گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

خواجه عبدالله انصاری:مردی بزرگ بوده از مشایخ جاوباره نام است بثغر روم. گفتند که آن لقمه خورد و آن شب...

مردی بزرگ بوده از مشایخ جاوباره نام است بثغر روم. گفتند که آن لقمه خورد و آن شب در مسجد بماند و احتلام افتاد، ویرا گفتند در خواب که این بار چیزی خوری، که دل تو ازان بشورد، ندانی که بتو بلا رسد. و آن چنان بود که عهد کرده بود: که چیزی که مرا ازان دل بشورد بنه خورم. وقتی در مسجد شو نیز یه بود طعام در آوردند، دل وی از آن بشورید بنمی خورد، یاران ویرا گفتند بخور، هر ساعت خلاف آری بخور! بخورد آن افتاد. بوعبداللّه جاوباره گوید: فرا شیخ بوبکر زقاق مصری٭ گفتم: کی صحبت با کی دارم؟ گفت: بآنکس که چون او را بازگوئی هر چه اللّه از تو داند، او از تو بنشورد و از تو بنه برد
شیخ الاسلام گفت: کی قبول و صحبت، پس عیب دیدن درست آید که آدمی مجری عیب است، چون بهتر قبول افتد و بهتر و نکوئی صحبت پیوندی، چون عیب پدید آید صحبت ببری، آن نه صحبت است. صحبت پس شناخت عیب است مگر عیب که دینی باشد و بدعتی، که آن جز باشد که چشم بران فراز کردن مداهنت بود و مخنثی مگر بضرورت اما عیب که نه در دیانت و بدعت بود جرم باشد، و آدمی نه معصومست، از وی عیب آید و جرم که آدمی کفور و جهول و ظلوم است. شافعی گوید: که نه دوست تو بود کی باو مدارا باید کرد.
شیخ الاسلام گفت: یعنی هر گه از تو عیب و خطایی آید در وی عذر باید داد، که وی نیک کند، تو شکر باید کرد، این ن دوستی و صحبت باشد.
شیخ الاسلام گفت: که احمد داودی گوید که یحیی نعاذ٭ را گفتم: که صحبت با کی پیوندم؟
گفت: با کسی که بیمار گردد، به پرسیدن تو آید و کی از تو جرم آید خود بعذر بتو آید. و ذوالنون و خراز٭ درین سخن گفته‌اند. و از شرط صحبت است که حق صحبت بدهی. و حق خود طلب نکنی و عیب خود بینی، و عیب دیگر انرا عذر جوئی و خلق زیر قدر و جبر مضطر و مقهور دانی، تا خصومت برخیزد و خود را بتاوان لازم گیری و عذر نسازی، و اللّه المستعان.
وقتی امیر کافور، زر فرستاد بشیخ بوعبداللّه جاوباره بسیاری، و وی بنه پذیرفت باز فرستاد، یعنی لشکریست. کافور گفت. ای سرد! له ما فی السموات و ما فی الارض و ما بینهما و ما تحت الثری فاین الکافور؟
شیخ الاسلام گفت: که این سخن کافور مه از کردار او بود، لکن آن سخن مایه و برکات پیر بود. فرا بوعلی کاتب٭ گفتند: که فلانکس از لشکری چیزی نمی‌ستاند و فلان پیر می‌ستاند. گفت: آنکه بنمی‌ستاند از علم بنمی‌ستاند، و آنک می‌ستاند از عین می‌ستاند.
شیخ الاسلام گفت: کی کس از مشایخ وقت چیزی می‌کردن ازین معنی، آن ایشانرا از عین راست می‌آمد، چون با علم بودند نکردند و آن نادره بودند، و آنرا اخوات باشد که همه کارها بدو نیک و شادی و غم و نعما و بلا همه از یک جامی دیدند و جز ازو نمی‌دیدند اما چون کسی فرا خیزد که ویرا آن عین و دیدار نباشد، از سر علم و حرفت گری بر گونهٔ ایشان بکند اللّه تعالی پردهٔ وی پاره کند. و وی دین و شریعت در سر آن کند.

فایل صوتی طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات بخش ۸۵ - بوعبداللّه جاوباره الصوفی همدانی

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

یزدانپناه عسکری
2023-05-09T05:16:15.6309977
6- وقتی امیر کافور، زر فرستاد بشیخ بوعبداللّه جاوباره بسیاری، و وی بنه پذیرفت باز فرستاد، یعنی لشکریست. کافور گفت. ای سرد! له ما فی السموات و ما فی الارض و ما بینهما و ما تحت الثری فاین الکافور؟ *** [یزدانپناه عسکری] طه : 6 - لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّری‏ از آن فیّاض‏ علی‏ الاطلاق است آنچه در آسمانها و زمین و آنچه در میان و در اعماق فیض موجود (با شدتی دیگر) وجود دارد. ضمیر باران آسمان و زمین [(الثَّری ، ثری، حثث ، برانگیختگی ، شدت ، سرعت ، حَثِیثاً) ؛ (الحَثُّ: الإعْجالُ فی اتِّصَال، شدت همسویی، تَحَثْحَثَتْ طبیعتُه: تحرّکت و لانتْ)] *** [محمدرضا آدینه ‏وند لرستانی] طه : 6 - لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّری‏ از آن اوست آنچه در آسمانها و زمین و میان این دو و آنچه در اعماق زمین وجود دارد. (آدینه‏ وند لرستانی، محمدرضا، کلمة الله العلیا، 6 جلد، اسوه - ایران - تهران، چاپ: 1، 1377 ه.ش. ج4ص117)