افسرالملوک عاملی:پسر چون بر آمد بتخت پدر همان تاج شاهنشهی زد بسر
❈۱❈
پسر چون بر آمد بتخت پدر
همان تاج شاهنشهی زد بسر
بزرگان ورا خواندند آفرین
همه بوسه دادند روی زمین
❈۲❈
بگفتند ما بندگان تو ایم
بفرمان ورأیت سرافکنده ایم
شهنشاه بسیار بنواختشان
بقدر هنر جایگه ساختشان
❈۳❈
بسی مهربان بود و سرشار بود
شه عادل و بخت بیدار بود
یکی بارگه شاه بر پای داشت
در آن جایگه تخم نیکی بکاشت
❈۴❈
بگرد شهنشه در آن بارگاه
ستادند امیران جمله سپاه
بهر لشکری افسری نامدار
گزیدی و کردی ورا بر قرار
❈۵❈
سپاهی بیاراسث شاه جوان
همه جامعه شان هم چنان ارغوان
همه تاج و افسر بسر داشتند
کمر های زرین ببر داشتند
❈۶❈
ز شمشیر و گرز وسنان و سپر
زخود وزره با کمربند زر
سپاهی به زیبائی آراسته
همه جامه شاد و شاداب و نو خاسته
❈۷❈
نبرد دلیران فراموش شد
چنان آتش تیز خاموش شد
بهر جا شدی شادمانی بپا
همه باغ و بستان بدی دلگشا
❈۸❈
درو دشت ایران همه سبزو شاد
دل کشوری شاد از شاه ماد
بهر جایگه بود ساز و سرود
بشاهنشه ماد بودی درود
❈۹❈
شه ماد روزی برای شکار
برون رفت با اسب و اسباب کار
چوشد چند فرسنگ از شهردور
بدیدی یکی شیر نر با غرور
❈۱۰❈
پی شیر نر چون همی اسب تاخت
بزد تیر بر مغز و کارش بساخت
چنان تیر را او ز پیکان گشود
که تا شست برداشت آمد فرود
❈۱۱❈
بیفتاد بیجان بروی زمین
یکی گفت احسن یکی آفرین
دلیران شاهنشه از هر طرف
نمودند ابزار شوق وشعف
❈۱۲❈
چنان زد غربوی ز دل شیر نر
که لرزید از بیم کوه و کمر
زمغزش چنان خون برون میجهید
چو فواره ای کاب آرد پدید
❈۱۳❈
زپا اندر افتاد و بیهوش گشت
بزددست و پائی و خاموش گشت
به پیکر تراشان بفرمود، زود
از این شیر تندیس باید نمود
❈۱۴❈
که ماند پس از من بر این روزگار
یکی یاد بود و یکی یادگار
از آن روز بگذشته بس سالها
بجا مانده آن شیر سنگی بجا
❈۱۵❈
که در هکمتانه بود یادگار
هم از شاه ماد و هم از روزگار
بیامد چو در شهر آن شهریار
شه شیر کش خسرو نامدار
❈۱۶❈
همان هر کسی بر کسی مژده داد
که پاینده بادا شهنشاه ماد
بشد شاه و مغرور از این هنر
همی دست بنهاد روی کمر
❈۱۷❈
بفرمود هستم شه شیر کش
بود یکسر عالم مرا دست خوش
منم شهریاری که در عهد من
نباشد ز جنگ و ز دشمن سخن
❈۱۸❈
سر خسروان زیر پای منست
همه باجشان در سرای منست
ندارند جرأت که از نام ماد
سخن جز به نیکی نمایند یاد
❈۱۹❈
که چندین هزاران مرا لشکر است
به گنجم بسی باج و شمش زراست
هزاران هزار افسر نامدار
همه شیر افکن گه کارزار
کامنت ها