چرا زمام آن را به دست نگيري و به كارش نبري؟
با حرمت به فصول مينگري، و در انتظار آنها ميماني؛
چرا با كار بهنگام بدانها پاسخ ندهي؟
به اشيا تكيه ميكني و از آنها به حيرت ميافتي؛
چرا توانايي خود را بروز ندهي و آنها راديگرگون نسازي؟
5- چوانگتزة ايدئاليست
بازگشت به طبيعت- جامعة بيحكومت- راه طبيعت- حدود عقل- تكامل انسان- تكمهساز- نفوذ فلسفة چين در اروپا
با اينهمه، آيين «بازگشت به طبيعت» بآساني از رواج نيفتاد، و در آن عصر هم، مانند اعصار ديگر، مبلغاني يافت؛ هوادار بزرگ آن تصادفاً شيواترين نويسندة آن عصر بود. چوانگتزه طبيعت را دوست ميداشت و آن را دلارامي ميدانست كه، عليرغم سالخوردگي و بيوفاييهاي خود، همواره ما را خوشامد ميگويد. مانند ژانژاكروسو، حساسيتي شاعرانه داشت و، همچون ولتر، آن را با چاشني طنز ميآميخت و در فلسفة خود ميگنجانيد. برخلاف منسيوس، فيلسوفي اديب بود و به خود اجازه ميداد كه شاعرانه در وصف مردي بگويد: «سيب آدمش مانند كوزهاي گلي متورم بود!»
وي در امارت سونگ زاده شد و چندگاهي در شهر كيايان شغلي كوچك برعهده گرفت. به همان دربارهايي كه محل تردد منسيوس بود، روي برد. با اين وصف، اين دو حكيم كه شايد، به اقتضاي همزماني، با يكديگر دوستي هم داشتهاند، در نوشتههايي كه به جا نهادهاند، از يكديگر نامي نميبرند. در روايات آمده است كه دربارها دوبار مقامي بزرگ به چوانگتزه عرضه كردند، اما او نپذيرفت. بار اول امير وي پيكي نزد او فرستاد و از او خواست كه وزير اعظم او گردد. اما او با لحني تند، كه مقتضاي رؤياهاي يك نويسنده است، پيك را مرخص كرد: «زود برگرد و با حضور خود مرا ميالاي. ترجيح ميدهم در گودالي پليد خود را سرگرم و سرخوش سازم تا آنكه اسير مقررات و محدوديتهاي دربار يك سلطان شوم.» بار دوم، از جانب شاه امارت كو، دو مأمور بلندپايه نزد او رفتند و پيام شاه را به او، كه سرگرم ماهيگيري بود، رساندند: «آرزومندم زحمت تصدي سراسر كشور مرا بپذيري.» چوانگ بيآنكه دست از ماهيگيري بردارد، پاسخ داد:
«شنيدهام كه در كو، كاسة سنگپشتي وجود دارد كه سه هزار سال پيش از سنگپشتي به دست آمده است و اكنون در معبد خاندان شاهي، در سبدي پارچهپوش، نگاهداري ميشود. آيا براي سنگپشت بهتر آن بود كه بميرد و كاسهاش را با چنين حرمتي نگاه دارند يا اينكه به زندگي ادامه دهد و دم خود را، در پي خود، روي گل كشد؟» مأموران گفتند: «براي او بهتر آن بود كه به زندگي ادامه دهد و دم خود را، در پي خود، روي گل كشد.» چوانگ گفت: «به راه خود رويد. من دم خود را، در پي خود، روي گل ميكشم.»
ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids