کاخ اختصاصی داریوش، تچر » تخت جمشید

از نخستین کاخهایی که بر روی صفه تخت جمشید برآوردند بنایی بود در جنوب غربی آپادانا و رو به جنوب، یعنی به سمت آفتاب. این بنا در یکی از کتیبه های منقور بر آن تچر خوانده شده است و در کتیبه ای دیگر از همان بنا هدیش و امروز به ((کاخ داریوش)) و یا ((تچر)) معروف است. کلمه تچر در زبان فارسی مانده و به صورت ((تجر)) و یا ((طرز)) در آمده است و آن را ((خانه زمستانی)) معنی کرده اند ولی هیچ دلیلی که برساند این بنا سرای زمستانی داریوش بوده است در دست نیست.

پرونده:Tachar-Persepolis-Iran.tif

سنگ های این کاخ، خاکستری و بسیار پاک تراش است چنان که عکس آدمی در آن می افتاده و به همین جهت در این اواخر آن را ((آینه خانه)) یا ((تالار آینه)) هم می خواندند.

کاخ ((تچر)) بر روی سکویی بنا گشته که ۲۰/۲ تا ۳ متر از کف آپادانا و حیاط مجاورش بلندتر است. طرح آن به صورت مستطیلی است با محور طولی شمالی- جنوبی که ۴۰ متر طول و حدود ۳۰ متر عرض دارد و مشتمل است بر یک تالار مرکزی ۱۲ ستونی(سه ردیف ۴ تایی) با اتاق های کوچک جانبی، دو اتاق مربع شکل در شمال که هر یک چهار ستون داشته اند و با اتاق های باریک و بلند جانبی محدود می شده اند و یک ایوان ۸ ستونی( دوردیف ۴ تایی در جنوب، که به دو اتاق جنبی می پیوسته است. یک پلکان دو طرفه در جنوب بنا، ساخته اند که از دو سوی به ایوان جنوبی می رسد و بر بدنه آنها نقش افرادی که بره، خوراکی و یا ظروف آشپزخانه در دست دارند کنده شده است. این افراد را یک در میان در جامه پارسی و مادی نشان داده اند، ولی پارسیان کلاه شیاردار استوانه ای معمول خود را به سر ندارند، بلکه شالی به دور سر و گردن پیچیده اند که چانه هاشان را هم می پوشاند. برخی از این افراد ریش و سبیل دارند اما پاره ای بی ریش و سبیل نشان داده شده اند. احتمالا دسته دوم خواجگان درباری اند. معمولاً این افراد را خدمتگزاران می خوانند، اما چون حمل بره و حیوانات دیگر به داخل کاخ شاهی چندان مناسبتی ندارد، شاید بتوان برخی از آنان را مغانی دانست که بره قربانی را حمل می کنند.

پرونده:Parse7.jpg

بر بدنه جبهه جنوبی سکوی کاخ، یعنی بر دیواره جنوبی پلکان توامان، مجلسی مرکب از چند صحنه نقش کرده اند. در مرکز، حلقه بالدار یا فر ایرانی را می بینیم که دو ابوالهول در دو سویش نشسته و دستی را به علامت احترام به سوی آن بلند کرده اند و پشت سر هر یک، ردیفی از درختان نخل نمایان است؛ زیرا این صحنه، دو گروه سرباز کمان دار نیزه ور در جامه پارسی- یعنی کلاه ترک دار استوانه ای، دامن و قبای چین دار و کفش سه بندی- مقابل همدیگر صف بسته اند و سنگ نوشته ای را پاس می دارند که به نام خشیارشا و به خط و زبان فارسی باستان نوشته شدهاست. در گوشه سمت راست این صحنه، همان کتیبه به خط و زبان عیلامی تکرار شده است و در گوشه چپ صحنه، متن بابلی آن آمده است. در این کتیبه ها، خشیارشا اهورامزدا را می ستاید و خود و پهناوری کشورش را می شناساند و سپس می گوید:

((به خواست اهورامزدا، این هدیش را داریوش شاه، که پدر من بود، برآورد. بادا که اهورامزدا و دیگر ایزدان، مرا و آنچه را که کرده ام و پدرم داریوش شاه، کرده است، بپایند.))

پرونده:Farvahar-kakh tachar.TIF
نمایی از سنگ‌نگاره فروهر در کاخ تچر تخت جمشید

عین همین کتیبه ها، دو بار دیگر بر جرزهای جنوبی ایوان کاخ نقر شده و هر بار فارسی باستان در بالا، عیلامی در میان و بابلی در پایین است. این متن ها ثابت می کند که قسمت جنوبی کاخ ((تچر)) در زمان خشیارشا به اتمام رسیده است. تاقچه های این کاخ که تاج شیاردار مصری دارند همه از سنگ های یکپارچه ساخته شده اند و در اصل با درهای کوچک چوبی محافظت می شده اند. تالار مرکزی شش در داشته که دو تا به ایوان جنوبی باز می شده و دو تا به اتاق های شمالی می پیوسته و یک در به اتاق شرقی راه داشته است. یک در دیگر هم، کفش کن غربی را به تالار مرکزی پیوند می داده و در سمت غرب همین کفش کن است که در زمان اردشیر سوم پلکانی دو طرفه ساخته اند که بر دیواره آن نقش هدیه آورانی چند، نقش کرده اند که وسط جبهه غربی اش، کتیبه ای از اردشیر سوم به زبان فارسی باستان منقور است که ترجمه آن چنین است(( خدای بزرگ اهورامزدا است که این جهان را آفریده، که آن آسمان را آفریده، که مردمی را آفریده، و خوشبختی مردمان را آفریده، که مرا، اردشیر، شاه کرده، یگانه شاهی از بسیاری، یگانه فرمانروایی از بسیاری. گوید اردشیر شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، شاه این سرزمین: من پسر اردشیر(دوم) شاهم؛ اردشیر شاه، پسر داریوش(دوم) شاه بود، داریوش شاه پسر اردشیر(یکم) شاه بود، اردشیر شاه پسر خشیارشا شاه بود، خشیارشا شاه پسر داریوش شاه بود، داریوش شاه پسر ویشتاسبه بود، ویشتاسبه پسر ارشامه، (از تخمه) هخامنشی. گوید اردشیر شاه: این پلکان سنگی را من ساختم. گوید اردشیر شاه: بادا که اهورامزدا و ایزدمهر مرا بپایند، و این کشور را و آنچه را بر دست من کرده شد.))

از اینجا پیداست که این بخش از بنا، به دستور اردشیر سوم– که از ۳۵۸ تا ۳۳۸ ق. م. پادشاهی راند- دست کاری و تکمیل شده است. در شمال این پلکان، سنگی را به صورت طاسی کم عمق کنده اند. محوطه حفاری شده چهارگوش آن به راه آبی می پیوندد که چند متری به سوی غرب رفته سپس می پیچد و بیش از ۴۰ متر به سمت جنوب پیش می رود تا به راه اب های زیرزمینی حیاط جنوبی ((تچر)) می پیوندد. در کنار این راه آب، آثار دیوارهایی یافت می شود که مشخص می سازد زمانی اینجا اتاقکی بوده است اما معلوم نیست که این سنگاب برای تشریفات مذهبی به کار بردبه می شده است یا برای حوائج عادی روزانه و یا این که سنگ ناودان بامی بوده است.

