عبدالقهّار عاصی:نیمِ ملّت شهید و نیمِ دگر زخمی و ناتوان و بیچاره
❈۱❈
نیمِ ملّت شهید و نیمِ دگر
زخمی و ناتوان و بیچاره
عدّهای سوگوارِ بربادیش
عدّهای هم غریب و آواره
❈۲❈
در تمامیِّ اینولایتِمرگ
نه لبی مانده و نه لبخندی
در تمامیِّ اینغبارآباد
❈۳❈
نیست سیمایِ آرزومندی
دستبازیِّ کیسههایِ بزرگ
کارد تا استخوان فرو بردهست
❈۴❈
دستگاهِ دلی نمانده به جای
معنویّت فنا شده،مردهست
سیلِ بربادی است و ویرانی
❈۵❈
لبِ رودیّ و چند ماهیگیر
آتشافروزِ چند و فتنهٔ چند
چند فرمانگزار و چند اجیر
❈۶❈
روزگاری است که نمیخوانَد
شهرِ درخونستادهٔ کابل
روزگاری است که نمیخندد
مامِ ازپافتادهٔ کابل
❈۷❈
روزگاری است که مروّت را
لعنتیها دروغ میبافند
بوسه بر ماه میزنند از دور
❈۸❈
غبغب آباد کرده،میلافند
روزگاری است که سلامی را
کس به کس اعتماد مینکند
❈۹❈
با کلامی کس از کسی نشود
کسی از عشق یاد مینکند
دستِ بیگانگانِ همسایه
❈۱۰❈
هر سو دیوانهوار در کار است
دوست گفته،تباه میسازند
ملّتی را که سخت افگار است
کامنت ها