" این وبسایت تحت حمایت سایت تاریخ ما می باشد کپی برداری از آن بدون ذکر منبع پیگرد قانونی دارد"
مشرق زمين
گاهوارة تمدن
تاريخ تمدن
ويل دورانت
مشرق زمين
توضيح ناشر
چاپ جديد دورة تازه و تجديد نظرشدة تاريخ تمدن مورد استقبال فراوان خوانندگان دانشمند واقع شد و تمام نسخههاي آن در مدت كوتاهي به فروش رسيد. سازمان انتشارات علمي و فرهنگي (شركت انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي)، ضمن سپاسگزاري از اقبال اين عزيزان صاحبنظر و فرهنگدوست، بدين منظور كه اين كتاب ارزشمند به دست تمام خواستاران آن برسد و وسيلهاي براي سودجويي و ايجاد بازار سياه نشود، همت به تجدد چاپ آن گماشته است و كوشش دارد كه مجلدات آن را هرچه سريعتر در اختيار علاقهمندان قرار دهد.
همانطور كه خوانندگان دورة تازه تاريخ تمدن توجه فرمودهاند، متن ويراستة جديد حاصل كوششهاي گران و چندسالة مترجمان پرتجربه و گروهي از ويراستاران بنام و صاحبنظر است. در اين چاپ، علاوه بر تجديد ترجمة شماري از كتابهاي پيشين و ويرايش علمي، نسخهپردازي دقيق و نفاست چاپ نيز به حد مقدور و ممكن مورد نظر بوده است، و كوشيدهايم كه اين اثر گرانقدر، كه حاصل عمري تلاش فرهنگي مؤلفان و مترجمان آن بوده است، از لحاظ قالب يا صورت نيز همسنگ محتوا باشد. از امتيازات عمدة چاپ جديد، نمايهها (فهرستهاي راهنما) در آخر هر جلد است كه هر يك به تنهايي ميتواند تأليفي مستقل به شمار آيد. در اين نمايهها ضبط صحيح – و در مواردي ضبطهاي گوناگون – هر اسم علم كه در متن كتاب است همراه با صورت خارجي عمدتاً انگليسي – آن آمده است، و در موارد لزوم اطلاعاتي مختصر راجع به آن نيز اضافه شده است. اين فهرست اعلام خود ميتواند منبع اطلاعاتي افزون بر متن براي خواننده به شمار آيد و براي نويسندگان و مترجمان راهنما جهت ضبط صحيح اسامي بيگانه باشد. با اعمال اين روش در كار فهرستنويسي، از تكرار صورتها يا معادلهاي خارجي اعلام و اصطلاحات در پاي صفحات متعدد پرهيز شده و در نتيجه صفحات كتاب آرايش چشمگيرتري يافتهاند، و خواننده براي يافتن معادل يا ضبط خارجي يك اصطلاح يا اسم علم ميتواند به سهولت به جاي درست آن در كتاب مراجعه كند.
شركت انتشارات علمي و فرهنگي بجد ميكوشد كه تاريخ تمدن را در كوتاهترين زمان ممكن به دست علاقهمندان برساند و وقفهاي در كار انتشار مرتب و زمانبنديشدة آن پيش نيايد. با اين حال، مشكلات كاري چنين بزرگ، كه خود دايرةالمعارفي از وجود گوناگون فرهنگ بشري از كهنترين دوران تمدن انساني تا عصر ناپلئون است، بر خواننده پوشيده نيست، و اطمينان داريم كه اگر احياناً تأخير كوتاهي در انتشار برخي از مجلدات پيش آيد، خوانندگان ما را معذور خواهند داشت.
در پايان، شركت بر خود فرض ميداند كه، علاوه بر تقدير و تشكر از مترجمان و ويراستاراني كه در اصلاح و بهبود ترجمة كتابهاي متعدد اين مجموعه كوشيدهاند، مراتب سپاس خود را به سرويراستار اين مجموعه، آقاي محمود مصاحب، و نيز به نسخهپردازان و نمايهسازان آن ابراز داشته و مساعي كارمندان بخش توليد شركت و كلية عزيزاني كه در نشر اين اثر همكاري صميمانه دارند قدرداني كند. و من الله التوفيق و عليه التكلان.
توضيح مترجم كتاب اول
با كتاب حاضر، چند سال قبل، هنگام توقف در بغداد، از راه ترجمة عربي مقدمة آن كه به نام جزء اول قصةالحضارة به توسط ادارة فرهنگي جامعة عرب در قاهره منتشر شده بود، آشنا شدم. پس از آن دانستم كه ترجمة فرانسه هم دارد و، پيش از آنكه به يافتن اصل انگليسي آن موفق شوم، در صدد برآمدم كه، مانند اعراب و فرانسويان، ترجمة فارسي كتاب را بتدريج منتشر سازم؛ به همين منظور مقدمة آن را به نام تاريخ تمدن در سال 1331 انتشار دادم. مسافرت بعدي به سوريه دنبالة كار را متوقف ساخت و هنگامي كه به تهران مراجعت كردم، با آنكه اصل انگليسي كتاب را هم يافته بودم، ديگر آن شور سابق را براي اين كار نداشتم.
پس از آنكه در ضمن مذاكره براي ترجمة كتاب تاريخ علم با مؤسسة انتشارات فرانكلين آشنايي پيدا كردم، مطلب را با آقاي همايون صنعتي مدير آن مؤسسه در ميان گذاشتم كه اگر بشود، مؤسسه، مانند كارهاي مفيد ديگري كه دارد، انتشار ترجمة كتاب تاريخ تمدن ويل دورانت را نيز وجهة همت خويش قرار دهد. مدير اين مؤسسه، هنگام مسافرت به نيويورك و گفتگو دربارة انتشار اين ترجمه، رونوشتي از نظر انتقادي آقاي جيمز برستد استاد مصرشناسي دانشگاه شيكاگو را، كه به تاريخ 13 ژوئية 1935 در مجلة ستردي ريويو منتشر شده بود، براي اظهار نظر نزد اينجانب فرستادند. آثار اين استاد بزرگ جزو مراجع آقاي ويل دورانت بوده و در كتابنامة انگليسي ضميمه شده به آخر كتاب نام چند كتاب وي آمده است، و بديهي است چنين مرد دانشمند سرشناسي نيكو ميتواند اشتباهات خرد و درشت نوشتة كسي مانند دورانت را، كه خود به دشواري فراوان كار خويش معترف است، آشكار سازد. در آن مقاله البته چند فقره از اين اشتباهات بخوبي شكافته شده و جاي سخني در مقابل آنها نميماند. من، پس از خواندن آن مقالة انتقادي، به مقدمة كتاب مراجعة تازهاي كردم و ديدم خود مؤلف با كمال علم به اينكه چنين نقصي در تأليف او پيش خواهد آمد به اين كار دست زده و، همانطور كه خود گفته، غرضش آن بوده است كه تأليف جامعي ارائه دهد كه خوانندة عادي را از مراجعه به كتابهاي متعدد بينياز و، يكجا، همه چيز را در تاريخ تمدن، با پيوستگيهايي كه ميان اجزاي پراكندة آن وجود دارد، در برابر او قرار دهد.
به هر صورت، بر فرض آنكه نظر آقاي برستد براي امريكا و جهان انگليسيزبان درست باشد (كه مطابق فهرست آخر كتاب، تنها نام كتابهايي كه در اين موضوع به نظر ويل دورانت، نويسندة كتاب، رسيده يازده صفحه را پر ميكند) و مثلاً ضروري نباشد كه چنين كتابي به اين صورت به زبان انگليسي منتشر شود، براي ما، كه عدد كتابهاي فارسيي كه در اين موضوع داريم از عدد انگشتان دست تجاوز نميكند، انتشار چنين كتابي قطعاً لازم است، همانگونه كه اعراب و از آن مهمتر فرانسويان نيز پيش از ما به اين كار دست زدهاند.
چنين بود كه نظر سابق خود را براي لزوم ترجمه شدن اين كتاب تأييد كردم و مؤسسة مركزي فرانكلين در نيويورك هم با اين كار موافقت كرد و، به خواست خدا، اينك جلد اول اين دوره كتاب، كه خود ثلثي از جلد اول انگليسي ميراث شرقي ماست، در دسترس خوانندگان فارسي زبان گذاشته ميشود.
گذشته از محاسني كه اصل اين كتاب دارد و مؤلف در مقدمة خود از آنها نام برده، ترجمة آن نيز، از اين لحاظ كه مؤلف به همه جاي زندگي و امور مختلف مادي و معنوي دست انداخته و از هر دري سخني رانده، گنجينهاي از الفاظ و اصطلاحات و تعبيرات نمايندة معاني گوناگون خواهد بود كه شايد بسياري از آنها براي بار اول است كه اينچنين كنار يكديگر و براي نماياندن مفاهيم جديد مشاهده ميشود، و شك نيست كه اين خود كمك سرشاري به ثروتمند ساختن زبان فارسي خواهد كرد. در صورتي كه يك لفظ يا اصطلاح خارجي براي يك بار ضمن نوشتهاي ديده شود، شخص مترجم ممكن است هنگام انتخاب معادلي فارسي براي آن دچار ترديد شود، يا معادلي كه برميگزيند چندان شايسته نباشد، ولي اگر چنين لفظي در يك فصل يا در يك رشته فصول يك كتاب مكرر آمده باشد، خود اين سبب خواهد شد كه، با مقايسة همة رنگهاي گوناگوني كه آن لفظ در جاهاي مختلف پيدا كرده است، بتواند بهترين معادل را براي آن پيدا كند، و قطعاً اين معادل لفظي خواهد بود كه جاي خود را در زبان فارسي باز خواهد كرد و ديگر مترجمان با كمال ميل آن را در ترجمههاي خود به كار خواهند برد. كساني كه در ضمن خواندن كتابهاي ترجمهشدة فارسي به اين نكته توجه داشتهاند كه اصل كلمات خارجي را با تعبيرهاي فارسي آنها بسنجند نيك ميدانند كه در اين بيست – سي سال اخير كه كار ترجمه رونق گرفته چگونه معادلهاي متعددي براي يك كلمه جعل شده و بالاخره يكي از آنها كه بهتر منظور را ميرسانيده و بيشتر رنگ و تركيب فارسي داشته جاي خود را باز كرده و درست همسنگ همان كلمة خارجي شده است. خوشبختانه كمكم دورة لجبازي مشتي كه خيال ميكردند عين كلمات خارجي بهتر از يافتههاي قديمي يا مجعولات تازة فارسي مفاهيم را نشان ميدهد در شرف سپري شدن است، و همچون خورشيد آشكار است كه، يك نسل نگذشته، همة كلماتي كه اكنون يافتن برابر فارسي آنها بسيار دشوار مينمايد ناچار لغت فارسي پيدا خواهد كرد، و اين هيچ دليل ديگري ندارد جز اينكه تا آن زمان مترجمان و خوانندگان هر دو آنگونه كه بايد معاني را درك ميكنند، و چون چنين شود، بيرنجي معادل فارسي آن را خواهند يافت؛ البته در اين ميان پيشوندها و پسوندهاي فارسيي كه عدم توجه فراوان به زبان مادري آنها را تاكنون مهجور نشان ميداده، در نتيجة يادآوريهاي مكرر دوستاران زبان فارسي، حيات تازه پيدا خواهند كرد، و همين امر است كه براي تركيب پارهاي كلمهها و ساختن همسنگهاي كلمههاي خارجي، كه خود نيز چيزي جز تركيب پارههاي يوناني و لاتيني يا غير آنها نيستند، بياندازه سودمند و كارآمد خواهد بود.
يكي ديگر از فوايد اين كتاب كه در روشن كردن ذهن و بيدار كردن حسن نكتهسنجي و جهانبيني خوانندگان فارسي زبان بياندازه تأثير دارد آن است كه مؤلف با آوردن شواهد فراواني از كهنه و نو، و از مردم شرق و غرب و همهجاي زمين، خواننده را به همة زمانها و مكانها رهبري ميكند و او را با جهان وسيع آشنا ميسازد و حقايق اين جهان را به زبانهاي گوناگون – از سخنان پيامبران و فيلسوفان گرفته تا گفتههاي وحشيان – و با بيان راهها و رسمهاي بسيار متفاوت زندگي در سراسر زمان و مكان، در دسترس خواننده ميگذارد و ناچار او را به انديشيدن واميدارد، و اگر براي كسي فرصت سير در آفاق و انفس دست نداده است، لااقل از اين راه با سيري كه ديگران كردهاند آشنا ميشود و جهان را بهتر ميشناسد. بزرگترين سد راه پيشرفت تنگنظري فكري است، و ملتهايي كه پيوسته در راههاي تازة زندگي قدم مينهند و براي مردم ديگر جهان افقهاي تازه ميگشايند همانهايي هستند كه دامنة ديد انديشة آنان وسعت يافته و هرگز اسير اوضاع و احوال خاص نميمانند و هر گامي را كه فراتر نهاده ميشود مخالفتي با آيين زندگي و دين نميشمارند. در واقع، ملتهاي عقبافتاده، كه از ترقي و تجدد هراسانند و آن را با دين – كه خود آيين پاك زندگي و اكتشاف روزافزون جهاني است كه خالق آن آفريده – مخالف ميشمارند، گول خوردهاند و به نام خداپرستي گرفتار سرپنجة پدرپرستي و نياپرستي هستند و جرئت آن ندارند كه از دايرهاي كه پدرانشان در آن ميزيستهاند گامي فراتر نهند و در جهاني كه جهانآفرين آفريده پژوهش كنند و نادانستههاي آن را بازيابند و زندگي را كه خدا شيرين و شيرينتر خواسته بر خود تلخ روا ندارند؛ زهي ناداني! زهي ناسپاسي!…
مترجم هيچ ادعايي ندارد كه كار ترجمة وي كامل و بينقص است، بخصوص آنكه حرفة وي تاريخ نيست؛ البته با گرفتاريهاي فراوان زندگي بسيار احتمال دارد كه خطاهايي در نقل و ترجمه شده باشد، ولي خوشحال است كه به آن اندازه كه از عهدة وي ساخته بوده كوشيده است كه عمداً كار غلطي نكند. اميدوار است آيندگان، كه اسباب كار بيشتري در دسترس دارند، رفته رفته كارها را كاملتر كنند كه اجر آن نصيب پيشينيان نيز خواهد بود.
احمد آرام
تهران، فروردين 1337
توضيح مترجم كتاب دوم
كمابيش پنجاه سالي از نوشته شدن «هند و همسايگانش» ميگذرد، و در اين نيم قرن هم هند و همسايگانش زير و رو شدهاند و هم هندشناسي. از اينرو كتاب نياز به دستكاريهايي داشت كه هم كمي گرد كهنگي از آن بزدايد (با آوردن ديدگاههاي تازهتر، مثلاً در زمينههاي فلسفي) و هم تا حدي لغزشهايي را كه در كار مؤلف به چشم ميخورد يادآوري كند (مثلاً دربارة مفاهيم آيين بودا)، و اين كار تا حدودي در اين ترجمه انجام گرفته است، كه باختصار چنين است: 1) به دست دادن ممكنترين صورت فارسيده، يا فارسي شدة تلفظ نامها و واژگان سنسكريت يا پالي. مثلاً نوشتهام ويدانته (vedanta ) نه ودانتا، كه اين نه تلفظ سنسكريت است و نه به آن نزديك و نه فارسيده است. 2) ارجاع و نقل منابع فارسي هند، هرجا كه ترجمة آنها مستقيماً يا نامستقيماً مورد استناد نويسنده بوده است؛ نقلهايي از تاريخ فرشته، طبقات ناصري، جهانگير نامه، تاريخ يميني، و مانند اينها در پانوشتها از آن جمله است. 3) به جاي ترجمههاي منقول نويسنده از متون كهن يا فلسفي هند، از ترجمههاي دقيقتر و جديدتري كه در سي سال اخير صورت گرفته استفاده كردهام. 4) از پانوشتهاي گوناگوني كه بيشك خيلي از آنها براي صاحبنظران در شمار توضيح واضحات است دريغ نكردهام. 5) افزودههايم را در متن در [ ] آوردهام. اينگونه افزودهها در پانوشتها با «-م.» مشخص شده است.
بخش ويراستاري اين مجموعه نيز در انشا، املا، سياق عبارات، و كتابت نامها و واژگان ترجمة من حك و اصلاحاتي كرده است كه گويا به سياست چاپ كل اين مجموعه بستگي دارد؛ مثلاً گويا بناست كه براي نامها و مفاهيم مشترك ميان ترجمة فارسي مجموعة تاريخ تمدن و دايرةالمعارف فارسي، ضبط دايرةالمعارف ملاك باشد. از اينرو، براي مثال، ويشيه، شودره، بگودگيتا، بديستوه، ستي، منار قطب، شكونتلا، و مانند اينها به ويسيه، سودره، بهاگاوادگيتا، بودي ستوه، ساتي، قطب منار، شاكونتالا، و… تبديل شده است؛ عباراتي چون «نقش ديوار گستاخانة عشق» «فرسكوي برجستة عشاق» شده است؛ در بخش آيين بودا، «سه سبد آيين» به «سه سبد شريعت» و «آگاهي درست» و «يكدلي درست» به «حال درست و فلسفة درست» اصلاح شده است.
ع. پاشائي
شهريور 1365
توضيح مترجم كتاب سوم
اين كتاب، كه كتاب سوم از جلد اول تاريخ تمدن ويل دورانت است، در سال 1337 ترجمه شد و نشر اول آن در سال 1338 صورت گرفت.
چنانكه در مقدمة آن نشر اشاره كردم، دورانت، برخلاف اكثر مورخان، تاريخ را سرگذشت شاهكارهاي افرادي استثنايي و منحصر به جنگها و سياستبازيها نميداند و همچنين، به شيوة كوتهنظرانة برخي از محققان غربي، مشرق زمين را با ديدة تحقير نمينگرد و تاريخ تمدن را از يونان آغاز و به اروپاي غربي ختم نميكند. از اينرو، تاريخ تمدن او، با آنكه چندان به كار اهل تخصص نميخورد، براي خوانندة ايراني سودرسان است.
نشر حاضر، كه از طرف سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامي صورت ميپذيرد، از لحاظ اصطلاحات و نامها، با جلدهاي ديگر تاريخ دورانت همنوا شده است.
ناگفته نماند كه چون دورانت، پيش از چاپ كتاب خود، برخي از يادداشتهاي فصلها را حذف كرده است، در توالي شمارههاي مربوط به «يادداشتها» (كه در خلال سطرها قيد شدهاند) جاي جاي طفرههايي به نظر ميرسند.
بيگمان، اندرزهاي خوانندان دانشپرور به اصلاح نشرهاي آيندة اين كتاب كمك خواهند كرد.
ا.ح. آريانپور
تهران، تير ماه 1365
پيشگفتار
با انتشار اين كتاب قسم اول از كار مهمي كه ماية مسرت خاطر بوده و از بيست سال باز متهورانه به آن پرداختهام، يعني نوشتن تاريخي از تمدن، صورت فعليت به خود گرفته است. در اين كتاب، قصد من آن است كه به اختصار هرچه تمامتر معلوم دارم كه نبوغ و كوشش بشري در ساختن ميراث فرهنگي ما تا چه حد مؤثر بوده است، و از حقيقت و جوهر ترقيات روح ابداع و اختراع، سازمانهاي اقتصادي، اشكال مختلف حكومتها، تمايلات مختلف ديني، تكامل اخلاق و آداب، شاهكارهاي ادبيات، پيشرفت علوم، خردمنديهاي فلسفي، و ابتكارات هنري سخن برانم و، در هر قسمت، از علل و آثار آنها بحث كنم. بر من پوشيده نيست كه دست زدن به چنين كاري عمل دشوار و بزرگي است و كسي كه به آن ميپردازد مثل اين است كه گرفتار غرور شده باشد. پس از سالهاي فراوان كار، من تازه توانستهام كه يك پنجم كتاب را تمام كنم، و نيك ميدانم كه يك فرد و يك دورة زندگي هرگز نميتواند به اين عمل مهم به وجه شايسته قيام كند. با وجود اين، رؤيايي در برابر من مسجم شده است كه، با وجود اشتباهات فراواني كه ناچار در چنين اثري پيدا ميشود، كاري كه من كردهام ممكن است براي كساني كه تمايلات فلسفي وادارشان ميكند تا امور را به شكل كلي و مجموع مورد نظر قرار دهند و هر امر جزئي را در محل زماني خود در صورت مجسم شدة واحدي ببينند، مفيد واقع شود، و به اين ترتيب به وحدت و جامعيتي كه طالب آن هستند به صورتي علمي دسترسي پيدا كنند.
مدت مديدي است كه من به اين عقيده رسيدهام كه طريقة نوشتن تاريخ به شكل قسمتهاي مجزا از يكديگر، كه من آن را ترتيب طولي نام ميدهم – مانند تاريخ اقتصادي، تاريخ سياسي، تاريخ مذهبي، تاريخ فلسفه، تاريخ ادبيات، تاريخ علوم، تاريخ موسيقي، و تاريخ هنر – حق وحدت زندگاني بشري را ادا نميكند، و تاريخ در عين حال كه به صورت طولي نوشته ميشود بايد متفرعاتي هم داشته باشد، و جنبة تركيبي و تحليلي هر دو بايد مراعات شود؛ تاريخ وقتي به صورت كمال مطلوب نزديك خواهد شد كه مورخ، براي هر دورة تاريخي، صورت كاملي از سازمانها و حوادث و طرق زندگيي را كه از مجموع آنها فرهنگ يك ملت ساخته ميشود رسم كند. ولي تراكم اطلاعات در تاريخ نيز مانند علوم سبب تجزيه و انقسام شده و صدها شعبة اختصاصي از آن ميان بيرون آمده است، و محققان اين عمل را كه كسي در صدد برآيد جهان مادي يا گذشتة زندة بشري را يكجا تصوير كند ممنوع داشتهاند، زيرا هرچه وسعت ميدان كار زيادتر باشد، خطر اشتباه بيشتر ميشود؛ و هركس كه در راه ساختن صورت واحد مركبي برآيد كه همه چيز را شامل شود، ناچار هدف تيرهاي انتقاد متخصصان فن خواهد شد. پتاح حوتپ، پنج هزار سال پيش از اين، چنين نوشته است: «فكر كن كه ممكن است در مجلسي كه سخن ميگويي كارشناسي در ميان حاضران مجلس باشد و به معارضة با تو برخيزد؛ به همين جهت است كه نبايد در هر مجلس از هر دري سخن گفته شود، كه اين عين ديوانگي است.» نوشتن تاريخي براي بشريت به اندازة تمام كوششهاي فلسفي ادعاآميز است؛ اين عمل در نظر ما صورت مسخرهآميز يك جزء را مجسم ميسازد كه ميخواهد كلي را كه خود پارهاي از آن است توضيح دهد. چنين اقدام جسورانهاي مانند ورود در فلسفه عذر مقبولي ندارد، و بهترين وصفي كه از آن بشود اين است كه آن را تهوري احمقانه بدانند؛ با همة اين احوال، خوب است كه اجازة اين آرزو را بدهند كه در اين ميدان نيز مانند فلسفه بعضي از مردم حادثهجو وارد شوند و در گردابهاي مرگبار آن به شناوري بپردازند.
اگر داستان ما از شرق آغاز ميكند، نه تنها از آنروست كه آسيا قديميترين نمايشگاه مدنيت است، بلكه از آن جهت است كه اين تمدنها به منزلة خميرمايه و شالودة فرهنگ يونان و روم هستند، كه سر هنري مين باشتباه آن را سرچشمهاي ميداند كه عقل و فكر جديد از آن سيراب شده است. اگر نيك بدانيم كه چه اندازه از اختراعات لازم براي زندگي و همچنين سازمان اقتصادي و سياسي يا علوم و ادبيات و آنچه در فلسفه و دين داريم از مصر و شرق برخاسته، تعجب خواهيم كرد. در حالت كنوني – كه بزرگي اروپا رو به زوال ميرود و در عين حال آسيا مشغول به تجديد حيات است و خوب ميتوان پيشبيني كرد كه بزرگترين مسئلة قرن بيستم قضية تصادم ميان شرق و غرب خواهد بود – نوشتن تاريخ بر سنت قديم، يعني به اين ترتيب كه از يونان و روم شروع شود و تمام آسيا در چند سطر خلاصه گردد، نه تنها يك خطاي علمي است، بلكه نقص بزرگي در نمايش واقعيتها به شمار ميرود، و ممكن است نتايج شومي داشته باشد. آينده متوجه اقيانوس آرام است، و ما بايد همة هوش و حواس خود را به اين طرف از جهان معطوف داريم.
ولي دماغ غربي چگونه ممكن است مشرق زمين را فهم كند؟ هشت سالي كه من در مطالعه و مسافرت گذراندم به من فهماند كه اگر يك غربي تمام عمر خود را به مطالعه در قضاياي مشرق زمين وقف كند، باز هم نميتواند روح اسرارآميز شرقي را چنانكه هست درك كند.
ممكن است هر بخش يا هر فصلي از اين كتاب اسباب تكدر خاطر يا استهزاي خوانندة وطنپرست شرقي قرار گيرد: يهودي بسيار متعصب در عقايد خود، بايستي به صبر و حوصلة قديمي كه در او سراغ داريم متوسل شود تا بتواند از آنچه من دربارة يهوه نوشتهام چشمپوشي كند؛ فيلسوف هندو افسوس خواهد خورد كه من تا چه حد به سطح و ظاهر فلسفة هندي نگريسته و در عمق آن وارد نشدهام؛ و حكيم چيني يا ژاپني، كه اين كتاب را ميخواند و ميبيند كه از درياي ژرف ادبيات و فلسفة او منتخبات نامطبوع و مختصري در اينجا آوردهام، ناچار به من از روي دلسوزي خواهد خنديد.
آقاي هري ولفسن، استاد دانشگاه هاروارد، بعضي از اشتباهات مربوط به دولت يهود را اصلاح كرده است؛ و دكتر آناندا كومار شوامي، از مدرسة عالي هنرهاي زيباي بستن، بخش مخصوص به هندوستان را با تحمل رنج فراوان اصلاح كرده، و البته مقصودم اين نيست كه نتايجي كه در اين كتاب به آنها رسيدهام، يا خطاهايي كه هنوز در آن موجود است، به مسئوليت مشاراليه است. آقاي اچ. اچ. گوون، شرقشناس بزرگوار دانشگاه واشينگتن، به اتفاق آقاي اپتن كلوز، كه گويي اطلاعات او نسبت به مشرق زمين بيپايان است، خطاهاي فاحشي را كه در فصلهاي مربوط به ژاپن و چين وجود داشت اصلاح كردهاند، و آقاي جرج سوكولسكي در فصلهاي مربوط به زمان معاصر شرق دور، نظر به وسعت اطلاعي كه در اين زمينه دارد، تجديد نظر كرده است. اگر خوانندگان به اين كتاب آن اندازه توجه كنند كه به چاپ دوم برسد، آن گاه فرصت را غنيمت خواهيم شمرد و نظرهاي اصلاحي خوانندگان و كارشناسان و انتقادكنندگان را در آن وارد خواهيم كرد. در اينجا اجازه ميخواهم كه كلام تاي تونگ نويسندة كتاب تاريخ خط چيني در قرن سيزدهم را تكرار كنم و بگويم: «اگر ميخواستم آن اندازه منتظر بمانم تا كتابم كامل شود، هرگز از نوشتن اين كتاب فارغ نميشدم.»
ما اينك در روزگاري به سر ميبريم كه مردم براي كسب معرفت بيشتر از گوش خود استفاده ميكنند، و نميتوان انتظار داشت كتابهاي گرانقيمتي كه موضوع آنها دلپسند عدة معدودي است كه تمام عالم را وطن خود تصور ميكنند، رواج فراوان به دست آورند؛ به همين جهت، ممكن است ساير قسمتهاي اين دوره كتاب در نتيجة حوادث اقتصادي دير منتشر شود. اگر توجه مردم به اين عمل تهورآميز من به اندازهاي باشد كه من بدون وقفه به آن ادامه بدهم، بخش دوم آن در اواخر سال 1940 حاضر خواهد بود، و اگر عمري باشد، بخشهاي پس از آن در فاصلههاي پنج سال به پنج سال حاضر چاپ خواهد بود. كمال مسرت من در آن است كه تنها به اين كار مشغول باشم و به هيچ عمل ادبي ديگر نپردازم. من به اندازهاي كه وقت و مقتضيات اجازه بدهد در كار خود ميكوشم، به اين اميد كه دستهاي از معاصران كه با من همراه هستند در راه تحصيل علم با من پير ميشوند، و كتابهاي من براي فرزندان ما كمكي است تا گنجهاي گرانبهايي را كه از پدران ما رسيده بهتر بشناسند و از آنها لذت ببرند.
ويل دورانت
مارس 1935
ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids