نهضت جنگل و روسیه

کابینه قوام السلطنه و نهضت جنگل

پس از سقوط کابینه ی سید ضیاء، احمد شاه قاجار، احمد قوام معروف به قوام السلطنه را در شرایطی که در زندان بود، برای رییس الوزرایی انتخاب کرد. او برادر وثوق الدوله بود و توسط سید ضیاء الدین طباطبایی و به دستور او زندانی شده بود. (۱) معروف است که احمدشاه برای صدور حکم رییس الوزرایی احمد قوام، تعهدی نیز از وی گرفت و آن تعهد این بود که از او خواست تحت تأثیر سیاست انگلیس قرار نگیرد و تسلیم خواسته های زیاد و ویران گر آن ها نشود. احمدشاه برای اعلام این نظر و خواسته به قوام، فردی به نام اسدالله میرزا شهاب الدوله را به پادگان عشرت آباد تهران و همان جایی که قوام زندانی بود، فرستاد. شهاب الدوله، قوام را خوب می شناخت و از دوستان او محسوب می شد.

 

وقتی وارد زندان گردید، با قوام احوال پرسی کرد و فرمان احمدشاه را به اطلاع او رساند. قوام از شنیدن آن شگفت زده و شادمان شد و اظهار داشت: «با نهایت افتخار و سربلندی، اوامر شاهانه را می پذیرم و بر طبق دستور رفتار می کنم.» (۲) آن گاه قوام و شهاب الدوله از زندان بیرون آمدند و به حضور شاه رسیدند و احمدشاه حکم رییس الوزرایی قوام السلطنه را صادر کرد. قوام، وزرای خود را در ماه رمضان سال ۱۳۳۹ هـ ق (۳) به حضور احمد شاه معرفی کرد. از همان ابتدای کار، قوام السلطنه نهضت جنگل و رهبر آن را مانع اساسی بر سر راه دولت خود می دید، چون میرزا کوچک خان با استفاده از موقعیت جنگل های شمال و استراتژی نهضت جنگل بر ضد دولت مرکزی، فعالیت می کرد و مبارزات وی سبب شده بود که مبارزان سایر شهرها نیز دست از اقدام های خود بر ضد دولت برندارند. در کابینه ی قوام السلطنه اقدامات و برنامه های مؤثری انجام شده بود، چنان چه مرحوم علی اصغر شمیم در کتاب «ایران در دوره ی سلطنت قاجار» می نویسد:

«قوام السلطنه زمان یکی از فعال ترین و پرکارترین کابینه های دوره ی مشروطه را در دست داشت و علاوه بر گذراندن قانون نفت شمال و به تصویب رساندن پیمان مودت ایران و شوروی و عهدنامه ی نادری ایران و افغانستان و ایران و چین در مجلس چهارم، بر قیام ها و طغیان های داخلی نیز پیروز گردید و چون برای تکمیل قشون قوای نظامی تلاش می کرد، موفق شد امنیت را تا حدی در کشور برقرار سازد. تعداد نیروهای نظامی ایران در این زمان نسبت به گذشته افزایش یافت و انگلیسی ها فهمیدند که ارتش ایران قادر به تأمین خواست های آنان می باشد و به همین جهت پلیس جنوب را که شامل یازده هزار نیرو می شد، منحل کردند.» (۴)


اقدامات قوام شاید با طرز تفکر احمدشاه و هم چنین روحیه ی سربازی سردار سپه (وزیر جنگ) سازگار نبود و علاوه بر آن به خاطر طرح مسأله ی نفت شمال، هم شوروی و هم انگلیس نسبت به دولت قوام بدبین و ناراضی شده بودند. در مجلس نیز به تدریج اکثریت طرفدار دولت به اقلیت و اقلیت مخالف دولت هم به اکثریت مبدل گردیده بود. قوام در جمادی الاول سال ۱۳۴۰ هـ ق (۵) استعفای خود را تقدیم احمدشاه کرد و مورد پذیرش و موافقت وی قرار گرفت و مشیر الدوله پیرنیا جای او را گرفت. (۶)

نخست وزیری مشیرالدوله چندان طولانی نبود و به دلیل ضعف های زیاد، در همان سال سقوط کرد و بار دیگر قوام روی کار آمد. ولی دوباره به دلیل عدم همراهی مجلس با قوام، کابینه اش در جمادی الثانی سال ۱۳۴۱ هـ ق سقوط کرد. (۷) در مجموع احمد قوام از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۶ هـ ق ده کابینه تشکیل داد و قرار بود کابینه ای یازدهم خود را در سال ۱۳۷۱ هـ ق (تیر ۱۳۳۱ هـ ش) تشکیل دهد، ولی مجبور به استعفا شد. (۸)

 

قوام در ابتدای دوران صدارت خود، مانند وثوق الدوله نمایندگی برای مذاکره با رییس نهضت جنگل فرستاد و (۹) برخورد شایسته ی میرزا با نمایندگان قوام مسأله ای طبیعی بود، چرا که میرزا به حسن اخلاق و رعایت آداب معاشرت شهرت داشت. مذاکرات نسبتاً طولانی بین میرزا و آن ها صورت گرفت و میرزا نظرات خود را برای انتقال به قوام مطرح نمود و تأکید بیش تر او به تجدید نظر دولت در سیاست حمایت از نیروهای بیگانه و حذف سلطه ی آنان و استقلال کشور بود. همان گونه که گفته شد یکی از اقدام های مؤثر کابینه ی قوام، انعقاد پیمان مودت بین ایران و روسیه بود که به موجب آن روس ها نواحی شمالی ایران را تخلیه کردند و این مناطق را ترک گفتند که مسلماً تأثیر گفته های میرزا کوچک خان در اذهان دولت مردان ایران، زمینه ی این نگرش را برای انعقاد پیمان مودت فراهم نمود.

دو دسته از قوای روس در سر حدات گیلان حضور داشتند. دسته ی اول به ن۲۴۴» و دسته ی دوم به «یادگار ۲۶» معروف بودند. علت نام گذاری دسته ی دوم که شامل روس ها آذربایجان، قفقاز، ارامنه و گرجی ها می شدند، قتل ۲۶ نفر از نیروهای مهم بلشویک ها بود که به فرمان ژنرال دینکن در بادکوبه کشته شدند و از آن پس هر دو دسته شمال ایران را تخلیه کردند

. در این زمان نیروهای میرزا کوچک خان و خالو و قربان و احسان الله خان وضع خوبی داشتند. تعداد نیروهای خالو قربان هشت صد نفر با دو ارابه ی توپ صحرایی و شش مسلسل دستی و نیروهای احسان الله خان سه هزار نفر بود و هر یک از آن ها نیز مالیات محدوده ی تحت نظارت خود را دریافت و هزینه می کردند.
سرکوبی قیام کلنل محمد تقی پسیان در خراسان و بروز اختلاف بین نیروهای انقلابی سبب شد تا نیروهای قزاق جرأت و شهامت بیش تری به دست آورند و با روحیه ای بهتر برای سرکوبی میرزا کوچک خان جنگلی بخشی از نیروهای خود را به سه دسته تقسیم کردند و از سه مسیر زنجان و ماسوله، منجیل و رودبار، تنکابن و خرم آباد به گیلان اعزام شدند. در این میان نماینده ی روس ها (۱۰) که از سران دولت خود دستور می گرفت، مایل بود مقابله ی نیروهای قزاق و قوای جنگل بدون خون ریزی انجام شود، از این رو سیاست ایجاد تفرقه و اختلاف بین نیروهای جنگل را پیش گرفت. (۱۱)

روسیه و انقلاب جنگل

یکی از بخش های مهم دوران مبارزا میرزا کوچک خان جنگلی مربوط به مناسبات روسیه و انقلاب جنگل است و اگر چه در بخش های دیگر در خصوص این موضوع مطالبی ذکر شد، ولی با توجه به اهمیت مسأله، موارد دیگری نیز مطرح خواهد شد. ایران به دلیل داشتن مرز نسبتاً وسیع و حاصل خیز با روسیه، وجود دریای خزر، منابع و ذخایر موجود در سواحل جنوبی ایران و چشم طمع سایر کشورها مانند انگلیس، همواره مورد توجه روس ها بوده است. از این رو گیلان و مازندران در طول تاریخ شاهد صحنه های تکان دهنده و گاه تلخ وگاه شیرین بوده اند.

 

میرزا کوچک خان جنگلی پس از فراهم شدن موقعیت برگشت دوباره ی محمد علی شاه قاجار به حکومت، برای ایجاد بی نظمی در روند انقلاب مشروطیت، به مجاهدانی پیوست که برای مقابله با تصمیم شاه معزول آماده شده بودند. بنابراین عازم استرآباد شد. در همین هنگام هدف گلوله قرار گرفت و به همراه جمعی از همراهانش زخمی شد. نیروهای روسی زخمی ها و از جمله میرزا را جهت معالجه با خود به بادکوبه بردند و پس از معالجه و بهبودی، وی را باز گرداندند.

بعد از این واقعه، توسط دو تن از هم فکران سید جمال الدین اسدآبادی، کمیته ای به نام «اتحاد اسلام» در تهران تشکیل و میرزا کوچک خان هم عضو آن شد. او در سال ۱۳۳۳ هـ ق، به رشت رفت و از همان زمان به دلیل سیاست های یک جانبه و غیر منصفانه ی روس ها با آنان به مبارزه پرداخت. با پیروزی انقلاب اکتبر (۱۲) روسیه در سال ۱۳۳۶ هـ ق، و مشغول شدن روس ها برای سامان دهی اوضاع داخلی خود، میرزا نیز فرصتی پیدا کرد و با همکاری جمعی از دوستانش «کمیته ی اتحاد اسلام» را در گیلان راه اندازی نمود.

 

سیر ورود نیروهای روسی به ایران از گذشته وجود داشت و در طول زمان از نظر تعداد و قوا کم و زیاد می شد و گاه و بی گاه بخش هایی از شهرها و سواحل مرزی ایران توسط آنان به اشغال در می آمد و زمانی دیگر اقدام به تخلیه ی مناطق اشغال شده می کردند. یکی از دوره هایی که روس ها شهر رشت را تخلیه کردند، به ماه ذی القعه ی سال ۱۳۳۹ هـ ق مربوط می شود. این کار در زمان وزیر مختار روسیه، به نام «روتشتین» (۱۳) اتفاق افتاد. وی طی نامه ی نسبتاً طولانی که به میرزا کوچک خان نوشت، نظرات و دیدگاه های خود را در رابطه با میرزا مطرح ساخت. در بخشی از این نامه می نویسد:

«… لازم می دانم یک دفعه ی دیگر شما را متقاعد کنم بر این که من سعادت ایران را می خواهم و از برای استقلال و آزادی خارجی و داخلی این ملت می کوشم. از برای همین مقصود، من بدون شک در بیرون بردن قوای مسلح اجنبی از خاک گیلان می کوشیدم…. به واسطه ی احساساتی که چه نسبت به شما و چه نسبت به ملت ایران دارم، به رییس الوزرا (۱۴) پیشنهاد کردم که از برای آخرین اقدام، یک تخفیفی هم نسبت به شما حاضر شده ام و از برای همین است که این کاغذ را می نویسم و به پیشنهادهایی به شرح زیر دارم:

۱- نیروهای قزاق به سوی قزوین و نیروهای شما هم به جنگل عقب نشینی کنند.
۲- نه قزاق ها دوباره به مواضع قبلی خود برگردند و نه قوای جنگل فکر پیشروی داشته باشند.
۳- حکومت رشت با توافق و نظارت دولت مرکزی، توسط نهضت جنگل و این جانب اداره شود.
۴- برای دولت، نیروی ژاندارم تأمین شود.
۵- قوای جنگل مطابق یک حد نصاب باشند و از آن تعداد افزایش نیابد.» (۱۵)

روتشتین در خاتمه ی نامه اش می افزاید:
«من از شما خواهش و التماس می کنم که مداخله ی مرا رد نکنید و باور کنید من از روی صمیمیت می خواهم در این موقعیت سخت، به ایران کمکی کرده باشم…» (۱۶)
نامه ی بلند وزیر مختار روسیه از زوایای مختلف قابل تأمل است. ولی آیا کسی از پشت صحنه ی این نامه و افکار نویسنده و دولت روسیه اطلاعی دارد؟ این سؤالی است که پس از تعمق کافی در آن می توان زوایای آن را سنجید و نتیجه گیری کرد. وزیر مختار با این نامه، در باغ سبزی را به میرزا کوچک خان جنگلی نشان داده است. اما آن چه مسلم بود، روس ها حتی برای این ظاهر سازی هم نقشه ی عملیاتی داشته اند و مسلماً منافع خود را بیش تر از دیگران مد نظر قرار داده اند.

میرزا کوچک خان از سیاست های روس آگاه بود و ماهیت افکار و اندیشه های خصمانه ی سران این کشور برای او روشن بود. ولی می خواست برای جلوگیری از خرابی ها و نابه سامانی های ناشی از درگیری های نظامی بابی باز کند که اگر پس از بررسی های لازم سخنان و نظرات روس ها عملی است و برای منافع ملت و مملکت ایران مفید خواهد افتاد، پیگیری های بعدی را انجام دهد.

میرزا کوچک خان وقتی خود را در وضعیت بحرانی دید، متوجه شد که تمامی درها به روی او بسته شده است. او برای حفظ مصالح نهضت جنگل در مقابل روس ها و دولت مرکزی ایران آگاهانه پیگیری امور را ادامه داد. میرزا پاسخ نامه ی روتشتین را تنظیم و ارسال نمود. در بخشی از جوابیه ی میرزا آمده است:

«…من و یارانم در مشقت های فوق الطاقه ی چندین ساله هیچ مقصودی نداشته و نداریم، جز حفظ ایران از تعرض های خارجی و فشارهای خائنین داخلی، تأمین آزادی مردم ستم دیده و استقلال مملکت. همه ی فداکاری های بنده و احرار جنگل برای وصول به همین مقصود عالی است و بس… شما با نظریات صائب حکومت روسیه و اطلاع وسیعی که در سیاست مملکت و قضایای بین المللی دارید و کاملاً در مراسله ی شریفه شرح داده اید، صلاح این جمعیت را در سکوت می بینید. من به اطمینان صداقت و آزادی خواه شما هم عقیده می شوم به این که ادامه ی انقلاب، استقلال سیاسی و اقتصادی مملکتی را جریحه دار نمود و نفوذ امپریالیست انگلیس را تقویت و ملوک الطوایفی را در اکناف ایران معمول می سازد… در خاتمه تذکر می دهم که مقصود من و یارانم حفظ استقلال مملکت و اصلاح و تقویت مرکز است و تجزیه ی گیلان را که مقدمات ملوک الطوایفی و ضعف ایران است، خیانت صریح دانسته و می دانیم…» (۱۷)

نگاه روس ها به ایران تا قبل از خلع حکومت قاجاریه، یک نوع نگاه بدبینی و بدگمانی بود. غفلت های زیاد پادشاهان قاجار و نفوذ بعضی از کشورهای دیگر مثل انگلیس و سیاست حکومت قاجاریه در دادن امتیازات به کشورها، علت اصلی این بدگمانی بود. مثلاً قرارداد ۱۹۱۹، ضربه ی بزرگی به روسها وارد کرد و می توان گفت در صورت اجرای آن مسلماً روس ها برای ربودن گوی سبقت از انگلیسی ها راه های دیگری جست و جو می کردند تا از قافله عقب نمانند.

نکته ی مهمی که ذکر آن لازم است، این مسأله می باشد که روس ها طوری وانمود می کردند که با ایران خودی هستند و نباید ایران در روابط خود با روس سخت گیری کند. از سوی دیگر آن ها ایران را از نظر داشتن یک دولت مستقل به رسمیت نمی شناختند و اگر قرار بود حکومتی را تأیید کنند، به واسطه ی منافع خود آن ها و همراه نمودن دولت ایران با خودشان بود. به عبارت دیگر آن ها این عقیده را به گونه ای اظهار می داشتند که ایران از نظر آنان یک دولت بیگانه نیست. عملکرد پادشاهان و حاکمان ایران در برخی از دوره های تاریخ کشور، زمینه را برای بروز انقلاب ها، شورش ها و نهضت ها و جنبش های متعدد فراهم نمود و عامل عمده ی آن نیز مخالفت آزادی خواهان و انقلابیون با زیاده طلبی ها و خیانت های آنان بوده است. در هر دوره و هر نقطه از این کشور که قیامی برپا می شد، پادشاه آن دوره برای حذف و نابودی قیام، روش های مختلفی به کار می بست و با کمال تأسف قدرت های بیگانه را نیز برای مقصود و منظور خود همراه می کرد.

نهضت جنگل با قدرت و قوت، اعلام موجودیت کرد و مدت هفت سال برای آزادی و استقلال و حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت سیاسی ایران مبارزه نمود، ولی سردمداران معاصر نهضت، با کمک روس ها و انگلیسی ها در طول این مدت موانع زیادی بر سر راهش ایجاد کردند و ضمن تعقیب میرزا کوچک خان جنگلی، سرنوشت کشور را نیز به دست اجانب سپردند تا جایی که «استقلال ایران چنان محو شده و زوال قدرت دولت ایران در شمال کشور چنان عیان شده بود و کارهای کنسول های روس چنان وقیح و بی شرمانه گشته بود که انگلیسی ها با ناچاری و با اکراه و بی میلی به تزار اعتراض کردند.» (۱۸)

انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ روسیه مصادف با سال ۱۳۳۶ هـ ق، در حل مشکلات نهضت جنگل بی تأثیر نبود. با این پیروزی، نیروهای نظامی روس که در نواحی شمال و شمال غربی ایران حضور داشتند، با کسب اطلاع از بحران های داخلی روسیه، روحیه ی خود را از دست دادند و نظم و قوام آن ها از هم پاشید و «ژنرال باراتوف»، فرمانده نیروهای روس در ایران تصمیم گرفت نیروهای خود را از ایران خارج نماید. بعضی از این نیروها در هنگام ترک مناطق اشغالی ایران به آزار و اذیت مردم و غارت اموال آن ها و خرابی مزارع و محصولات کشاورزی پرداختند. میرزا کوچک خان جنگلی برای جلوگیری از این حرکت های ناشایست، راه را بر آن ها بست و اجازه نداد که روس ها با این شیوه به کشورشان باز گرداند.

روس ها پس از مذاکره با میرزا کوچک خان، موافقت نامه ای امضا کردند که به موجب آن نیروهای روسی بر اساس مقرر ات و ضوابط ویژه ای از ایران خارج می شدند. اقدام میرزا کوچک خان سبب شد تا همه ی مردم ایران و حتی مخالفان، وی را با دیده ی احترام بنگرند.

 

پی نوشت ها :

۱- به استناد بعضی از اسناد تاریخی و از جمله نظر مرحوم حسن مکی در جلد اول کتاب تاریخ بیست ساله ی ایران، قوام السلطنه نخستین انتخاب احمدشاه نبوده است. وی می نویسد: «شاه ابتدا موضوع نخست وزیری را با «روتشتین»، نماینده ی دولت شوروی به بحث گذاشته و آن را به مشیرالدوله تکلیف نمود و چون او را نپذیرفت به سراغ مستوفی الممالک رفت، او هم از پذیرش آن خودداری کرد و در مرحله ی سوم، این مسأله به مشاور الملک که وزیر دربار بود، پیشنهاد گردید. این بار به دلیل مخالفت انگلیس با این شخص، او هم از فهرست خارج شد و در عوض انگلیسی ها سردار سپه را برای این کار تعیین کردند، او هم مورد نظر احمد شاه نبود و بالاخره احمد شاه برای خلاص شدن از این خلأ سراغ قوام رفت.
۲- تاریخ بیست ساله ی ایران، ج۱، حسین مکی، ص ۴۱۱.
۳- مطابق با خردادماه سال ۱۳۰۰ هـ ش.
۴- پلیس جنوب را خود انگلیسی ها به وجود آورده بودند و هدفشان این بود که در مقابل نیروهای روس در شمال ایران، آن ها هم در جنوب نیرویی داشته باشند.
۵- دی ماه سال ۱۳۰۰ هـ ش.
۶- ایران در دوره ی سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم، ص ۶۳۳.
۷- بهمن ماه سال ۱۳۰۱ هـ ش.
۸- نخست وزیر ایران (۲)، زندگی سیاسی قوام السلطنه، جعفر مهدی نیا، صص ۱۹ تا ۲۳.
۹- نصیر السلطنه، سید جلیل اردبیلی، میرزا هاشم خان و سعدالله خان.
۱۰- روتشتین.
۱۱- تاریخ انقلاب جنگل، محمد علی گیلک «خمامی»، ص ۴۶۰.
۱۲- سال ۱۹۱۷ میلادی.
۱۳- او در سال ۱۳۰۰ هـ ش در تاج گذاری احمد شاه شرکت کرد.
۱۴- قوام السلطنه.
۱۵- تاریخ بیست ساله ی ایران، ج۱، حسین مکی، صص ۵۰۸ و ۵۰۹.
۱۶- همان، ص ۵۰۹.
۱۷- همان، صص ۵۱۰ و ۵۱۱.
۱۸- روس و انگلیس در ایران، دکتر فیروز کاظم زاده، ترجمه ی دکتر منوچهر امیری، ص ۶۴۸.

منبع: رمضانی، عباس؛ (۱۳۸۲)، میرزا کوچک خان جنگلی، تهران: ترفند، چاپ سوم ۱۳

منبع راسخون
عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها