كنفوسيوس براي لذت و شوق جوشش زندگي هيچ امكاني باقي نگذاشته و به رفاقت و عشق مجالي اندك داده است. آيين كنفوسيوس يكي از عوامل خمود و مذلت زن چيني است. اين آيين ملت چين را به مغاك محافظهكاري كشانده است، و اين محافظهكاري همانقدر كه به سود صلح بوده است، با ترقي منافات داشته است.
كنفوسيوس را نبايد مسئول همة اينها دانست. نميتوان يك تن را مسئول سير فكري بيست قرن دانست. آنچه ما از يك متفكر تنها انتظار داريم اين است كه، به نيروي يك عمر تعقل، چراغي در راه انديشههاي ما برافروزد- و اندكند كساني كه در اين باره از كنفوسيوس پيشي گرفتهاند. اگر به هنگام خواندن آثار او به ياد آوريم كه، با وجود پيشرفت دانش و تغيير اوضاع، هنوز بسياري از آن آثار به قوت خود باقي هستند و حتي در دنياي معاصر هم ميتوان از فلسفة او راهنمايي گرفت، آنگاه خشكي و كمال طلبي تحملناپذير او را از ياد ميبريم و با نوادة زاهدش، كونگچي، كه رسم پرستش كنفوسيوس را پايه گذاشت، همداستان ميشويم:
چونگني (كنفوسيوس) نظريههاي يو و شوين را به ميراث گذاشت- تو گويي كه آنان نياكانش بودند- و با ظرافت قواعد «ون» و «وو» را باز نمود و آنها را انگارة كار خود گردانيد. در بالا با ادوار فلكي هماهنگ شد و در پايين با آب و خاك سازگاري يافت.
او را ميتوان به آسمان و زمين تشبيه كرد كه همة چيزها را نگاه ميدارند و در بردارند و تحتالشعاع قرار ميدهند و ناچيز ميسازند. او را ميتوان به چهار فصل همانند كرد كه بنوبت فرا ميرسند. او را ميتوان با مهر و ماه سنجيد كه پس از يكديگر تابندگي ميگيرند. …
فراگير است و پهناور همچون آسمان، ژرف و كوشا همچون چشمه، مانندگرداب فرا ميآيد، و همة مردم حرمتش ميگذارند. سخن ميگويد، و همة مردم باورش ميدارند. عمل ميكند، و همة مردم از او خشنود ميشوند.
بنابراين، شهرت او از «ملك ميانين» مي گذرد و به همة طوايف بربري ميرسد. در هر جا كه كشتي و ارابه ميرود، در هر جا كه قدرت انسان رخنه ميكند، در هر جا كه آسمانها سلطه ميورزند و زمين نگاهدارنده است، در هر جا كه خورشيد و ماه ميدرخشند، در هر جا كه شبنم فرو ميافتد- همة كساني كه خون دارند و دم ميزنند، بيغل و غش، او را بزرگ و گرامي ميدارند. از اين رو گفته شده است: «او همپاية خداست.»
iii – سوسياليستها و آنارشيستها
پس از كنفوسيوس، مدت دو قرن جدالهاي پرشور و بدعتهاي كفرآميز درگرفت. مرداني مانند هوي تزه و كونگ سونلونگ كه لذات فلسفه را كشف كرده بودند، منطق را به بازي گرفتند و انبوهي پارادوكس (قضية شگرف)، كه در تنوع و دقت به پاي براهين زنون يوناني ميرسيدند، اختراع كردند. در همان سدههايي كه بنارس و آتن كانون فيلسوفان بودند، فيلسوفان چيني در شهر لويانگ، پايتخت چين، گرد آمدند و، با همان آزادگويي و آزاد
ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids