میرزا آقاخان کرمانی:یکی پور بودش چو تابنده شید که از دختر مهرک آمد پدید
❈۱❈
یکی پور بودش چو تابنده شید
که از دختر مهرک آمد پدید
جهان جوی را نام هرمز بدی
بهر کار دانا و گربز بودی
❈۲❈
به ملک خراسان بدی حکم دار
ازو گشت بد دل مگر شهریار
خبر یافت هرمز ازین کم و بیش
به خنجر ببرید پس دست خویش
❈۳❈
فرستاد زی شهریار بلند
دل شاه گردید ازو دردمند
بدو داد شاپور تاج شهی
بپایید لیکن به گاه مهی
❈۴❈
چو بعد از پدر اندر آمد به گاه
یکی سال و ده روز بد پادشاه
بمرد و به بهرام بسپرد رخت
ورارام سالی سه بد نیکبخت
❈۵❈
نخستین ورارام نامش بدی
همه کار گردون به کامش بدی
ولی بعد سه سال و سه ماه باز
به اورنگ شاهی نماند او دراز
کامنت ها