اهلی شیرازی:ساقی ازین کاسه و خوان کبود خرمی اندر دل و جان که بود؟
❈۱❈
ساقی ازین کاسه و خوان کبود
خرمی اندر دل و جان که بود؟
چشمه نوشیست پر از گرد مهر
گرمی رقصیست در آن سرد مهر
❈۲❈
قصه دختر شنو القصه باز
کرد بر او جم دری از غصه باز
آمده این فرض بر آتش زنان
کز پی نعشند در آتش زنان
❈۳❈
شخص جم ار مرده وار زنده بود
بر سر آتش شدن ارزنده بود
جم که پر از ناوک کین کیش داشت
مرد و در آتش شدو و آن کیش داشت
❈۴❈
سخت شد از عالم فرمان بری
زنده در آتش شدن از آن پری
ماه رخ آراسته چون مشتری
وز غم او غرقه خون مشتری
❈۵❈
از پی رقص از غم جم کف زنان
غرقه خون هم رخ و هم کف زنان
سرو قدش بر زده دامان شده
مو همه رام دل و دام آن شده
❈۶❈
باد برافروخته آتش به چرخ
بر سر آتش زده پا خوش به چرخ
او همه هیزم شده گوگرد باد
خاک ره آتش شد و او گرد باد
❈۷❈
عاشق و سرمست نه پروانه رنگ
چرخ بر آتش زده پروانه رنگ
مست شد آن مهوش و گلنار گشت
رفت در آن آتش و گل نار گشت
❈۸❈
دانه وش افتاد در آتش روان
طعنه زد آن شمع بر آتش روان
زو نشد اندر غم جان گونه کم
دانه در آتش رود آن گونه کم
❈۹❈
آتش شوقش دل پروانه سوخت
زن نگر آخر که چه مردانه سوخت
ایدل ازین واقعه بیدار شو
کشته درین معرکه بی دار شو
❈۱۰❈
جسته ازین معرکه که گردان همه
کرده رخ از مهلکه گردان همه
غیرت عشق از همه کس برنخاست
عشق هم از طینت خس برنخاست
❈۱۱❈
بید شد ار بیدل و بیدین ز عشق
میکشد او خنجر بیدین ز عشق
گر همه بر خود زده خنجر خلاف
دوستی این آمد و دیگر خلاف
❈۱۲❈
باغ در آرایش و آیین گل
سوختن آسایش و آیین گل
چون تن گل را رود از سر گل آب
گل چه در آتش چه خود اندر گلاب
❈۱۳❈
کاین شه عرش آمده وانکه گلی است
خانکه که زان شه رود آنگه گلی است
معدن گنج و گهر این خاک دان
در شو و منگر دگر این خاکدان
❈۱۴❈
قطره کزین بحر برآمده درست
در شد و شد قیمت آن صد درست
کامنت ها