نامه تهدید آمیز “معتصم” خلیفه عباسی به “هلاکوخان” مغول

نامه تهدید آمیز “مستعصم بالله ” به “هلاکو” بی تاثیر در ترس مغولان از تقدس خلیفه عباسی نبود، چرا که در آن نامه هلاکو را هشدار داده بود که به سرنوشت دیگر پادشاهانی دچار خواهد شد که قصد بغداد کرده بودند و چنین برشمرده بود:
– یعقوب لیث صفارى قصد خلیفه عهد کرد و با لشکر انبوه متوجه بغداد شد، به مقصد نارسیده از درد شکم جان بداد.
– برادر یعقوب، عمرو لیث نیز عازم شد، اسماعیل بن احمد سامانى او را گرفته و بند کرده به بغداد فرستاد تا خلیفه او را به حبس اندازد.
– بساسیرى با لشکر گران از مصر به بغداد آمد و خلیفه را بگرفت و در حدیثه محبوس گردانید و در بغداد دو سال خطبه و سکه به نام مستنصر کرد، که در مصر خلیفه
اسماعیلیان بود. عاقبت طغرل بیگ سلجوقى را خبر شد، از خراسان روان شد و با لشکر جرار قصد بساسیرى کرد و او را بگرفت و بکشت و خلیفه را از حبس بیرون آورد و به بغداد آورد و به خلافت بنشاند.


– سلطان محمد سلجوقى قصد بغداد کرد، اما از راه منهزم بازگشت و در راه نماند.
– محمدخوارزمشاه به قصد قلع این خاندان لشکرى بزرگ آورد، از اثر خشم خداى در گردنه اسدآباد به برف و بوران گرفتار شد و اکثر لشکر او تلف شدند و با خاری تمام مراجعت نمود و از جد تو شکست خورد (چنگیز خان) و به جزیره آبسکون بی نماز و بی کفن دفن شد.
در واقع خلیفه خود نیز در توهم تقدس خویش بود.سرانجام، هلاکوخان کسانی را به نزد خلیفه در بغداد فرستاد و از او خواست که تسلیم شود، و خود یا وزیرش به نزد او بیایند، اما مستعصم اعتنایی نکرد؛ از این رو هلاکوخان دستور به محاصره بغداد داد، مغولان وارد شهر شدند و آن شهر را ویران کردند و بسیاری را کشتند.
بالاخره شهر تصرف شد و خلیفه با نزدیکانش در یکشنبه ۴ صفر ۶۵۶ قمری (۲۹ بهمن ۶۳۶) تسلیم شدند.
افسانه‌های بسیاری در مورد قتل مستعصم وجود دارد؛ همچون این که مغولان از کشتن خلفا بیم داشتند، و به همین دلیل او را نمدمال کردند و سپس با اسبان بر او تاختند تا کشته شد.
بر اساس سفرنامه مارکوپولو، هلاکوخان او را در اتاقی بدون آب و غذا زندانی کرد و او را مجبور به خوردن طلاهایی کرد که انبار کرده بود.
بر اساس دیگر روایات او را در زیر کاشیهای قصر، زنده دفن کردند.

برگرفته از: جامع التواریخ – رشیدالدین فضل الله
نگارش و گردآوری: علی سجادی

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها