خواجه عبدالله انصاری:و گفتند کی نام وی ابوالحسین بن عبداللّه بن بکر است، و کنیت او ابوعبداللّه و گفت...
و گفتند کی نام وی ابوالحسین بن عبداللّه بن بکر است، و کنیت او ابوعبداللّه و گفتند «کی کنیت او ابوعبید و نام وی احمد بن محمد بشوش در گور و خلاف یا در آمیختهاند، اما در سترکی در طبقات است؛ نام وی حسین بن عبداللّه» کنیت بوعبداللّه از اهل بصره بوده، سی سال در سرب بود در سرای خود بیرون نیامد گفتهاند که طعام نمیخورد میتعبد کرد و اجتهاد، اهل بصره ویرا بیرون کردند بشوش رفت و آنجا برفت گوروی آنجاست. ووی عالم بود بعلوم این قوم، وویرا تصنیف است درین باب و صاحب لسان و ورع.
شیخ الاسلام گفت: کی وی روز آدینه بر در مسجد بصره ایستاد بود، شاگرد خود را گفت: این خلق را بینی، این همه آگین بهشتاند، این کارک ما را افتاده، و مسجد بصره آن وقت چنان بود از انبوهی که خلق سجود نمیتوانست کردند بر زمین، روی بر پشت یکدیگر مینهادند و گفت: که الحسین صبیحی گوید که آرزومندست باید، که شراب دهند هشیار گردد.
شیخ الاسلام گفت: کی وی روز آدینه بر در مسجد بصره ایستاد بود، شاگرد خود را گفت: این خلق را بینی، این همه آگین بهشتاند، این کارک ما را افتاده، و مسجد بصره آن وقت چنان بود از انبوهی که خلق سجود نمیتوانست کردند بر زمین، روی بر پشت یکدیگر مینهادند و گفت: که الحسین صبیحی گوید که آرزومندست باید، که شراب دهند هشیار گردد.
وی گفت: الغریب هوالبعید عن وطنه و هو مقیم فیه. و هم وی گفت: الغریب الذی لا جنس له. و هم وی گفت: الغریب الذی من صحب الاجناس. شیخ الاسلام گفت. که بوالحسن سیوطی ازین طایفه بود.
شیخ بوعلی رودباری گوید: کی هارون گفت صاحب سهل که با شیخ بوالحسن سیوطی بودیم در بادیه، چون گرسنه شدیم و حیله نشناختیم و راه ندانستیم. بوالحسن بانگ گرگ کردی تا جای که سگ بودی آواز دادی وی با آن آواز سوی آن حله شدی دانستندی که آنجا مردم است وحی است یارانرا چیزی آوردی از طعام.
شیخ بوعلی رودباری گوید: کی هارون گفت صاحب سهل که با شیخ بوالحسن سیوطی بودیم در بادیه، چون گرسنه شدیم و حیله نشناختیم و راه ندانستیم. بوالحسن بانگ گرگ کردی تا جای که سگ بودی آواز دادی وی با آن آواز سوی آن حله شدی دانستندی که آنجا مردم است وحی است یارانرا چیزی آوردی از طعام.
شیخ بوعلی رودباری گوید: که کس نبود در حال عطف ور یاران خود، چون بوالحسن سیوطی. ٭ کی باید که خدمت یاران خود برخود واجب دانی و در خدمت مقصور بینی نه مخدوم. وقتی یکی پیش شیخ سیروانی گفت: فرا یکی که این کار مرا بکن نه بحکم و امر، کی بفضل. شیخ سیروانی سه بانگ بروی زد گفت: نه فقیر است کی خدمت یار خود برخود واجب «نه» داند.
ابن شعره کنیت ابوالحسن است، نام عمر و بن عثمان بن الحکم بن شعره از مشایخ صوفیانست. بوسعد مالیتی در اربعین خود بیاورده و در تاریخ بیاوردهاند: از مشایخ مصر بود، گویند که از گوروی آواز قرآن خواندن میشنودند هر که بزیارت شدی
ابن شعره کنیت ابوالحسن است، نام عمر و بن عثمان بن الحکم بن شعره از مشایخ صوفیانست. بوسعد مالیتی در اربعین خود بیاورده و در تاریخ بیاوردهاند: از مشایخ مصر بود، گویند که از گوروی آواز قرآن خواندن میشنودند هر که بزیارت شدی
٭ کی ابن شعره در جامع مصر شد، بوحامد زنگی دید که نماز میکرد، گفت بوحامد! از بس جای بزرگ ایذر فرود آمدی! گفت: بشفاعت عاصیان فرود آمدم.
شیخ الاسلام گفت، کی ابن باکو گفت، بوعبداللّه رودباری گفت: کی از حسن بن محمد الرازی شنیدم، کنیه ابوعبید کی گفت اصابنی البرد والجوع فلما نمت هتف بیهاتف فطن ان العبادة کلها الصوم والصلوة. فقال: الصبر علی احکام اللّه افضل من الصوم والصلوة.
شیخ الاسلام گفت، کی ابن باکو گفت، بوعبداللّه رودباری گفت: کی از حسن بن محمد الرازی شنیدم، کنیه ابوعبید کی گفت اصابنی البرد والجوع فلما نمت هتف بیهاتف فطن ان العبادة کلها الصوم والصلوة. فقال: الصبر علی احکام اللّه افضل من الصوم والصلوة.
و هو ابوحامد الاسود لمعروف بالزنجی من استادی ابوعلی الرودباری فقال ابوالحسن المزین٭ جلس ابوحامد الاسود فی المسجد الحرام بحذاء الکعبة ثلثین سنة لایخرج الالطهارة الصلوة و مارآی اکل و لا شرب و کان ابوحامد اذا تواحد تبیض واذا ذهب وجده اسود.
کامنت ها