خواجه عبدالله انصاری:ساکن سمرقند، و هومحمد بن الفضل بن العباس بیحفص، و کنیه ابوعبداللّه. اصل او از...
ساکن سمرقند، و هومحمد بن الفضل بن العباس بیحفص، و کنیه ابوعبداللّه. اصل او از بلخ است، او را از بلخ بیرون کردند بیگناه بسبب مذهب وی. روی فرا شهر کرد. و بر ایشان نفرین کرد.
شیخ الاسلام گفت: که پس ازو از بلخ هیچ صوفی نخاست. به سمرقند رفت، او را آنجا قاضی کردند، خواست که حج کند رفت بنشاپور، از وی مجلس خواستند، بر کرسی شد گفت: اللّه اکبر و لذکر اللّه اکبر «سوره عنکبوت آیه ۴۵» و رضوان من بود در سنه تسع عشر و ثلثمائه. صحبت کرده با احمد خضرویه٭ و بجز از وی از بلخ بوده. یقال محمد بن الفضل سمسار الرجال.
شیخ الاسلام گفت: که پس ازو از بلخ هیچ صوفی نخاست. به سمرقند رفت، او را آنجا قاضی کردند، خواست که حج کند رفت بنشاپور، از وی مجلس خواستند، بر کرسی شد گفت: اللّه اکبر و لذکر اللّه اکبر «سوره عنکبوت آیه ۴۵» و رضوان من بود در سنه تسع عشر و ثلثمائه. صحبت کرده با احمد خضرویه٭ و بجز از وی از بلخ بوده. یقال محمد بن الفضل سمسار الرجال.
شیخ الاسلام گفت: که بوبکر واسطی٭ گوید، و خود هیچکس چنون گوید، و حکایت کم کند، کی وی سخن خود گوید حکایت کند یکی از آن اینست، که وی گفت: محمدبن الفضل بلخی گفت: آن چیز که ببود او همه نیکویها شود، و به نبود او همه زشتها زشت شد، آن استقامتست. شیخ الاسلام گفت: سخت نیکو گفت: فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ «سوره هود آیه ۱۱۲» یکی گفت مصطفی را . که مرا وصیتی بکن «گفت»: قل آمنت باللّه ثم استقم بگو که یکی وران بپای
کامنت ها