گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ابوسعید ابوالخیر:مرد باید که جگر سوخته چندان بودا نه همانا که چنین مرد فراوان بودا

❈۱❈
مرد باید که جگر سوخته چندان بودا نه همانا که چنین مرد فراوان بودا

فایل صوتی ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران تکه ۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

کامنت ها

امیر
2015-06-27T23:09:17
حرف از ((طلب)) به میان آمد یاد یک رباعی از خویشتن حقیر افتادم:یکپارچه نقص،داغدارم امایک دست گناه،دوستدارم اماهر بار بلای تازه می آری پیشدست از طلب تو برندارم اما
غریبه
2016-05-22T03:09:56
سلام. واقعاً دست مریزاد بابت مطالب زیباتون.میخواستم بگم من شعر جناب ابوسعید رو در جای دیگه یه طور دیگه خونده بودم :ای بار خدا به حق هستیشش چیز مرا فرو فرستیعلم و عمل و فراخ دستیایمان و امان و تندرستی
ف-ش
2008-06-26T07:24:46
بنام اوچند بیت گزیده ازابوسعید در میان ابیات پراکنده اشحال عالم سر بسر پرسیدم از فرزانه ایگفت یا خاکیست یا بادیست یا افسانه ایگفتمش آنکس که او اندر طلب پویان بودگفت یا کوریست یا کریست یا دیوانه ایگفتمش احوال عمرما چه باشد عمر چیست؟گفت یا برقیست یا شمعیست یا پروانه ای بیت دوم اگر مبهم به نظر آید شاید این بیت مولوی روشنگر معنی آن باشدیاررا چندان بجویم جد وچست "تا بدانم که نمی بایست جست"برای معنی این بیت مولوی هم شاید این بیت حافظ روشنگرباشدارباب حاجتیم وزبان سئوال نیست"در حضرت کریم تمنا چه حاجت است"حافظ میگوید چون در حضور کریم که از همه چیز آگاه است قرار بگیری دیگرتقاضا وتمنا معنی ندارداگر بگوئیم پس چرا از انسان خواسته شده که پیوسته دعا کند ظاهرا پاسخ اینست که ما هنوز به آ ن مرتبه از بینائی نرسیده ایم ودر این شرائط دعا وطلب که به منزله یاد خدا کردن است لازمه ومقدمه درک آن محضر میباشدضمنا خود ابوسعید هم اهل طلب وتمنا بوده است این ابیات اورا هم بخوانیمای بارخدا به حق هستیشش چیز مرا مدد فرستیایمان وامان وتندرستیفتح و فرج و فراخ دستی
ف-ش
2008-06-26T07:45:20
هو شرح بالا در صورتی است که طلب خدا مقصود باشد
ف-ش
2008-06-26T10:02:05
هوتوضیح قبلی را کافی ندانستم در معنی طلب گویا اشتباه لپی شد وطلب دنیا مقصود است به هر حال ابیات مندرج وشرح مذکور به شکل نامرتبط جالب توجه است شعری از شهریار یادم آمدمن همه اشتباه خود جلوه دهم که آدمیازدم مهد تا لحد در اشتباه کردن است
مهران کیانی فر
2013-12-22T20:25:34
جناب ف - ش کلامتان دلنشین است.استفاده کردم.لیکن فرمایش اولیتان درست تر مینمود.عرض میشود منظور از طلب همان مقام اول سلوک است که به فرمایش حضرتشان انسان در مقام طلب حالاتی بر وجودش مستولی میگردد که از سه حال فراتر نیست یا کوریست تا جلوه محبوب نبیند آرام نمیگیرد یا کریست که تنها صدای محبوت تسکین دل بی قرار وی است یا دیوانه ای است در جذبه گرفتار آمده که شوق او را راهبر است و از او انتظار تمیز نمیباید داشت تا آنکه روحش به ساحل وصال رسد.موید و پیروز باشید
ماح
2019-01-27T22:45:51
من نیز یاد این غزل زیبا از حافظ غیب گو با صدای محمد اصفهانی افتادم:دست از طلب ندارم تا کام من برآیدیا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآیدبگشای تربتم را بعد از وفات و بنگرکز آتش درونم دود از کفن برآیدبنمای رخ که خلقی واله شوند و حیرانبگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید