اهلی شیرازی:ساقی از آن شیشه صاف گلاب خون شده در نافه ناف گل آب
❈۱❈
ساقی از آن شیشه صاف گلاب
خون شده در نافه ناف گل آب
لای اگر از صافی جان لازمست
صافی او زان تو و ان لازمست
❈۲❈
غنچه وش این نامه دلبرگشای
چشم جم از خانه دل برگشای
کز خط عذرا دل وامق به است
نامه گل هم سوی عاشق به است
❈۳❈
کرد خطی آن پری آخر سواد
چشمه حیوانی و ظاهر سواد
خضر خطی در نظر آب حیات
گلشن جان وز همه باب حیات
❈۴❈
نامه گل چون بر جانباز شد
بر تن بی جان در جان باز شد
کاینهمه شرح ستم از ما چراست
دعوی خون تو هم از ماجراست
❈۵❈
هر که شد از این رخ و قد داد خواه
گو برو از خاطر خود دادخواه
نرگس من کاهوی چین و خطاست
جستن او آفت دین و خطاست
❈۶❈
گر پی من عاشق رهبر گرفت
دامن جان برزد و ره برگرفت
سنبل من شانه شمشاد یافت
خاطر ازان نکهت و شم شاد یافت
❈۷❈
شانه شمشاد شد از غصه خرد
کار دل از من نشد القصه خرد
از لب من گر سر کامت بود
تلخی غم در خور کامت بود
❈۸❈
گنجم و خونخواری مارم زیان
وز همه خونریزی ما رمزی آن
کی سوی غیر آیم و گنجم تهی
گو دل ازین وسوسه کن جم تهی
❈۹❈
یا گذر از افسر و این ترک سر
یا بکن از خنجر کین ترک سر
کامنت ها