اهلی شیرازی:ساقی از الطاف تو می بر کف است وز تف دل دجله خون در کف است
❈۱❈
ساقی از الطاف تو می بر کف است
وز تف دل دجله خون در کف است
میبرد آب دل ریشم خمار
مرهم ریشم نه و پیشم خم آر
❈۲❈
میدهد این غمزده کامش شراب
می همه خیر تن و نامش شر آب
شیره تا کم ده و بین شورها
تا همه شیرین کنم این شورها
❈۳❈
حرف من از وادی رونق شنو
تا کند این بادیه رو نقش نو
خوانده ام از دفتر صاحبدلان
گوش کن ای دلبر صاحبدل آن
❈۴❈
قصه شاهنشهی از حد زنگ
تیغ وی از خون همه در حد زنگ
کی لقب از خانه و کوی کیان
بنده نار او شده خوی کی آن
❈۵❈
ملک خود آراسته از جاه خویش
واقف بیگانه و آگاه خویش
لشگر او تاخته در کار زار
دشمن خود ساخته در کارزار
❈۶❈
زر بر او خاک در از پایمال
سوده بر افلاک سر از پای مال
آمده زان سیم و زر آتش پرست
آفت پروانه در آتش پرست
❈۷❈
آنشه سنگین دل بی باک زاد
گوهری از فطرت خود پاک زاد
کامنت ها