جلالي وحشيانه» دارند. بايد گفت كه چيكاماتسو سخت به شكسپير ماننده است، ولي اگر نمايشهاي ژاپني، در ديدة ما، جز نمايشهاي هيجانآلود نيستند، از اينجاست كه مامعاني و لطايف آنها را درك نميكنيم. مسلماً نمايشهاي شكسپير نيز براي كسي كه افكار و زبان او را درنيابد، كم تأثير خواهد بود. همچنانكه شكسپير، در نمايشنامة رومئو و ژوليت، قهرمانان خود را به خودكشي ميكشاند، كاماتسو همواره، براي تهييج تماشاگران، موضوع خودكشي را پيش ميكشد. اما نبايد اين تكرار مكرر را عيب كار او دانست، زيرا خودكشي به همان وفوري كه در صحنة نمايش ژاپني روي ميدهد، درحيات واقعي مردم آن سرزمين نيز شايع است.
ناظر بيگانه، در اين گونه موارد، حق داوري ندارد و كاري جز بازگفتن مشاهدات خود نميتواند. نمايش ژاپني در نظر مسافر بيگانه، از حيث پختگي و پيچيدگي، از نمايش اروپايي پستتر، و از لحاظ شور و نيرو بالاتر است؛ نوعي ملو درام عاميانه است كه، برخلاف نمايشهاي كنوني فرانسه و انگليس و امريكا، به مسائل عقلي سطحي آلوده نشده و از حركت نيفتاده است. همچنين نزد ما، شعر ژاپني مجمل و بيشور و، به حد افراط، متكلف و اشرافي است، زيرا ما عادت كردهايم كه شعر بزمي را به شيوة رزمي اطناب دهيم- مانند قطعة «مود» شعر رزمي ما هم، چنان خشك و بيجان شده است كه هومر اگر خود سر ازگور بردارد و ايلياد مفصل وفشرده را سراپا بخواند، به چرت خواهد افتاد! بر همين سياق، ما داستانهاي ژاپني را رقيق و هيجانآميز مييابيم. ولي ادب خود ما هم از چنين داستانهايي خالي نيست. دو شاهكار داستاني انگليسي، يعني تام جونز و اوراق باشگاه پيك ويك با گنجي مونوگاتاري و هيزاكوريگه برابري ميكنند. شايد گنجي موناگاتاري، اثر بانو موراساكي، در لطف و روشني از تام جونز، اثر فيلدينگ، برتر باشد. بيگمان، هرچيز دور و بيگانه، خشك و بيروح مينمايد. از اين رو، ما ادب ژاپني را خشك و بيروح خواهيم يافت، مگر آنكه كاملا ميراث غربي خود را فراموش كنيم و مستغرق ژاپن شويم.
v- هنرهاي فرعي
تقليد خلاق- موسيقي و رقص- اينرو و نتسوكه- هيداري جينگارو- لاك كاري
قوالب هنري و همچنين تقريباً همة صور خارجي زندگي ژاپني از چين گرفته شده است. اما روح يا نيروي دروني هنرها و ساير تجليات حيات ژاپني از آن ژاپنيان است. موجي كه در قرن هفتم آيين بودايي را به ژاپن رسانيد، هنرهاي وابستة آن آيين را هم از چين و كره به اين كشور كشانيد. بديهي است كه اين هنرها زادة چين و كره نبودند، و عناصر فرهنگي ژاپن نه تنها از چين و هند، بلكه از آشور و يونان نيز سرچشه گرفتند، چنانكه مجسمة بودا در كاماكورا، پيش از آنكه ژاپني باشد، رنگ پيكرتراشي يوناني- باكتريايي دارد. ژاپنيان عناصر بيگانه را با خلاقيت خود دگرگون كردند و، بسرعت، زيبايي را از زشتي باز شناختند.
ساير بخش ها : | تاريخ تمدن باستان | دانلود کتاب هاي تاريخيpdf | چهره هاي ماندگار مشاهير جهان | تاريخ العصر القديم للحضارة العالم و الثقافات | ثبت لينک رايگان | دايرکتوري سايت ايراني | لينکدوني | اساطير افسانه باستان | انجمن تاريخ ما | Eski antic calture uygl?k | ancient history civilization | دکتر علي شريعتي | ايران باستان | مصر باستان | تاريخ يونان باستان | اهرام مصر باستان | ancient Egypt History | ancient Egypt photo | ancient pyramids | ancient mesopotamia | ancient تاريخ | ancient Egypt pyramids