولت بریتانیا را بر عراق به مخاطره می انداخت. از این جهت دولت انگلیس در ۳۰ ژوئن ۱۹۳۰ / ۹ تیر ۱۹۰۹ قراردادی با ژنرال نوری سعید نخست وزیر و وزیر دفاع ملک فیصل اول پادشاه عراق امضا کرد که طبق آن با در نظر گرفتن حق کاپیتولاسیون برای افراد انگلیسی و ایجاد پایگاه نظامی در حبانیه و نقاط دیگر عراق به دولت عراق وعده داد به زودی به آن کشور استقلال خواهد داد، اما اعضای حزب الاخا الوطنی (برادران میهنی) که اعضای مهم آن رشید عالی گیلانی و حکمت سلیمان بودند، خواهان کناره گیری نوری سعید و استقلال عراق شدند.

فیصل نیز با آنها هماهنگی کرد و دولت انگلستان مجبور شد در ۳ اکتبر ۱۹۳۲ به عراق ظاهراً استقلال دهد. اما زمانی که فیصل اول پادشاه عراق جهت معالجه بیماری خود به سوئیس رفت، در هشت سپتامبر ۱۹۳۳ با تزریق یک آمپول کشته شد و فوراً فرزندش ملک غازی به سلطنت رسید. در زمان ملک غازی اتفاقاتی در عراق روی داد که انگلیسی ها چون پادشاه یعنی ملک غازی را در بروز آن حوادث بی تاثیر نمی دانستند، در یک تصادف ساختگی اتومبیل که در ۴ آوریل ۱۹۳۹ به وقوع پیوست، این پادشاه کشته شد. از مهم ترین حوادث دوره پادشاهی ملک غازی به این شرح بود؛ در ۲۹ اکتبر ۱۹۳۶، ژنرال بکر صدقی به کمک ژنرال عبداللطیف نوری و ژنرال محمدعلی جواد، اقدام به یک کودتا کردند که طی آن طرفداران انگلستان یعنی ژنرال جعفر پاشا عسکری و نوری سعید از قدرت ساقط شدند و جعفر پاشا عسکری کشته شد و نوری سعید به خارج از کشور فرار کرد و سیاستمداران طرفدار انگلستان بازداشت شدند.
کودتاچیان به رهبری ژنرال بکر صدقی به ملک غازی پیشنهاد کردند حکمت سلیمان سیاستمدار طرفدار آلمان را به نخست وزیری انتخاب کند. ملک غازی فرمان نخست وزیری حکمت سلیمان را صادر کرد. اما در ۱۱ آگوست ۱۹۳۷ ژنرال بکر صدقی وزیر دفاع کابینه حکمت سلیمان که می خواست از طریق موصل به ترکیه و سپس اروپا رفته و با هیتلر ملاقات کند، هنگام سان گارد احترام به دست یک سرباز کشته شد و فوراً به کمک انگلیسی ها جمیل مدفعی از دوستان نوری سعید به نخست وزیری رسید، در حالی که ملک غازی از روی اکراه حکم نخست وزیری او را صادر کرد. نوری سعید به کمک عوامل خود ترتیب تصادف ساختگی و قتل ملک غازی را فراهم کردند.

عراق از سلطنت ملک فیصل دوم تا کودتای ژنرال قاسم

بعد از قتل ملک غازی در ۴ آوریل ۱۹۳۹ / ۱۵ فروردین ۱۳۱۸ به دستور سفارت انگلیس طفل چهارساله او به عنوان پادشاه انتخاب شد و دایی او «امیرعبدالاله» که از دست نشانده های انگلیس و یار نوری سعید بود، نایب السلطنه شد. در این زمان عراق از طریق پایگاه های نظامی «شعیبه» و «حبانیه» با ستاد ارتش انگلیس مقیم در قاهره برای حفظ منافع انگلستان در ارتباط بود و ژنرال نوری سعید نخست وزیر و عبدالاله نایب السلطنه نیز در راستای سیاست انگلستان بودند.

در ۳ آوریل ۱۹۴۱ رشید عالی گیلانی سیاستمدار ضدانگلیسی به کمک چهار افسر معروف به مربع طلایی به نام های سرهنگ کامل شکیب، سرهنگ فهمی سعید، سرهنگ سلیمان محمود و ژنرال امین زکی دست به کودتا زده و باعث فرار امیر عبدالاله و نوری سعید از کشور شده و رشید عالی گیلانی نخست وزیر شد. پارلمان عراق امیر شریف الشرف را به جای عبدالاله به نیابت سلطنت انتخاب کرد. در این موقعیت، رشید عالی گیلانی نماینده یی به آنکارا فرستاد تا با فرستاده هیتلر ملاقات کند اما به زودی حکومت رشید عالی گیلانی به وسیله نیروهای انگلیسی که در پایگاه های عراق بودند، سقوط کرد و سیاستمداران طرفدار بریتانیا مانند جمیل مدفعی و نوری سعید یکی پس از دیگری به نخست وزیری رسیدند.
صالح جبر نیز از نخست وزیران طرفدار انگلستان بود که در سال ۱۹۴۷ به نخست وزیری رسید. انگلستان و ایالات متحده برای ایجاد یک سد دفاعی در مقابل شوروی در خاورمیانه به فکر ایجاد پیمانی تدافعی بین پاکستان، عراق، ایران، ترکیه، انگلستان و امریکا به نام پیمان بغداد بودند. در ۲ مه ۱۹۵۳ که فیصل دوم به ۱۸سالگی رسید رسماً پادشاه عراق شد و تاجگذاری کرد و امیر عبدالاله ولیعهد شد. در آن موقع نوری سعید نخست وزیر بود. در اکتبر ۱۹۵۵ پیمان بغداد ایجاد شد و عراق رسماً به اردوگاه غرب پیوست. پایگاه های انگلستان در عراق فعال تر شدند.

انقلاب ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸

در بامداد ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸ کودتایی به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم فرمانده تیپ ۱۹ مستقر در خانقین به وقوع پیوست که در آن سرهنگ عبدالسلام محمد عارف فرمانده تیپ بیستم زرهی مقیم در پادگان الرشید بغداد که در ضمن معاونت ضداطلاعات ارتش عراق را برعهده داشت، توانستند حکومت را ساقط کنند. در این کودتا پادشاه (فیصل دوم)، عبدالاله (ولیعهد) و نوری سعید نخست وزیر به قتل رسیدند. کودتاچیان قبلاً با عناصر بعثی مانند فواد الرکابی و عناصر ملی مانند دکتر ابراهیم کبه تماس حاصل کردند و در کابینه یی که اسامی اعضای آن را شورای انقلاب عراق در چند روز بعد اعلام کرد، نشان می داد اعضای تشکیل دهنده کابینه از تمام احزاب سیاسی هستند.

عراق به رهبری ژنرال قاسم از پیمان بغداد خارج شد و این پیمان با نام جدید سنتو که مرکز آن به آنکارا منتقل شد، تغییر سازمان داد ولی سه حادثه سرنوشت ساز وضع حکومت ژنرال قاسم را برهم ریخت. اول؛ چند ماه از انقلاب ۱۴ ژوئیه نگذشته بود که سرهنگ عبدالسلام محمد عارف، در مقر حکومت ژنرال قاسم در حالی که معاونت او را بر عهده داشت، قصد ترور قاسم را داشت که فوراً دستگیر و زندانی شد و به این ترتیب شکاف عمیقی در بین طرفداران ژنرال قاسم پدید آمد. دوم؛ در ۷ مارس ۱۹۵۹/ ۱۶ اسفند ۱۳۳۷، سرهنگ عبدالوهاب شواف از افسران پادگان موصل کنترل منطقه را به دست گرفت و اعلام کرد حکومت ژنرال قاسم را به رسمیت نمی شناسد. ژنرال قاسم با فرستادن هواپیماهای بمب افکن به موصل این کودتا را در هم شکست و شواف کشته شد. از جانب دیگر اکراد ناراضی هم آماده قیام بودند.
سوم؛ در بامداد ۷ اکتبر ۱۹۵۹ (۹ مهر ۱۳۳۸) اتومبیل ژنرال قاسم مورد هجوم مسلحانه چندین تروریست که معروف ترین آنها صدام حسین و عبدالکریم شیخلی بودند، قرار گرفت و ژنرال قاسم از ناحیه کتف مجروح شد و چون بعثی ها در آن ترور دست داشتند، عناصر بعثی از کابینه و همه ادارات دولتی تصفیه شدند و فعالیت زیرزمینی خود را آغاز کردند. از جانب دیگر ژنرال قاسم با ناصر رئیس جمهور متحد عربی (اتحاد مصر و سوریه) اختلاف شدید داشت و هر دو رهبر عربی یعنی قاسم و ناصر بر سر رهبری جهان عرب با یکدیگر رقابت داشتند به طوری که جنگ تبلیغاتی بین رادیو بغداد از یک طرف و رادیو قاهره از طرف دیگر از سال ۱۹۵۹ به بعد برقرار بود.
ژنرال قاسم در حالی که مخالفان خود را تحویل دادگاه نظامی که ریاست آن با پسرخاله اش یعنی سرهنگ فاضل عباس مهداوی بود، می داد و او برای همه تقاضای اعدام می کرد، باعث نارضایتی افسران ارتش شد. از میان کسانی که محکوم به مرگ شد، همرزم او یعنی سرهنگ عبدالسلام محمد عارف بود که ژنرال قاسم به او یک درجه تخفیف داد و سپس او را بخشید. او بود که عاقبت با بعثی ها تبانی کرد و در ۸ فوریه ۱۹۶۳ ترتیب کودتای خونین بر ضد ژنرال قاسم را داد و عاقبت منجر به اعدام قاسم در ۹ فوریه و نشان دادن جسد او از طریق تلویزیون به مردم شد. حوادث بعد از این را طی مقاله کودتا علیه کودتا در یکشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۷ از نظر خوانندگان گذرانده ایم.
منابع؛
۱- جمهوری وحشت، سیاست عراق امروز نوشته سمیر الخلیل، ترجمه احمد تدین، نشر طرح نو، تهران ۱۳۷۹
۲- تاریخ معاصر کشورهای عربی، خاورشناسان شوروی، ترجمه دکتر حسین روحانی، انتشارات توس، تهران، ۱۳۶۵
۳- در خاورمیانه چه گذشت، ناصرالدین نشاشیبی، ترجمه محمدحسین روحانی، انتشارات توس، تهران، ۱۳۵۷
۴- حکومتگران کشورهای اسلامی، سیروس غفاریان، انتشارات مدرسه، تهران، ۱۳۸۶
۵- از حمورابی تا امپراتوری وحشت، سیروس غفاریان، انتشارات مدرسه، تهران، ۱۳۸۶
عضویت
اطلاع از
guest

1 نظر
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
مهرداد

عراق در اصل از ریشه اراک ،اراگ یا ارگ ها یعنی سرزمین باغ ها و عین کلا به جای ا نشسته م عملا عربی شده، و اشتباه حس میشود