پلکان جنوبی کاخ تچر داریوش

ستون های کاخ ((تچر)) احتمالاً از چوب بوده، ولی هیچ اثری از آنها نمانده است. کف اتاق ها را با فرش قرمز رنگ ویژه دوره داریوش پوشانیده بوده اند که اثر آن در اتاق های شمالی یافت می شود. بر درگاههای اتاق های غربی، سربازان نیزه دار و سپر کش پارسی و بر درگاههای تالار مرکزی، داریوش بزرگ را با خدمه اش حجاری کرده اند. تاج داریوش کنگره دار بوده و رویه آن را با ورقه ای از زر پوشانده بوده اند. دست بند، یاره، طوق، گوشوار و گوهرنگاری های لباس داریوش نیز با فلزات گرانبها ساخته و در سنگ نشانده شده بوده که اسکندر و یارانش آنها را کنده و ربوده اند. لباس داریوش منقش به گل و بوته و ستاره و شیرهای غران و ملون به رنگ های گوناگون بوده است. این تزئینات را محققان به دقت وارسی کرده اند که تیلیا و همسرش موفق شده اند آنها را بازسازی و مشخص سازند. حاصل کار اینان برای تاریخ هنر هخامنشی فوق العاده اهمیت دارد و ثابت کرده است که روی تاج کلاه و قسمت هایی دیگر از جامه سربازان و مهتران رنگ آمیزی و سوزن گری کرده بوده اند. و سه خط عیلامی، فارسی باستان و بابلی نقر شده است که می گوید:

((داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپه، هخامنشی، که این تچر را ساخت.))

ضمیر موصول ((که)) ثابت می کند که هدف کتیبه، تعیین هویت شخص منقوش در زیر آن است؛ درست مثل این که بگوید: ((این داریوش است که تچر را ساخت.)) یکی از اروپائیان، به نام کورنلیوس دوبروان که در سال ۱۷۰۴م. این بنا را دیده و توصیف کرده است، با قلم و تیشه نقوش دو جانب درگاه را ضایع کرده است و قسمتی از حجاری جامه چین دار هر دو نقش داریوش را که حاوی کتیبه بوده، کنده و به پاریس برده است. این تکه های ربوده شده اکنون در گنجینه نشان های کتابخانه ملی فرانسه موجود است. روی چین های لباسی که متعلق به نقش جرز غربی بوده کتیبه ای به سه زبان می گوید: ((داریوش شاه بزرگ، پسر ویشتاسبه، هخامنشی.)) اما روی چین های جامه منقوش بر جرز شرقی که آن نیز به گواهی نوشته بالای درگاه از آن داریوش بوده است، آمده: ((خشیارشا، پسر داریوش شاه، هخامنشی.)) این کتیبه دومی بسیار شگفت آور است، زیرا بر نقشی کنده شده که تاج کنگره دارش ثابت می کند که او داریوش بزرگ است. از گواهی هرودت می دانیم که داریوش در اواخر عمر خشیارشا را جانشین خود کرده بود و احتمال فراوان دارد که وی در سال های آخر داریوش، در واقع شریک او در پادشاهی بوده و تاج و جامه او را می پوشیده است. بنابراین، نقش و کتیبه جرز مورد بحث به سال های آخر داریوش تعلق دارد و شراکت خشیارشا در سلطنت با پدرش را گواهی می دهد. درستبه همین دلیل است که عقیده مارگارت روث و هواداران او که می گویند نقش برجسته خزانه، داریوش را بر کرسی وارته باز و پسرش را به عنوان ولیعهد نشان می دهد، مردود می شود.

پرونده:Persepolis recreated.jpg

کاخ تچر و نقش سربازان

یک کتیبه دیگر هم هست که ۱۸ مرتبه بر قاب دریچه های کاخ تکرار شده و آن هم به سه زبان است و می گوید ((قاب سنگی که برای ویث(خانه شاهی) داریوش شاه درست شده است)). این کتیبه های ثابت می کنند که تاقچه های یکپارچه را در همان مکان تراش و پرداخت سنگ، برای کارگذاردن در این کاخ، معین و مشخص می کرده اند. از همین متنها هم می شود فهمید که کاخ ((تچر)) به واقع یک کاخ نشیمن یا اختصاصی بوده است و نه چنانکه بعضی پنداشته اند، معبد و پرستشگاه.

بر سنگ های این کاخ یادگارهایی از ادوار گوناگون موجود است که از همه کهن تر دو سنگ نوشته است به پهلوی ساسانی از زمان شاپور دوم، فرمانروای بزرگ ساسانی که از سال ۳۰۹ تا ۳۷۹ م. فرمانروایی داشت. ترجمه فارسی نوشته اولی بدین گونه است:

((در ماه اسفند ارمذ، در دومین سال پادشاهی مزداپرست، خدایگان شاپور، شاه شاهان ایران و انیران (غیر ایران) که نژاد از ایزدان دارد، هنگامی که شاپور سکانشاه، فرمانروای (دره )سند، سیستان و توران تا به مرز دریا (ی عمان)، پسر مزداپرست خدایگان هرمزد، شاه شاهان ایران و انیران، که از نژاد ایزدان بود، روانه شد، (یعنی در سال ۳۱۱ میلادی)، با درود فراوان از درگاه مهست همایون(برفت)؛ وی از این راه، میان استخر و سیستان، روانه شد و به نیکویی در اینجا،((صد ستون)) (یعنی تخت جمشید) فرود آمد. آن گاه وی در این بنا خوراک خورد. با وی اینها بودند: بهرام پسر نهو هرمزد، اندرزبد سیستان، نرسی موبد(از خاندان) ورزا، وین پسر مهر، فرمانروای زرنج، نرسی دبیر و دیگر اسوران پارسی و سیستانی با گروهی از مردم زرنج و سفرایی از ایالات و قبایل. وی بزمی بزرگ بر پا کرد و آیین های دینی به جای آورد. برای (روان های) پدر و نیاکانش درود فرستاد و نیاز فرستاد. آنگاه برای شاپور، شاه شاهان، و روان خودش و نیز برای آن که این بنا را بفرمود ساختند، قربانی داد. یزدان یار باد.))

شانزده سال پس از نقر این نوشته، شاپور سکانشاه، سلوکوس نامی- قاضی جاوید شاپور و کوار- را برای بازدید آن فرستاد که وی آن را دیده و در نزدیک آن کتیبه ای دیگر کند.

از این دو کتیبه به خوبی بر می آید که در میانه دوره ساسانیان، نام اصلی تخت جمشید(پارسه) دیگر به کار نمی رفته و آن را صد ستون می خوانده اند.

از میان نوشته های بعدی، دو کتیبه به خط کوفی از عضدالدوله دیلمی باقی مانده است که اولی در هشت سطر، بر بدنه شرقی درگاه سنگی، میان ایوان و تالار سمت ایوان بدین گونه نقر شده است:

((بسمه الله حضره الامیر الجلیل عضدالدوله فنا خسرو بن الحسن سنه اربع و اربعین و ثلماثمه فی منصرفه مظفراً من فتح اصبهان و اسره ابن ما کان و کسره جیش خراسان و احضر من قراماً فی هذه الاثار من الکتابه.))

که ترجمه فارسی آن چنین است:

((به نام خدا. فرمانروای بزرگ همایون، عضدالدوله پناه خسرو، پور حسن (رکن االدوله دیلمی) این (بنا) را در سال ۳۴۴(ه.ق.) دید به هنگامی که از فتح اصفهان و اسارت پسر ماکان و شکست سپاه خراسان (سامانی) پیروزمندانه (به شیراز) باز می گشت. و او شخصی را که توانست نوشته های کنده شده، بر این آثار را بخواند، به پیشگاه خود احضار کرد.))

این سند می رساند که عضدالدوله پس از فتح اصفهان، در سر راه خود به شیراز در اینجا بیاسود و بفرمود تا نوشته پهلوی یاد شده را بخوانند و برایش ترجمه کنند. کتیبه دوم او بدین گونه است:

((حضره الامیر ابو شجاع عضدالدوله ایده الله فی صفر سنه اربع و اربعین و ثلثمامه و قرئی ما فی هذه الاثار من الکتابه قرا علی بن السری الکتاب الکرخی و مارسفند الموبد کازرونی.))

ترجمه فارسی:

((امیر ابو شجاع عضد الدوله، که خدا یارش باد، در اینجا در صفر سال ۳۴۴ (ه. ق.) حاضر آمد و نوشته روی این اثار بر وی خوانده شد. آن را علی بن سری کاتب، از کرخ و موبد مارسفند کازرنی خواندند.))

کتیبه دیگری هم در سال ۳۹۲ه. ق. نقر شده و آن از شاهنشاه بهائ الدوله دیلمی است که می گوید با سپاهی کلان برای شکار به این مکان (یعنی مرودشت) آمده بود و در اینجا (یعنی تخت جمشید) اقامتی داشت.

وقتی عضدالدوله کاخی به نام ((قصر ابونصر)) در شیراز ساخت، چند تکه مهم درگاههای شمالی کاخ((تچر)) را به آنجا برده و کار گذاشت. اکنون از کاخ وی اثری نمانده و تکه های تخت جمشیدی را نیز تا جایی که توانسته اند پیدا کنند، به جای خودش بازگردانیده اند.

کتیبه های دیگری هم از دوره های جدیدتر بر در و دیوار کاخ داریوش کنده اند که از همه مهم تر کتیبه ای است از علی آق قویونلو مورخ ۸۸۱ه. ق. و چند لوحه از شاهزادگان تیموری، از جمله شاهزاده هنرمند و بسیار خوش خط، ابراهیم سلطان (مورخ ۸۱۶ و ۸۲۶ ه. ق.)، که از میان لوحه های ابراهیم سلطان یکی به خط ثلث، حاوی شعر بسیار معروفی از سعدی است- که نقر آن در تخت جمشید حلاوت خاصی دارد- بدین گونه:

((کرا دانی از خسروان عجم ز عهد فریدون و ضحاک و جم

که بر تخت ملکش نیامد زوال؟ ز دست حوادث نشد پایمال؟

نه بر باد رفتی سحرگاه و شام سریر سلیمان علیه السلام؟

به آخر ندیدی که بر باد رفت؟ خنک آن که با دانش (و) داد رفت

الا تا درخت کرم پروری که بی شک بر کامرانی خوری

کتبه ابراهیم سلطان بن شاه رخ فی سنه سته و عشرین و ثمانمایه.))

وقتی که از پلکان جنوبی پایین می رویم به حیاطی بزرگ می رسیم که دیوارهای شرقی و جنوبی آن دارای پلکان هایی مشابه اند و به نقوشی همانند آنچه بر پلکان مزبور دیدیم- یعنی دو گروه سرباز مقابل هم، کتیبه ها، حلقه بالدار در میان ابوالهول، درختان نخل، گاوان به چنگ شیر افتاده و خدمه ای که اسباب آشپزخانه می برند- مزین می باشند. در سمت غربی حیاط، آثار دیواری باقی مانده است که گمان می رود اصلی نباشد. پلکان جنوب حیاط به سطح مرتفعی می رسد که آثار کاخی را بر خود دارد که آن را ((کاخ ه)) می نامند و پلکان شرقی به دو دهلیز منتهی می شود که رو به سمت شرق، به حیاط شمال هدیش باز می شوند.

http://tarikhema.org/images/2011/08/500535538.jpg

http://tarikhema.org/images/2011/08/472149568.jpg

عضویت
اطلاع از
guest

4 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
اسماعیل رحیمزاده

شمابهترینها هستید خیلی زحمت میکشید فقط میتوانم دعاکنم که همیشه سلامت وموفق وپیروزباشیددوستدارشماهستم تازنده ام

ميثم

سلام و خسته نباشی به این همه تلاش برای زنده نگه داشتن فرهنگ و تمدن ناب ایران همیشه جاودان

parham

از ماست که بر ماست…………

پشوتن

زنده باد ایران و ایرانی.
ممنون برا مطالبی که پست کردین