اهلی شیرازی:ساقی از آن مشربه یاقوت ده قوتم از مرتبه یاقوت ده
❈۱❈
ساقی از آن مشربه یاقوت ده
قوتم از مرتبه یاقوت ده
یا رهد این دل تن وی از سراب
یا رود از مستی می بر سر آب
❈۲❈
یکشب از آنجا که در انجام حال
شده ره بیگانه در آنجا محال
دل که در آن دجله خون آشناست
گفتمش اینواقعه چون آشناست
❈۳❈
خدمت خلق از ره خر بندگیست
خاطر آزاد تو در بند کیست
خیز و رخ از ظلمت غفلت بتاب
رشته جهد از پی طاعت بتاب
❈۴❈
نیست ره از هیأت و حکمت بدوست
از در دلها ره قربت بدوست
کار نه نحوست درین کو نه صرف
عمر تو تا کی شود این گونه صرف
❈۵❈
هر که حقش نامده راضی ز حال
یافته کم معنی ماضی ز حال
رایحه همدم شده با گل وزان
شد هم دم با گل و سنبل وزان
❈۶❈
عاصفه چون بیهده گرد آمده
حاصل کارش همه گرد آمده
هر که در افسانه و افسون گریست
بس که بر افسانه و افسون گریست
❈۷❈
گم مشو اندر پی نالان درای
مرد شو اندر صف مردان درآی
پا مکش از شه ره تحقیق باز
تا کند این در بتو توفیق باز
❈۸❈
خیز و در آسایش اصحاب کوش
تا کند اخبار تو احباب کوش
نکته سر رشته نظم آوران
در کن و در رشته نظم آور آن
کامنت ها