گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

احمد شاملو:چراغی به دستم چراغی در برابرم. من به جنگِ سیاهی می‌روم.

❈۱❈
چراغی به دستم چراغی در برابرم. من به جنگِ سیاهی می‌روم.
گهواره‌های خستگی
❈۲❈
از کشاکشِ رفت‌وآمدها بازایستاده‌اند،
و خورشیدی از اعماق کهکشان‌های خاکستر شده را روشن می‌کند.
❈۳❈
فریادهای عاصیِ آذرخش ــ
❈۴❈
هنگامی که تگرگ در بطنِ بی‌قرارِ ابر
نطفه می‌بندد. و دردِ خاموش‌وارِ تاک ــ
هنگامی که غوره‌ی خُرد
در انتهای شاخسارِ طولانیِ پیچ‌پیچ جوانه می‌زند.
فریادِ من همه گریزِ از درد بود
چرا که من در وحشت‌انگیزترینِ شب‌ها آفتاب را به دعایی نومیدوار طلب می‌کرده‌ام
❈۵❈
تو از خورشیدها آمده‌ای از سپیده‌دم‌ها آمده‌ای
❈۶❈
تو از آینه‌ها و ابریشم‌ها آمده‌ای.
در خلئی که نه خدا بود و نه آتش، نگاه و اعتمادِ تو را به دعایی نومیدوار طلب کرده بودم.
❈۷❈
جریانی جدی در فاصله‌ی دو مرگ
در تهیِ میانِ دو تنهایی ــ [نگاه و اعتمادِ تو بدین‌گونه است!]
❈۸❈
شادیِ تو بی‌رحم است و بزرگوار
❈۹❈
نفس‌ات در دست‌های خالیِ من ترانه و سبزی‌ست
من برمی‌خیزم!
❈۱۰❈
چراغی در دست، چراغی در دلم.
زنگارِ روحم را صیقل می‌زنم. آینه‌یی برابرِ آینه‌ات می‌گذارم
❈۱۱❈
تا با تو ابدیتی بسازم.
۱۳۳۶
❈۱۲❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

فایل صوتی باغ آینه باغ آینه

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها