قیام و سقوط سید احمد شاه مرعشی صفوی

داستانی از سید احمد شاه مرعشی صفوی از دیدگاه هلندیان

        قیام سید احمد شاه مرعشی صفوی

 احمد خان با کمک طهماسب میرزا خط محاصره اصفهان را شکافت. عیاشی و هرزگی و بی توجهی به امور کشور طهماسب میرزا باعث شد که احمد خان از سپاه او جدا شود.وی به ابر قوه رفته و فرمانی را از سوی طهماسب میرزا خطاب به خودش جعل کرد که به موجب آن از سوی شاهزاده به مقام سپهسالاری فارس و به لقب ((خان)) مفتخر شده است.

طهماسب میرزا
طهماسب میرزا ملقب به شاه طهماسب دوم

از جانب شاه طهماسب دوم.:در این فرمان بر ساخته به مردم دستور داده بود که از سید احمد خان مانند شخص شاهزاده و فرمانهایش را تبعیت کنند.از این پس مردم زیر بیرق احمد خان جمع شدند.وی برای اینکه ابر قوه به اصفهان نزدیک بود و ممکن بود توسط افغانان مورد هجوم و غارت قرار بگیرد به سوی جنوب ایران رفت و در پایان سال ۱۷۲۴ به جهرم رسید.مردم جهرم و حاکم محلی جهرم (عبدالغنی بیگ) به سید احمد خان پیوستند.حاکم محلی افغانی شیراز با ۹۰۰ تن سرباز برای بیرون راندن سید احمد خان از جهرم بدان سو گسیل شد.و محاصره شیش ماه به طول انجامید و به سبب پایداری مردم افغان ها ناکام ماندند. سید احمد خان در سال ۱۷۲۵ از جهرم خارج شد تا سپاه را گردآوری کند.مردم شهر های [داراب، نیریز، اصطهبانات، فسا، و خفر] به سپاه او پیوستند.در این زمان این خبر به شاه طهماسب دوم رسید.از فعالیت های او(احمد خان) که خائنانه قلمداد شده بود آگاه شد.شاهزاده طی فرمانی سید احمد خان را شورشی و غاصب قلمداد کرده و از او خواسته‌ به طرف شاهوردی خان(سپهسالار فارس) که به نیریز و داراب رفته بود تسلیم شود.سال ۱۷۲۵ آواتس:به تازگی مردی به نام سید احمد خان با سپاهیان فراوان به کرمان آمده است.بیگلر بیگی کرمان(امیر امیران) به بم رفته است.مردم کرمان با کلانترشان (محمد حسین) از سید احمد خان با آغوش بار استقبال کردند و او بسیار از این حسن استقبال خشنود گشت و به کلانتر خلعتی گرانبها داد.گفته میشود نایب پیشین حاجی عباس بیگ برای بی طرف ماندن به قلعه ی شهر عقل نشینی کرده است. اما سید احمد خان به زور قلعه را تسخیر و حاجی عباس بیگ(همان نایب پیشین ) را زندانی و اموالش را مصادره کرده است.در سال ۱۷۲۶ ماه ژانویه سید احمد خان خود را شاه خوانده و به نام خود سکه زد و همه ی کارهایی را که برای مقام شاه لازم است انجام داد.وی بیگلر بیگی پیشین(ولی محمد خان)را زندانی کرد و بعدا او را به مقام اعتماد الدوله خود بر گماشت.

لیست مقامات درباریان سید احمد خان عبارت اند از:

محمد جعقر خان  قوللر آقاسی+ سپهسالار

محمد حسین خان  ایشک آغاسی باشی

عنایت خان            تنفگچی باشی

حسنعلی  خان        قورچی باشی

محمد مؤمن خان    ناظر بیوتات

افزون بر آن(سید احمد خان) درباریان بسیار دیگری نیز داشت.کوتاه سخن اینکه اورا درباری تمام عیار بود با منشیان و قاپوچیان و دیگر تجملات. شاهبندر پیشین گمبرون میرزا زاهد علی در شغل خود ابقا شد و راشد با سعیدی نایب او گردید.اما شایع بود که افغانان در قلعه لار سر از تن میرزا زاهد علی جدا کرده اند.هلندیان مرسوله ای پنهانی برای شاه و وزیرانش فرستادند تا احمد شاه به شرکت هلندی توجه کند.بنا به اطلاعاتی که میباشد:سید احمد خان به زندگانی تجمل آمیز و وسایل آسایش و تفریح یا آنچه مطلوب پولداران طبقه متوسط جامعه ایران است توجهی ندارد و زیاد تند خو و زود رنج نیست بلکه مردی دادگر و جنگاور، با داوریه درست و سن ۲۷ یا ۲۸ سال میباشد که اگر نصف این صفات درست باشد سید احمد شاه میتواند آسایش و آرامش را به کرمان باز گرداند.نیز شایع بود که در نوروز سبد احمد خان قصد لشکر کشی دارد.اتلام امید داشت که سید احمد خان به گمبرون نیاید چون آمدنش برای کمپانی هلند مستلزم هزینه ی هنگفتی بود.تا ماه ژوئیه انگلیسی ها، با تقدیم کردن هدایائی توانسته بودند در دربار کرمان برای خود جای پایی دست و پا کنند.شایع بود که شاه احمد به حومه ی کرمان رفته و برج و باروی شهر را مستحکم ساخته است.و نیز میخواست حکومت بم را که سر بر خط فرمانش نداشت به زیر ربقه اطاعت خود در آورد.

شاه احمد سپاهیان خود را فراخوانده و آن ها در جیرفت تقریبا ۴۰ مایلی گمبرون هستند.خبر هایی از کرمان رسیده هست مبنی بر اینکه حکومت بم سر بر خط فرمان شاه احمد نهاده و برای او سه هزار مرد جنگی فرستاده است.[از اقدامات پسندیده شاه احمد: دو بار بلوچان را شکست داده و در نهان خانواده اش را به کرمان آورده است . بنا به اطلاعات انگلیسیان احمد شاه به سوی قلعه بم حرکت و آنجا را تسخیر کرده است]
[خبر هایی جدیدی از اوضاع دربار احمد شاه و شخص احمد شاه رسیده است مبنی بر اینکه در دربار جدید میگساری رواج دارد، و این حاکم نیز مانند همتایان خود به تاراج و کلاشی و پوست کنی خلایق سرگرم میباشد و میخواهد به گمبرون بیایید]
در هشتم ماه می شاه احمد به اتلام(نماینده هلندیان) افتخار داد و از او خواست پزشکی برای درمان اعتماد الدوله و دو تن از اعضای بیمار وزارت عدلیه اش گسیل دارد.اتلام در جواب: من اجازه ندارم هیچ یک از کارکنان شرکت هلند را به بیرون گمبرون بفرستم گذشته از این پزشکی در گمبرون ندارم.
با اینکه هلندیان مقیم گمبرون بودند بر آن بودند که هنوز افغانان دست بالاتر را در ایران دارد و از طرفی تاکید میکردند که این شایعه یقیناً راست میباشد که شاه احمد با زبده ترین سپاهیانش آهنگ لار و شیراز را کرده است و گفته میشود افغانان برای اینکه از اصفهان بهتر دفاع کنند سپاهیان خود را این این دو شهر عقب کشیده بودند.در آغاز سپتامبر هر روزه به هلندیان خبر میرسید که شاه احمد افغانان را در نزدیکی شیراز شکست داده و این شهر را از چنگ آنان رها ساخته است.
اما این خبر ها که _صفی میرزا برادر طهماسب میرزا به شاه احمد پیوسته و شاه احمد فقط مصلحتی خود را شاه اعلام کرده تا غیبت شاع طهماسب دوم را جبران کند و در آینده به نفع شاه طهماسب دوم از سلطنت کناره گیری خواهد کرد_ از نظر هلندیان بی اعتبار و مشکوک قلمداد شد.
در هشتم سپتامبر ۱۷۲۶ چاپاری که از کرمان به گمبرون(بندر عباس) آمد خبر آورد که سید احمد در شیراز بر افغانان غلبه کرده به شادی این پیروزی ۳ روز در کرمان چراغانی و جشن ها و مهمانی برگزار شده است.
اما در ماه سپتامبر از باسعیدو خبرهایی متضاد رسید.
بر اساس این خبر ها سید احمد نه تنها پیروز نشده بلکه در ۱۷۲۶/۹/۰۹ بسختی شکست خورده است.
روز بعد چاپاری از دربار کرمان نزد محمد صالح (بیگ نایب بندر عباس) آمد و خبر شکست را تایید کرد.
وی دستور داد که دربارهٔ جمعیت و چگونگی وضع دفاعی بندرعباس تحقیق کند زیرا سید احمد میخواست این شهر را تسخیر کند.در تقویت شهر محمد صالح بیگ می‌بایست از میر علی کلانتر تزرگ احمدی یاری گیرد.
چاپار نیز خود دربارهٔ چگونگی شکست سید احمد خان سخن ها گفت._افغانان حیله گرانه سپاهیان دوازه هزارنفری سید احمد را به درون قلمرو خود کشاندن و آنها پیوسته خود را در سر راه طلایهٔ سپاه نشان داده میگرخیتند و گاه با زد و خورد کوتاهی عقب مینشستند تا سپاه پیشرو هر چه بیشتر جسارت و اعتماد به نفس بیابد.
این حیله مؤثر واقع شد سپاه سید احمد خان در جوش و خروش افغانان پراکنده و فاقد سازمان گشت.
آنگاه افغانان حمله را آغاز کرده میمنه و میسره و قلب سپاه سید احمد را شکافته و آن را متلاش کردند.
در این نبرد افغانان با پانزده هزار سوار با شتاب از اصفهان به میدان آورده بودند و حال آنکه سپاه سید احمد با خیانت مواجه شد و از پشت خنجر خورد.
قریب صدوپنجاه تن افغانان از جملهٔ مؤخرهٔ سپاهش بودند که در زد و خورد های اولیه که در آن سید احمد پیروز شده بود به اسارات او در آمده و مورد عفو او قرار گرفته بودند.
-عمق فاجعه در این بود که سپاه سید احمد که میپنداشتند شیراز را در چنگال دارند یکبارگی ریشه کن شدند، سید احمد توانست با تنی چند از جنگجویان خود از معرکه بگریزد و به داراب در آید(این خبر را خیلی ها تأیید کرده اند) –
از این خبر نوعی دیگری هم گزارش شده است.
زبر دست خان سپاهیانش را در حومه شیراز برده و در آنجا سرگرم ساخته تا چنین وانمود کند که داخل هیچ جنگی شرکت نخواهد کرد.
مردم شیراز داشت باورشان میشد که زبر دست خان با سید احمد خان بیعت کرده و برای سید احمد خان هم این پنداشت پدید آمده بود و از این رو بی چشم داشت بروز مخالفتی به سوی شیراز رانده بود.
اما زبر دست خان از کمینگاه خود به سپاه پیشتاز سید احمد خان تاخت و قلب آن را شکافته حاج عباس بیگ کوتوال کرمان را با دو سه تن دیگر از سرداران بزرگ سید احمد خان اسیر کرده آنها را پنهانی در یک کجاوه که سید احمد نیز خود در حین نبرد از آن ها استفاده‌ میکرد _به شیر انتقال داد.
در ۳۰ سپتانبر ۱۷۲۶ یک شاطر انگلیسی از داراب خبر آورده که سید احمد خان پس از شکست، نیرو های کمکی از کرمان دریافت داشته است پیش از این نیز در ناحیه داراب دو تا سه هزار مرد جنگی گرد کرده چنانکه اینک شش تا هفت هزار سپاهی دارد و با پشت گرمی ایشان باز آهنگ تسخیر شیراز دارد.
در شش ماه مارس ۱۷۲۷ نامه ای از رودان به محمد صالح بیگ رسید حاکی از اینکه سید احمد و سپاهیانش مایه آزار همسایگان خود شده اند.
گفته میشود که سید احمد میخواهد سلطان محمد میرزا یکی دیگر از مدعیان پادشاهی صفوی را اسیر کند و میخواهد نیمی از سپاه خود را مأمور تحقق این هدف کند و نیم دیگر قرار است که نواحی اطراف را تسخیر کنند.معلوم نیست این همان سید احمد خان هست یا نه ولی روستایان آن اطراف در سختی و آزار قرار داشتند.
وضع سید احمد از بد هم بدتر شد، زیرا طهماسب میرزا او را فراخوانده بود تا گزارش کارهایش را تقدیم دارد.
کم ترین خطای او این بود که طی فرمانی بر ساخته به نام شاه طهاسب خود را حاکم سراسر جنوب ایران خوانده بود. او از ترس خشم و غضب شاه طهماسب فرمان شاه طهماسب را نادیده گرفت و در کرمان ماند. شاه طهماسب که پس از منقاد ساختن ملک محمود خان و مشهد وضع خود را سخت استحکام بخشیده بود به حاکم یزد فرمان داد که در یزد بماند اما به پسرش میرزا فخرالدین ماموریت داد که جنگ علیه سید احمد را آغاز کند.حاکم یزد به سبب نزدیک بودن افغانان ترجیح داد که در یزد بماند و به پسر خود میرزا فخرالدین مأموریت داد که فرمان شاه را اجرا کند.
سید احمد خان که از نزدیک شدن سپاه فخرالدین آگاه شد سپاهی به سرکردگی مخلص خان به نبرد او فرستاد در این جنگ سپاه سید احمد شکست سختی خورد و نیمی، از سپاهش کشته شدند باقیماندگان به کرمان گریختند.میرزا فخرالدین در سه مایلی کرمان با سپاه دیگری از سید احمد که سرکردگی دیگر داشت مواجه شد و آنرا نیز ناچار به عقب نشینی کرد.
پس از این شکست سید احمد تصمیم گرفت خود سپاهی را رهبری کند و بر مهاجمان بتازد.
در پی نبردی سخت مقاومت او نیز در هم شکست و با اندک یاران خود به شهر بازگشت.
او تنها دو روز در کرمان ماند. در روز ۲۷ ماه مارس سال ۱۷۲۷ میرزا فخرالدین به پیشروی پرداخت سید احمد خان و کلانتر کرمان که او نیز از مؤاخذه شدن در هراس بود به قلعه شهر پناهنده شدند.
پس از محاصرهٔ کوتاه قلعه، سید احمد تسلیم و به دربار شاه طهماسب دوم آورده شد. ناظر بیوتاتش شرایط تسلیم و انقیاد او را ترتیب داده بود.
هلندیان میپنداشتند که روزگار سید احمد خان به سر رسیده است و مدیر هلندیان در مورد سید احمد خان این صفات را به کار برده است:
[سید احمد یکی از بهترین جنگجویان خانه به دوش بود زیرا که او(دست کم) دو بار کوشید شکم حکومت افغان( شیراز) را بدرد(پاره کند) تا سر آن حکومت /(اصفهان)و بخش های زیرین پیکرش(گرمسیرات)سقوط کند یا دست کم به((گیجی)) دچار شود.]
(از قیام تا سقوط سید احمد به عنوان شاه )

منبع:کتاب اشرف افغان در تختگاه اصفهان بخش قیام و سقوط سید احمد خان

عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها