قسمتی از کتاب کلیله و دمنه / گفتار برزویه طبیب

5(15)

چنین گوید برزویه ـ مقدم اطبای پارس ـ که: پدر من از لشکریان بود و مادر من از خانه علمای دین زردشت بود، و اول نعمتی که ایزد ـ تعالی و تقدس ـ بر من تازه گردانید، دوستی پدر و مادر بود و شفقت ایشان بر حال من…

و چون سال عمر به هفت رسید، مرا بر خواندن علم طب تحریض نمودند، و چندان که اندک وقوفی افتاد و فضیلت آن بشناختم، به رغبت صادق و حرص غالب در تعلم آن می‌کوشیدم، تا بدان صنعت شهرتی یافتم و در معرض معالجت بیماران آمدم.

آنگاه نفْس خویش را میان چهار کار که تکاپوی اهل دنیا از آن نتواند گذشت، مخیر گردانیدم: وفور مال، و لذات حال، و ذکر سایر، و ثواب باقی. و پوشیده نماند که علم طب نزدیک همه خردمندان و در تمامی دینها ستوده است.

و در کتب طب آورده‌اند که: فاضلتر اطبا آن است که بر معالجت، از جهت ذخیرت آخرت مواظبت نماید که به ملازمت این سیرت، نصیب دنیا هرچه کاملتر بیابد و رستگاری عقبی مدّخر گردد؛ چنان که غرض کشاورز در پراکندن تخم، دانه باشد که قوت اوست؛ اما کاه ـ که علف ستوران است ـ به تبع آن هم حاصل آید.

در جمله بر این کار اقبال تمام کردم و هر کجا بیماری نشان یافتم که در وی امید صحت بود، معالجت او بر وجه حسبت بر دست گرفتم.

و چون یک چندی بگذشت و طایفه‌ای را از امثال خود در مال و جاه بر خویشتن سابق دیدم، نفْس بدان مایل گشت و تمنّی مراتب این جهانی بر خاطر گذشتن گرفت و نزدیک آمد که پای از جای بشود. با خود گفتم:

ای نفس، میان منافع و مضارّ خویش فرق نمی‌کنی، و خردمند چگونه آرزوی چیزی در دل جای دهد که رنج و تبعت آن بسیار باشد و انتفاع و استمتاع اندک؟ و اگر در عاقبت کار و هجرت سوی گور، فکرت شافی واجب داری، حرص و شرَه این عالم فانی به سر آید… از این اندیشه ناصواب درگذر و همت بر اکتساب ثواب مقصور گردان، که راه مخوف است و رفیقانْ ناموافق و رحلتْ نزدیک و هنگام حرکتْ نامعلوم. زینهار تا در ساختن توشه آخرت تقصیر نکنی… و با این همه، درد فراق بر اثر، و سوز هجر منتظر… به صواب آن لایق‌تر که بر معالجت مواظبت نمایی و بدان التفات نکنی که مردمان قدر طبیب ندانند، لکن در آن نگر که اگر توفیق باشد و یک شخص را از چنگال مشقت خلاص طلبیده آید، آمرزش بر اطلاق مستحکم شود؛ آنجا که جهانی از تمتع آب و نان و معاشرت جفت و فرزند محروم مانده باشند، و به علتهای مزمن و دردهای مهلک مبتلا گشته، اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید و صحت و خفت ایشان تحرّی افتد، اندازه خیرات و مثوبات آن کی توان شناخت؟…

به رغبت صادق و حسبت بی‌ریا، به علاج بیماران پرداختم و روزگار در آن مستغرق گردانید، تا درهای روزی بر من گشاده گشت و صلات و مواهب پادشاهان به من متواتر شد. و پیش از سفر هندوستان و پس از آن انواع دوستکامی و نعمت دیدم و به جاه و مال، از امثال و اقران بگذشتم.

عضویت
اطلاع از
guest

1 نظر
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
سوسن

با تشکر فراوان از متنهایی زیبای برزویه طبیب ، اگر ممکن هست نمایش یا متن نوشته هایی که بصورت صوتی بگذارید تا ما که در خارج هستیم فرزندانمان را بیشتر با همچون متن های زیبا و پر معنا آشنا کنیم متشکرم.