خواجه عبدالله انصاری:نام وی قاسم بن مهدی زابن بنت احمد بن سیار، و گفتند: که نام وی عبدالواحد بود، و...
نام وی قاسم بن مهدی زابن بنت احمد بن سیار، و گفتند: که نام وی عبدالواحد بود، و در ستر که عبدالواحد بن علی سیاری خواهر زادهٔ بوالعباس سیاری بود شاگرد وی. بوالعباس از اهل مرو بود، شیخ ایشان ایذ، شاگرد بوبکر واسطی٭ ایذ و عالم بوده در علم حقایق احوال او فقیه بوده، و حدیث بسیار داشت درسنه و اربعین برفته و ثلثمائه، و له لسان فی علوم الحقایق.
شیخ الاسلام گفت: که بوالعباس سیاری گوید: کی بدر مرگ، فرا واسطی گفتند: که ما را وصیتی کن! گفت: احفظو مراد اللّه فیکم.
شیخ الاسلام گفت: که بوالعباس سیاری گوید: کی بدر مرگ، فرا واسطی گفتند: که ما را وصیتی کن! گفت: احفظو مراد اللّه فیکم.
شیخ الاسلام گفت، که سید بوالمعالی زید عمری گفت: کی عبدالواحد سیاری بمرو سرای خود بر صوفیان وقف کرد، سبب آن بود کی دعوتی کرد صوفیانرا رقص میکردند یکی در رقص در هوا برشد و ناپدید شد و هرگز پدید نامد مات عبدالواحد سنة خمس و سبعین و ثلثمائه. عبدالواحد سیاری گوید: که خال مرا گفتند بوالعباس سیاری: گه به چه چیز، مرید نفس خود را ریاضت دهد و چون کند؟ گفت: ورامرها صبر کند و بگذارد و از نهیها بپرهیزد، و صحبت با نیکان کند و خدمت رفیقان کند، و با درویشان نشیند، والمرء حیث وضع نفسه. ثم تمثل و انشاء یقول:
صبرت عن اللذات حتی تولت
صبرت عن اللذات حتی تولت
❈۱❈
نفسی هجرها فاستمرت والزمت
و ماالنفس الاحیث تجعلها الفتی
فان طمعت باقت و الاتسلت
وکانت علی الایام نفسی عزیزة
فلما رأت عزمی علی الذل ذلت
وهم وی گفت: المعرفة حیوة القلب باللّه و حیوة القلب مع اللّه. و گفتند که وی این دو بیت بسیار خواندی
وهم وی گفت: المعرفة حیوة القلب باللّه و حیوة القلب مع اللّه. و گفتند که وی این دو بیت بسیار خواندی
❈۲❈
شعر
ما استنار الصبح ادرج ضؤه
باسفاره انوار ضوء الکواکب
یجر عهم کاساً لو ابتلی اللظلی
بتجریعها طارت کاسرع ذاهب
یحکی عن ابی العباس انه قال: لولم الق الواسطی مت مجوسیا. و من المتأخرین «شیخ الاسلام گفت کی»:
یحکی عن ابی العباس انه قال: لولم الق الواسطی مت مجوسیا. و من المتأخرین «شیخ الاسلام گفت کی»:
کامنت ها