احمد پروین:باز روزی دیگر و دردی دگر قصه های مرد شبگردی دگر
❈۱❈
باز روزی دیگر و دردی دگر
قصه های مرد شبگردی دگر
باز من با غصه ای بی انتها
مانده در تشویش و حیرانی رها
❈۲❈
وه ! چه تنها مانده ام من با خودم
ره چه بسیار است از دل تا خودم
هیچکس هرگز نمی فهمد مرا
جمله از بیگانگان تا آشنا
❈۳❈
این منم تنهاترین مجروح دل
مانده در طوفان ، کجا شد نوح دل
کامنت ها