عبدالقهّار عاصی:اگر ترانهٔ از یاد رفتهٔ عاصی دوباره زنده شد از خاطراتِ در خونش
❈۱❈
اگر ترانهٔ از یاد رفتهٔ عاصی
دوباره زنده شد از خاطراتِ در خونش
به باغ میبرمت.
اگر درختِ لبِ رودخانه بازشکفت
❈۲❈
وگر تبسّمِ سیمینِ نسترنزاران
از آنبلندیِ در انتظار جاری شد
به باغ میبرمت.
به باغِ بوسه
❈۳❈
به باغِ نوازش و آغوش.
اگر که داسِ بلندِ دروگرانِ غریب
میانِ سنبلههایِ سهماهه در قنداق
برایِ فصلِ نکویی
❈۴❈
به رقص باز آمد،
به باغ میبرمت.
به باغِ آزادی
به باغِ سبز و پرآوازهٔ همیشهبهار.
❈۵❈
اگر که قافلهٔ عشق
شهد و ابریشم
ز شرِّ نکبتِ چاقوکشان به خیر گذشت
اگر بهار رسید
❈۶❈
به باغ میبرمت.
به باغهایِ «سلام و علیک»
به باغِ«مانده نباشی»
به باغِ بنفشِ آسودن.
❈۷❈
اگر که آه و دعایی به نامِ نیلوفر
از اینخرابهٔ فریاد و اشک
ریشه گرفت
و نسبتی به بر و دوشِ یار پیدا کرد
❈۸❈
به باغ میبرمت.
کنون هوایِ درختانِ سروِ سرمایی است
کبوترانه به گلدستهها
پناه باید برد.
❈۹❈
کبوترانه
به جنگل مقام باید کرد.
و پَر
به بامِ معبدِ اردیبهشت باید ریخت.
❈۱۰❈
به باغ میبرمت.
به باغِ خوابِ سحرگاهیِ کبوترها
در انتظار بمان.
از انتظار به بیرونِ باغ
❈۱۱❈
خیمه بزن.
دمی که جوی به جایِ سراب سیب آورد
و آبشار ز گلبرگِ سرخ دامن بست،
دمی که کاکلِ دوشیزهبید را
❈۱۲❈
باران
به پیچ و تاب کشید
به سایهسایهٔ باغ
آشنات میسازم.
❈۱۳❈
به باغ میبرمت.
به باغِ بوسه
به باغِ نوازش و آغوش.
۱۶ جوزا ۱۳۶۶ کابل
کامنت ها