ابوسعید ابوالخیر:عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
❈۱❈
عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
خون در دل و ریشهٔ تنم سوخت چنان
کز دیده بجای اشک خاکستر ریخت
کامنت ها