احیای ابنیه تاریخی، تجلی توسعه پایدار

احیا همچون پلی است برای انتقال ارزش‌های تاریخی و پایدار به
آینده و فرآیندی است برای پایدارسازی ثروت‌های پیشینیان بعنوان
میراثی برای آیندگان. اتکای رویکرد و نگاه احیاء و بهره‌برداری
مجدد از ابنیه تاریخی به ثروت‌های سرزمینی است و هدف اصلی آن
پایدارسازی ارزش‌هاست. درک این نکته که احیاء دارای تقابلی بسیار
جدی با فنا و  فرسودگی است بسیار حائز اهمیت می‌باشد.

 احیا در اصل دارای دو رویکرد اساسی است؛ فناپذیری را
نفی می‌کند و به کمک اصول و روش‌های مرمت این امکان را فراهم
می‌سازد که فرسودگی و فناپذیری در اثر تاریخی متوقف شود و جریان
حیات را مجددا به بنای تاریخی باز می‌گرداند، حیاتی که صرفا با
بهره‌برداری میسر است و جایگاه اثر تاریخی را تغییر می‌دهد که این
تغییر جایگاه همان پایداری اثر است. پایداری اثر همان تقابل با
فرسایش است و صفحه‌ای در مقابل دید آیندگان قرار می‌دهد تا از
منظرهای جدیدی به گذشته نگاه کنند. در شهر، اثر تاریخی پرده نمایش
گذشته ماست برای نسل آینده که در اثر پایداری به روش احیاء شکل
می‌گیرد.

بنابراین احیا مبدلی است بین فرسودگی و فناپذیری از یک طرف و
پایداری از سوی دیگر. حال اینکه پایداری‌ای که در اثر احیاء حاصل
می‌شود، توسعه است چون الزاما پایداری ارزش‌ها نوعی توسعه است
زیرا امکان استفاده بهینه از سرمایه‌های سرزمینی همچون حفظ
منظرهای طبیعی، حفظ مناظر روستایی و شهری، حفظ قنوات، حفظ فضاهای
انسان ساخت که نسل‌ها مورد استفاده بوده را فراهم می‌سازد. اینکه
یک فضا بیش از صدها سال قابل بهره‌برداری باشد و انسان در طول
نسل‌های مختلف بتواند یک پیام واحد را در قالب معماری و در
موضوعات آیینی تجربه نماید بیانگر پایداری است، چون پایداری
فرآیندی است عملکردی که نمی‌توان از آن صرف نظر کرد. استفاده از
قنوات با توجه به اینکه قنات به ظرفیت‌های سرزمینی بدون اینکه
بخواهد آنها را خدشه دار کند اتکا دارد، یک واقعیت است. اینکه یک
قنات صدها سال امکان زیست را در مکان‌های غیر قابل زیست فراهم
نماید یک ظرفیت است که به هیچ وجه نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

باید به این نکته توجه داشت که احیاء هم یک تکنیک است و هم یک
رویکرد و به باور نیاز دارد چون به موضوعی ویژه و خاص ارجاع داشته
که ثروت‌های سرزمینی را می‌شناسد و با توصیه‌ها و روش‌هایی آنها
را پایدار می‌نماید. احیاء هم از جهت روش و هم از منظر رویکرد،
ابزاری برای دسترسی به پایداری و توسعه پایدار است و ارزش‌های
هویتی اقدام و عمل را هم از خطر جهانی شدن و فراموشی نجات می‌دهد.
در اصل رویکرد احیاء به نوعی مصون‌سازی فرهنگ‌ها از مخاطرات جهانی
شدن به حساب می‌آید چون جهانی شدن با هویت‌های محلی و قومی در
تعارض و تقابل است. جهانی شدن برای یکسان‌سازی میل به تغییر دارد
که این یکسان‌سازی فرهنگی با هویت محلی در تضاد است. احیاء تذکری
است در تقابل با جهانی شدن در جهت حفظ هویت‌های ملی، قومی و
آیینی. باید توجه داشت که عمده‌ترین مشکل جهانی شدن به باورها باز
می‌گردد. باورهایی که اصرار دارند کهنه، ارزش نیست، گذشته را باید
رها کرد و به آینده نگاه کرد. باورهایی که با اتکا به تکنولوژی
روز، گذشته را تحقیر می‌کنند، اعتماد به نفس ملی را سلب کرده و
همبستگی جوامع انسانی و اقوام را منکر می‌شوند. مثال آن می‌تواند
کشورهای توسعه یافته‌ای چون کانادا، نیوزلند و حتی آمریکا را در
برگیرد که صحبت از هویت کار بیهوده‌ای به نظر می‌رسد و همه
عملکردشان حول ثروت‌ها و درآمدهای ملی تعریف می‌شود ولی وقتی پای
هویت در میان است جز سرگشتگی امری برای انسان معاصر حاصل نمی‌شود.
رویکرد به احیاء رویکرد جامعه‌ای نیست و بیشتر برای اقوام، ملل و
جوامعی کار ساز است که از گذشته پر بار و تاریخی با غنای بالا
برخوردارند.

* سردبیر فصلنامه تخصصی احیای بناها و بافت‌های
تاریخی

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.