احمد شاملو:با آیدا، در ستایشِ بانوی «مادر»
❈۱❈
با آیدا،
در ستایشِ بانوی «مادر»
با خوشههای یاس آمده بودی
❈۲❈
تأییدِ حضورت
کس را به شانه بر
باری نمینهاد.
❈۳❈
بلورِ سرانگشتانت که ده هِلالَکِ ماه بود
در معرضِ خورشید از حکایتِ مردی میگفت
که صفای مکاشفه بود
و هراسِ بیشهی غُربت را
❈۴❈
هجا به هجا
دریافته بود.
□
❈۵❈
میخفتی
میآمدیم و میدیدیم
که جانت
❈۶❈
ترنمِ بیگناهیست
راست همچون سازی در توفانِ سازها
که تنها
به صدای خویش
❈۷❈
گوش نمیدهد:
کلافی سردرخویش
گشوده میشود،
❈۸❈
نغمهیی هوشرُبا
که جز در استدراکِ همگان
خودی نمینماید.
❈۹❈
نگاهت نمیکردیم، دریغا!
به مایهیی شیفته بودیم که در پسِ پُشتِ حضورِ مهتابیات
حیات را
به کنایه درمییافت.
❈۱۰❈
کی چنین بربالیده بودی ای هِلالکِ ناخنهایت دهبار بلورِ حیات!
به کدام ساعتِ سعد
بربالیده بودی؟
❈۱۱❈
آذرِ ۱۳۶۸
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها