احمد پروین:نفسم توی گیسوانش رفت نرم و بی باک و مست و بازیگوش
❈۱❈
نفسم توی گیسوانش رفت
نرم و بی باک و مست و بازیگوش
داغ داغ است شرح این بازی
تن من کوره ایست دائم جوش
❈۲❈
گل پیراهنش دوباره شکفت
چونکه گرمای خواهش من دید
روح بیغوله کرد توی تنم
لذتی ناب توی آن تن دید
❈۳❈
سینه ام بالش خیالش بود
توی آغوش من رها می شد
مثل یک بت عصارۀ آتش
پیش چشمم خود خدا می شد
❈۴❈
ناگهان انفجار یک ساعت
زیر و رو کرد شهر رویایم
گریه کردم چرا نمی میرم
ای خدا من چقدر تنهایم
کامنت ها