احمد شاملو:برای میهنِ بیآب و خاک خلقِ پروس
❈۱❈
برای میهنِ بیآب و خاک
خلقِ پروس
به خون کشیده شدند
ز خشم ناپلئون،
❈۲❈
و ماند بر سرِ هر راهکورهی غمناک
گوری چند
بر خاک
بیسنگ و بیکتیبه و بینام و بینشان
❈۳❈
از موکبِ قشونِ بوناپارت
بر معبرِ پروس...
آنگه فردریکِ وطندوست
❈۴❈
آراست چون عروس
در جامهی زفاف
زنش را،
تا بازپس ستاند از این رهگذر
❈۵❈
مگر
وطنش را
[وین زوجه
❈۶❈
راست خواهی
در روزگار خویش
زیباترینِ محصنگان بود
در
❈۷❈
اروپ!]
□
❈۸❈
هنگامِ شب ــ که رقصِ غم آغاز مینهاد
مهتاب
در سکوتش
بر لاشههای بیکفنِ مردمِ پروس ــ
❈۹❈
خاموش شد به حجلهی سلطان فردریک
شمعی و شهوتی.
و آن دَم که آفتاب درخشید
❈۱۰❈
بر گورهای گمشدهی راه و نیمراه
[یعنی به گورها که نشانی به جای ماند
از موکبِ قشونِ بوناپارت
در رزمِ ماگدهبورگ]ــ
❈۱۱❈
خاک پروس را
شَهِ فاتحِ
گشادهدست
بخشید همچو پیرهنی کهنهمردهریگ
❈۱۲❈
به سلطان فردریک،
زیرا که مامِ میهنِ خلقِ پروس
بود
سر خیلِ خوشگلانِ اروپای عصرِ خویش!
❈۱۳❈
□
بله...
❈۱۴❈
آنوقت
شاهِ فاتحِ بخشنده بازگشت
از کشور پروس،
که سیراب کرده بود
❈۱۵❈
خاکِ آن را
از خونِ شورِ زُبدهسوارانش،
کامِ خود را
از طعمِ دبشِ بوسهی بانوی او، لوئیز.
❈۱۶❈
و از کنارِ آن همه برخاکماندگان
بگذشت شاد و مست
بگذشت سرفراز
❈۱۷❈
بوناپارت.
میرفت و یک ستارهی تابندهی بزرگ
بر هیأتِ رسالت و با کُنیهی نبوغ
❈۱۸❈
میتافت بر سرش
پُرشعله، پُرفروغ.
۱۳۳۸
❈۱۹❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها