اهلی شیرازی:ساقی ازین جرعه در انجام کوش چون همه داریم بر انجام کوش
❈۱❈
ساقی ازین جرعه در انجام کوش
چون همه داریم بر انجام کوش
پر مکن این شیشه و خم کوتهیست
کاخر سررشته گم کوتهیست
❈۲❈
تا بکی این خانه و جام مدام
بگذر ازین دانه و دام مدام
جان که در آتش پرداز از سرخوشی
تلخی مرگش برد از سرخوشی
❈۳❈
دام تو شد از طرب آواز چنگ
تا برد آنشمع شب آواز چنگ
نعره زن از قافله آن خوش درای
کز سر جان خیز و در آتش درآی
❈۴❈
درگذر از این تن چون سرخ روی
زر شو و ساز از تف خون سرخ روی
میل تو شد گر سوی دارالسلام
من شدم اینک روی دارالسلام
❈۵❈
از سر جان بگذر و دلخوش نشین
باش در آن منزل گل خوش نشین
ناوک دل را پر دین برنشان
تا خورد این ناوک ازین بر نشان
❈۶❈
کعبه دل گر در بتخانه ایست
رو چوبت اندر در بتخانه ایست
طاعت یزدان کن و بت کم پرست
بر دل طایر صفت آن هم پرست
❈۷❈
طاعت صد قافله هر شام کن
صبح حج و نافله در شام کن
از همه کش خواری و چون خارپشت
کم کن ازین وادی خونخوار پشت
❈۸❈
اهلی ازین بادیه کز خون ترست
دمبدم آشفته و مجنون ترست
شد ز خود آواره و ثابت نشست
تا بر سیاره و ثابت نشست
❈۹❈
تا که در این کعبه جان گام زد
مدتی از سعی در آن کام زد
ناوک صد جعبه برین بوته ریخت
از همه زر بر دو درین بوته ریخت
❈۱۰❈
سکه او بین کم از آن خورده گیر
خورده رشکی هم از آن خورده گیر
آهوی او گر شده عیبش مبین
نافه او بنگر و عیبش مبین
❈۱۱❈
خوش کن ازین گلشن و مأوا گذار
گل بر و خارش بر ما واگذار
سوختم از محنت و پر ساختم
تا که من این مخزن در ساختم
❈۱۲❈
بسته برین سوخته ره بحرها
گه سد ره قافیه گه بحرها
معرکه بر مدر که تنگ آمده
رستم ازین معرکه تنگ آمده
❈۱۳❈
نوح شد این همت و کشتی گرفت
تر نشد از زحمت و کشتی گرفت
تا که خم آمد قد هم کشتیم
رسته شد از ورطه غم کشتیم
❈۱۴❈
کس چو من این رشته زیبا نتافت
پرتو فکر کسی اینجا نتافت
سودن این لعل و در آسان کجاست
این حق دریاست در آس آن کجاست
❈۱۵❈
فکرت من صاحب صد رمز شعر
در همه جا صاحب صدرم ز شعر
زهره گر این چنگ من آرد بچنگ
تارک جان سخن آرد به چنگ
❈۱۶❈
گو سر مضراب در ابریشم آر
وز نم خون هر مژه ابری شمار
باتک من شیر نر از همرهی
ناید ازو تک مگر از هم رهی
❈۱۷❈
فارس میدان طلب این فارسیست
وز دم شاه عرب این فارسیست
بنده محمودم و سر در قدم
حلقه شد از خدمت این در قدم
❈۱۸❈
لطف وی از دجله خون برکنار
کشتیم آورد در اندر کنار
هست درین سر هوس شاهیم
نیست سر و مال بجز شاهیم
❈۱۹❈
بر لب بحر از همه سو فارغم
رسته ام از ناوک و سوفا رغم
شرطه شد از همت محمود باد
آخر کار همه محمود باد
کامنت ها