احمد پروین:آن شب که لب تو بوسه زد بر لب من تا صبح بسوخت پیرهن در تب من
❈۱❈
آن شب که لب تو بوسه زد بر لب من
تا صبح بسوخت پیرهن در تب من
فردا شد و من شدم و صد قصه نو
ای کاش سحر نمی شد آن شب ، شب من
کامنت ها