میرزا آقاخان کرمانی:پس از شاه بروی درم ریختند به مشگوی تاجی بیاویختند
❈۱❈
پس از شاه بروی درم ریختند
به مشگوی تاجی بیاویختند
چو ماهی دو بگذشت بر آن پری
یکی کودکی زاد چون مشتری
❈۲❈
نهادند شاپور نامش مهان
ازو خرمی یافت روی جهان
نشاندند او را به گاه پدر
به گهواره اش بسته دیهیم زر
❈۳❈
یکی موبدی بود شهروی نام
همی کرد دستوری او تمام
چنین تا برآمد بر این هفت سال
برافروخت شاپور فرخنده یال
❈۴❈
به خردی سخن های شاهانه گفت
که موبد بماندی ازو در شگفت
یکی پل به بغداد بنیاد کرد
که جان های مردم همه شاد کرد
❈۵❈
به خردی بیاراست کار سپاه
بیفزود بر لشکر رزم خواه
یکی جنگ کرد او بقوم عرب
به طایر سرآورد روز طرب
❈۶❈
هر آن جا عرب یافتی ای شگفت
زدو دست او دور کردی دو کتف
از این رو ذوالاکتافش آمد لقب
که از مهره بگشاد کتف عرب
❈۷❈
چو خاک یمن را سراسر بتاخت
یکی لشکر گشن آماده ساخت
همی کرد آهنگ قیصر بروم
کزو باژ بستاند آباد بوم
کامنت ها