ریشه تاریخی ضرب المثل خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو

بر اثر بلای آسمانی تمامی مردم شهری دیوانه شدند به جز یک نفر، که قبلا از آن شهر خارج شده بود. همین که به آن جا برگشت دید مردم همه لخت و عریان گشته، خندان و رقص کنان دنبال یکدیگر می دوند، برخی از در و دیوار بالا می روند، عده ای یکدیگر را به باد فحش و کتک می گیرند و هر یک به نحوی از خود دیوانگی نشان می دهند.

 

 

بیچاره حیران در گوشه ای ایستاده و شاهد این منظره بود که ناگهان یکی از دیوانگان به او نزدیک شد. چون او را دارای لباس دید، به او نگاه کرد و سپس فریاد برکشید: هی دیوانه را … جمعیت نیز او را هل می دادند و می کشیدند و می گفتند: هی دیوانه را… هی دیوانه را… بیچاره مرد دید چاره ای ندارد مگر اینکه او نیز هم رنگ جماعت بشود تا از آزار و اذیت آنان نجات پیدا کند و همان طوری که او را می کشیدند و می بردند کم کم توانست لباسهایش را یکی یکی درآورد تا اینکه او نیز مانند آنها لخت شود.

سپس او نیز بالا و پایین پرید و گفت: هی دیوانه را.. هی دیوانه را..

همین که دیوانگان این اثر را از او دیدند آزادش کردند و از اطراف او پراکنده شدند و آن بیچاره با این حیله توانست از میان آن دیوانه ها به سلامت فرار کند.

 

منبع بیتوته
عضویت
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها