و شايد به تقليد از هند، در چين ابداع شد - را وضع كردند، كه شش قاعدة عالي هنر تصويري است: (1) شناخت نمودها؛ (2) ادراك، سنجش و ساخت درست؛ (3) تجسم احساسات روي فرمها؛ (4) در كار آوردن زيبايي، يا تجسم هنري؛ (5) شباهت؛ و (6) كاربرد هنري قلممو و رنگها. بعدها يك مجموعة قواعد جمالشناسي دقيقي به نام شيلپه- شاستره پديد آمد كه در آن قواعد و سنن هر هنري براي هميشه تنظيم شده بود. گفتهاند كه هنرمند بايد داناي وداها باشد؛ «از پرستش خداوند، مسرور شود؛ به همسرش وفادار باشد؛ از زنان نامحرم دوري جويد؛ و، با تقوا و پرهيزگاري، از خرمن علوم گوناگون بهرهها گيرد.»
در فهم هنر نقاشي شرقي نكاتي هست كه، اگر آنها را مورد توجه قرار دهيم، كار ما را تسهيل خواهدكرد: نخست آنكه نقاشي شرق ميكوشد نقشپرداز احساسها باشد نه اشيا، آنها را تصوير نميكند، بلكه القا ميكند؛ ديگر آنكه اين هنر به خط متكي است نه به رنگ؛ سوم آنكه هدف ان خلق عاطفة مذهبي و جمالپرستي است، نه تجديد آفرينش واقعيت؛ چهارم آنكه بيشتر دلبسته «جان» يا «روح» انسانها و اشيا است، نه دلبستة شكل مادي آنها. با اينمهمه، هرچه كوشش كنيم، مشكل بتوان آن توسعة فني يا وسعت و عمق معناي هنر نقاشي چين را در نقاشي هندي پيدا كرد. برخي از هنديان اين نكته را با خيالبافي چنين توضيح ميدهند: نقاشي هنري بود بسيار سهل و آسان، و هديهاي نبود كه دشوار به دست آيد تا در خور تقديم به خدايان باشد، از اين رو زوال يافت، شايد تصاوير، كه اشيايي ناتوان و ناپايدار است، شور و شوق هندي را براي تجسم پايدار و ماندگار خداي برگزيدهاش ارضا نميكرد. رفته رفته، كه آيين بودا با پيكرتراشي همساز شد، و معابد برهمني افزايش يافت و در همه جا برپا شد، نقاشي جاي خود را به پيكرتراشي داد و سنگ ماندگار جاي رنگ و خط را گرفت.
iv – مجسمهسازي
اوليه- بودايي- گندهاره- عصرگوپته- «مستعمراتي»- ارزيابي
از مجسمههاي كوچك موهنجو-دارو تا عصر آشوكا، نميتوان از تاريخ مجسمهسازي هندي نشاني يافت، اما به حدس، ميتوان چنين گفت كه اين شكاف در آگاهي ما از اين هنر پديد آمده است، نه در خود اين هنر. شايد هند، كه چندي با تهاجمات آرياييان دچار تهيدستي شده بود، براي مجسمهسازي، از سنگ به چوب روي آورده؛ يا شايد آرياييها بيش از آن به جنگ توجه داشتند كه به فكر هنر باشند. كهنترين پيكرههاي سنگي كه در هند مانده از زمان آشوكاست؛ ولي در ساختن اين مجسمهها چنان استادي، مهارت و كمال به كار رفته كه جاي هيچ ترديد باقي نميگذارد كه اين هنر، از قرنها پيش از آن، در حال رشد و تكامل بوده است. آيين بودا، چون از بتپرستي و مجسمههاي وابسته به مسائل غيرديني بيزار بود، بر سر راه نقاشي و مجسمهسازي موانع مشخصي گذاشته بود: بودا «نقاشيهاي خيالي را، كه در هيئت پيكرهاي مردان و زنان كشيده ميشد،» منع
شيواي سهچهره يا تريمورتي، در الفنتا
ستون آشوكا با سرستون پيكر شير، موزة سارنات بنارس
ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids