احمد شاملو:خوابيد آفتاب و جهان خوابيد از برجِ فار، مرغکِ دريا، باز
❈۱❈
خوابيد آفتاب و جهان خوابيد
از برجِ فار، مرغکِ دريا، باز
چون مادری به مرگِ پسر، ناليد.
❈۲❈
گريد به زيرِ چادرِ شب، خسته
دريا به مرگِ بختِ من، آهسته.
□
❈۳❈
سر کرده باد سرد، شب آرام است.
از تيره آب ـ در افقِ تاريک ـ
با قارقارِ وحشی اردکها
❈۴❈
آهنگِ شب به گوشِ من آيد؛ ليک
در ظلمتِ عبوسِ لطيفِ شب
من در پیِ نوای گُمی هستم.
زينرو، به ساحلی که غمافزای است
❈۵❈
از نغمههای ديگر سرمستم.
□
❈۶❈
میگيرَدَم ز زمزمهی تو، دل.
دريا! خموش باش دگر!
دريا،
با نوحههای زيرِ لبی، امشب
❈۷❈
خون میکنی مرا به جگر...
دريا!
خاموش باش! من ز تو بيزارم
وز آههای سردِ شبانگاهت
❈۸❈
وز حملههای موجِ کفآلودت
وز موجهای تيرهی جانکاهت...
❈۹❈
□
ای ديدهی دريدهی سبزِ سرد!
❈۱۰❈
شبهای مهگرفتهی دمکرده،
ارواحِ دورماندهی مغروقین
با جثهی کبودِ ورم کرده
بر سطحِ موجدارِ تو میرقصند...
❈۱۱❈
با نالههای مرغِ حزينِ شب
اين رقصِ مرگ، وحشی و جانفرساست
از لرزههای خستهی اين ارواح
❈۱۲❈
عصيان و سرکشی و غضب پيداست.
ناشادمان به شادی محکومند.
بيزار و بیاراده و رُخ درهم
❈۱۳❈
يکريز میکشند ز دل فرياد
یکريز میزنند دو کف بر هم:
ليکن ز چشم، نفرتشان پيداست
❈۱۴❈
از نغمههایشان غم و کين ريزد
رقص و نشاطشان همه در خاطر
جای طرب عذاب برانگيزد.
❈۱۵❈
با چهرههای گريان میخندند،
وين خندههای شکلک نابينا
بر چهرههای ماتمشان نقش است
چون چهرهی جذامی، وحشتزا.
❈۱۶❈
خندند مسخگشته و گيج و منگ،
مانندِ مادری که به امرِ خان
بر نعشِ چاکچاکِ پسر خندد
❈۱۷❈
سايد ولی به دندانها، دندان!
□
❈۱۸❈
خاموش باش، مرغکِ دريايی!
بگذار در سکوت بماند شب
❈۱۹❈
بگذار در سکوت بميرد شب
بگذار در سکوت سرآيد شب.
بگذار در سکوت به گوش آيد
❈۲۰❈
در نورِ رنگرفته و سردِ ماه
فريادهای ذلّهی محبوسان
از محبسِ سياه...
❈۲۱❈
□
❈۲۲❈
خاموش باش، مرغ! دمی بگذار
امواجِ سرگران شده بر آب،
کاين خفتگان مُرده، مگر روزی
فريادِشان برآورد از خواب.
❈۲۳❈
□
❈۲۴❈
خاموش باش، مرغکِ دريایی!
بگذار در سکوت بماند شب
بگذار در سکوت بجنبد موج
❈۲۵❈
شايد که در سکوت سرآيد تب!
□
❈۲۶❈
خاموش شو، خموش! که در ظلمت
اجساد رفتهرفته به جان آيند
❈۲۷❈
وندر سکوتِ مدهشِ زشتِ شوم
کمکم ز رنجها به زبان آيند.
بگذار تا ز نورِ سياهِ شب
❈۲۸❈
شمشيرهای آخته ندرخشد.
خاموش شو! که در دلِ خاموشی
آوازشان سرور به دل بخشد.
❈۲۹❈
خاموش باش، مرغکِ دريایی!
بگذار در سکوت بجنبد مرگ...
۲۱ شهريور ۱۳۲۷
❈۳۰❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها